رویای اگان در دو سریال
خاندان اژدها انتظارات را در حد بهترین فصلهای پیشدرآمد خودش، یعنی بازی تاج و تخت، برآورده کرده است. این سریال شامل افراد به طرز عجیبی ثروتمند و وارثان خونیِ جامعهگریزی است که دیوانهوار بر سر مقام، تاج و تخت و ازدواج کودکان جنگ و نزاع میکنند. موارد کثیفی که بازی تاج و تخت در آن برجسته است.
صرف نظر از استفادهی بیپروایانه از حال و هوا و درونمایهی بازی تاج و تخت، این سریال نسبتاً میانهرو است و فراتر از موقعیت قارهای و خاندانهای حکمران یکسان در هر دو سریال، چندان اتصالی به سریال اصلی ندارد؛ به جز رویای اگان در مورد نغمهی یخ و آتش.
رویای اگان چیست؟
کینگ ویسریس (با بازی پدی کانسیداین)، بار مسئولیت تاج را به دوش میکشد و از طرفی، یک راز خانوادگی آزارش میدهد.
جد مشهورش، اگان فاتح، تصویری از سقوط آدمیان دیده و فهمیده بود که فقط وارثانی خونی از اعضای خانوادهش میتوانند دنیا را نجات بدهند. ویسریس به دخترش، پرنسس رینیرا میگوید که اگان پایان دنیا را پیشبینی کرده بود که با زمستانی دهشتناک آغاز میشود و تا شمال دوردست طغیان میکند. اگان تاریکی مطلقی را سوار بر آن بادها دیده که قرار است دنیای زندهها و هر آن چه در میان آن است را نابود کند.
«…اگر انسانها بخواهند که جان به در ببرند، یک تارگرین باید روی تخت آهنین بنشیند.»
با توجه به حرفهای ویسریس، به همین دلیل اگان وستروس را فتح کرد: از سر حس وظیفهدوستی. برای همین است که ویسریس رینیرا را وارث خود میداند (که سهواً و به طرز طعنهآمیزی، جرقهی یک کشمکش هولناک را میزند).
آیا رویای اگان بخشی از داستان است؟
در کتاب آتش و خونِ جرج آر.آر مارتین، اشارهای به رویای اگان نشده؛ اما خود مارتین در گفتگویی با تهیهکنندگانِ خاندان اژدها آن را مطرح کردهاست.
رایان کندال در مصاحبهای با پلیگان گفته است:
این ایده را خود مارتین داد. طبق معمول خیلی سریع در اتاق، به این حقیقت اشاره کرد که اگانِ فاتح رویابینی بوده که تصویری از ورود وایتواکرها از میان دیوار و فراگرفتن سرزمین را با یخ و تاریکی، دیده است. پس، البته با اجازهی مارتین، ما این را درون داستان آوردیم. چون که راهی عالی برای ایجاد یکپارچگی با سریال اصلی بود.
اگان فاتح به عنوان انسانی مرموز و گوشهنشین توصیف شده که به نظر نمیآمد علاقهی چندانی به حکمرانی بر وستروس را پس از فتح آن داشته باشد. انگیزهی واقعی او برای حمله قابل تحلیل است و این رویا، پیروزیاش را در حالت پاکتری نمایش میدهد.
پیشبینیهای درون کتابهای مارتین تأثیرگذار هستند، اما به شکل خطرناکی مبهمند. یا کاملاً نادرستند و یا به اشتباه توسط انسانهای قدرتمندی که آنها را جدی گرفتهاند، تفسیر شدهاند.
در مقابل، رویای اگان پیشبینی بسیار مستقیمیست، هرچند با توجه به پایان بازی تاج و تخت، تا حدی گیجکننده است.
در نهایت، هیچ تارگرینی در زمانِ شب طولانی بر تخت نَنِشست. هم جاناسنو (که یک تارگرین است) و هم دنریس تارگرین برای دفع وایتواکرها بسیار قاطع بودند، اما این آریا استارک است که ضربت کشنده را میزند و نایتکینگ و لشکرش را با یک ضربهی چاقو نابود میکند.
شاید این مسئله به دور از برنامهی اصلی مارتین بوده باشد، از آنجایی که با مفهوم پیشبینی درست جور در نمیآید. بهخصوص اگر در نظر بگیریم که وایتواکرها چهقدر سریع شکست خوردند (شبِ طولانی تنها یک شب به درازا کشید).
تأثیری که رویای اگان میتواند بگذارد!
آیا رویای اگان چیزی را تغییر میدهد؟
این رویا انگیزهی تارگرینها را تا حدی تغییر میدهد. برای ویسریس که یک پادشاه شریف است، به عبارتی دیگر ند استارکِ زمانهاش، این نشان میدهد که تصمیمش برای وارث خواندن رینیرا، یک نوع از خودگذشتگی است. نه صرفاً میلی ساده برای نگهداشتن خاندانش بر تخت پادشاهی.
به نظر میرسد که رینیرا کمابیش این پیشگویی را جدی میگیرد، با اینکه برای نگهداشتن یک تارگرین روی تخت نبرد نمیجنگد، اما میجنگد تا جناح خود را در خانواده روی تخت نگه دارد. مشخص نیست که دلیل اعمالش به غرور برمیگردد و یا به این پیشگویی.
ملکه آلیسنت بهنظر میآید که از عمد پیشگویی را به نفع پسر خودش تفسیر میکند. اما آیا این اهمیتی هم دارد؟ در هر صورت، شورای کوچک نقشهی آمادهای داشت تا خواستهی رینیرا را رد کند؛ بر اساس نفع شخصی خودشان و زنستیزی محافظهکارانهیشان.
پیشگویی، هم انگیزهی محکمی به نظر میرسد و هم توجیه حق به جانبی برای گرفتن قدرت است. در نهایت، تمام این اعضا از طبقهی اشراف هستند، آدمهایی که معمولاً مردم عادی را در حین اژدهاسواری له میکنند و جماعت زیادی را به دلیل ستیزههای خانوادگی خودشان به جنگ میفرستند تا بمیرند.
اما در آخر، پیشگویی اهمیت بزرگی به این تلاشها میافزاید.
آیا رویای اگان یک رِتکان است؟
احتمالاً! قرار بود اسپینآفی داشته باشیم از جان اسنو که در دورهی پس از تاج و تخت است. این احتمال وجود دارد که جان با تهدیدی دیگر از شب طولانی رو به رو شود، در حالی که سعی دارد جنگ دلسردکنندهی فصل آخر تاج و تخت را به جایی برساند. اگر درست نگاه کنیم، این پیشگویی را احمقانه جلوه میدهد. شاید به همین دلیل هم این سریال کنسل شده باشد!
شاید هم نکته همین است. اینکه پیشگویی یا غلط بوده و یا اینکه تارگرینها اهمیت خود را دو چندان فرض کردهاند. شاید تمام آن تصرفکردنها، زنای با محارم و خون و خونریزی صرفا برای هیچ بوده است؛ چیزی که از مارتین برمیآید.
پ.ن: رتکان چیست؟ در فرنچایزهای داستانی مختلف، از جمله کمیک و کتاب، زمانی اتفاق میافتد که حقایق ذکر شده در یک داستان فانتزی/علمیتخیلی بعدا به شکلی توسط خود نویسنده یا اثری دیگر تغییر کند و یا نادیده گرفته شود. در اصل رتکان وقتی اتفاق میافتد که حقایق از قبل پیشبینی شده در داستانها ناگهان رد میشود و پیوستگی وقایع را به این شکل به هم میریزد.
من کتاب رو نخوندم اما حس میکنم قضیه شب طولانی در چندین برهه تاریخی رخ میده و چندین بار با فواصل بسیار طولانی (مثلا چند هزار سال یکبار) اتفاق میوفته