دو سریال خاندان اژدها و حلقههای قدرت تقریبا همزمان با هم آغاز به پخش کردند و به دلیل اینکه آمازون دو اپیزود اول را نیز در یک روز منتشر کرد، پخش اپیزودهای هم شماره در طول یک هفته و تقریبا همزمان اتفاق میافتد و این در کنار تمام دلایل بیشماری که وجود دارد، بحث مقایسه این دو اثر را گرمتر میکند. اما آیا مقایسه این دو اثر درست است؟
پیش از اینکه به این سوال پاسخی داده شود، بهتر است که دو دلیل اصلی که مردم تمایل دارند که این دو اثر مورد مقایسه قرار بگیرند، را در مورد کتابها بررسی کنیم.
۱.شباهت ژانریک
ژانر خیالپردازی حماسی (اپیک فانتزی- هایفانتزی) «یکی از زیر مجموعههای ژانر خیالپردازی است که در دنیاهای خیالی و موازی به کار برده میشود. خیالپردازی حماسی با کارهای ویلیام موریس، جرج مکدونالد و ادوارد پلانکت آغاز گردید و با نوشتههای جی. آر. آر. تالکین و سی اس لوئیس به اوج رسید. خیالپردازی حماسی به همراه ژانر شمشیر و جادوگری، تبدیل به متداولترین زیرسبکهای فانتزی شدهاند.»
از آنجایی که در تعریف ویکیپدیا به طور مستقیم به تالکین و رابطه او با این ژانر اشاره شده، ما به بررسی جایگاه مارتین میپردازیم. اینکه یکی از بزرگترین منابع الهام مارتین، کتابهای فانتزی تالکین است، بر کسی پوشیده نیست. مارتین به کرات به این حقیقت اشاره کرده، مثلا در مورد مرگ ند استارک و مرگ شخصیتهای دیگرش که از مرگ گاندولف تاثیر گرفته است. بله، مارتین هم ژانر اپیک فانتزی را برای نوشتن انتخاب کرده، ژانری که سرشار از نبردهای باشکوه و اسرار جادویی است.
۲. دنیای خودشکل گرفته
با اینکه هر دو نویسنده منابع الهام بسیاری داشتند (چه از تاریخ و چه از دیگر آثار)، اما دنیایی که ساختهاند، سراسر خودشکل گرفته است و هر سوالی در مورد چیستی و چگونگی اجزای آنها مطرح کنید، پاسخی برایش در همان دنیا وجود دارد. اگر هم پاسخی نباشد، از جنس سوالات بیپاسخ جهان خودمان است.
اما چرا ما معتقدیم که مقایسه این دو اثر نمیتواند درست باشد؟
تم اصلی کتابهای ارباب حلقهها، نبرد خیر و شر است؛ درحالیکه تم اصلی کتابهای مارتین، تقبیح جنگ است. در ارباب حلقهها ما با اسطوره طرف هستیم، در حالیکه در دنیای مارتین، سیاست چیزی است که ما را درگیر قصه میکند. البته این بدان معنی نیست که دنیای تالکین خالی از ترفندهای سیاسی و دنیای مارتین نیز خالی از اسطوره باشد، ابدا اینطور نیست! اصلا به همین خاطر است که این دو اثر با هم مقایسه میشوند. مقصود اصلی، هدف و پیش زمینه ذهنی دو نویسنده است.
مارتین بارها در مصاحبههایش گفته که از جنگ بیزار است و این تنفر به اندازهای است که داستان زیبای عشق لیانا و ریگار را تبدیل به حماقتی ناشیانه میکند که باعث مرگ افراد بسیاری میشود. حتی نحوه مطرح کردن این عشق نیز جالب است. اولین دادههای ما در مورد ریگار شخصی متجاوز است. او لیانا را ربوده و به او تجاوز کرده، در حالیکه خودش همسر دیگری داشته و لیانا نیز نامزد مرد دیگری بوده است. کمکم ما متوجه میشویم که داستان چیز دیگری است. اما آیا توصیفی که ما در ابتدا شنیدیم، به واقعیت نزدیکتر نیست؟ و حقیقتا ریگار انسان متجاوزی به حساب نمیآید؟ در زبان انگلیسی کلمه rape سه معنی دارد و یکی از آنها an outrageous violation به معنی یک تخطی ظالمانه است. آیا جنگی که بخاطر خودخواهی یک نفر آغاز شده و صدها نفر را به کام مرگ کشانده، یک تخطی ظالمانه، یک تجاوز، به حساب نمیآید؟
در کتابهای مارتین هیچگاه و تکرار میکنم هیچگاه، تقدسی به عشق داده نشده و هربار به عشق رسیدیم، فاجعهای به همراه داشت. این است تفاوت بسیار روشن دنیای مارتین با دنیای تالکین. با اینکه دنیای مارتین یک دنیای فانتزی است، اما شما میتوانید آن را با دنیای خود مقایسه کنید، میتوانید شباهتهای زیادی با دنیای حقیقی پیدا کنید. چنین چیزی را نمیتوان در مورد دنیای تالکین احساس کرد. دلیل آن هم منبع الهام دیگر مارتین است، یعنی تاریخ!
تالکین در تمام آثارش به دنبال آفرینش و خلق یک مصنوع (فانتزی محض) بوده و تنها به اسطورههای تاریخی فرهنگهای دیگر علاقه نشان داده است، نه خود تاریخ. شما به راحتی میتوانید دنیای مارتین را، هم با تاریخ و هم با اسطوره مقایسه کنید؛ اما دنیای تالکین تنها با اسطورهها و افسانهها قابل قیاس است. هرچند توجه کنید که این عیب به حساب نمیآید (برعکس، به گونه فاخری از ادبیات اشاره دارد) و صرفا به ذهنیت فکری نویسنده باز میگردد و به تعریف کلی، که ما از کلمه حماسه داریم.
و حال به اصل ماجرا برگردیم و اینکه چرا بهتر است دو سریال را با هم مقایسه نکنیم؟
طبیعتا با ذکر دلایل بالا، متوجه شدید که هدف اصلی سریال خاندان اژدها، بررسی روابط بین افراد و نمایش احساسات شخصی و تأثیر آن بر اتفاقات کلی است. حال آنکه در سریال حلقههای قدرت این شرایط برعکس اتفاق میافتد. یعنی اتفاقات بر اشخاص تاثیر میگذارند. مثلا غریبه از آسمان فرود میآید و بر روی سرنوشت نوری و خانوادهاش تاثیر میگذارد. در سریال خاندان اژدها ما شاهد این هستیم که افراد نتیجه اعمال خود را میبینند و یا بازیچه دیگری میشوند. یعنی رابطه علت و معلول مشخص و نزدیک به چیزی است که ما در زندگی میبینیم و دنیای مارتین در عین فانتزی بودن، رگههای رئال نیز دارد. در سریال حلقههای قدرت این چیزها همچون معجزه و یا نفرین رخ میدهد.
همین مورد باعث میشود که در خاندان اژدها کیفیت بازی بازیگران بر کیفیت پرداخت به لوکیشنها غلبه پیدا کند و در سریال حلقههای قدرت، کیفیت صحنهپردازی و نمایش عظمت دنیای تالکین به کیفیت بازی تیم بازیگران. برای همین است که مخاطبین هر دو سریال از تیم بازیگری خاندان اژدها و از صحنهپردازی حلقههای قدرت، راضیتر هستند. هرچند این دلیل بر ضعیف بودن صحنهپردازی خاندان اژدها و یا بازی ضعیف بازیگران حلقههای قدرت، نمی شود. صرفا اولویتها را نمایش میدهد.
بنابراین به جای مقایسه، از تماشای این دو سریال لذت ببرید.