شورانر خاندان اژدها، رایان کندال، از خود در برابر انتقادهای مارتین بهخاطر تغییراتی که در سریال نسبت به کتاب داشته، دفاع میکند!
در ابتدا مارتین در وبلاگش پستی گذاشت و از روند پیشروی سریال نسبت به کتابش انتقاد کرد. بعد از آن، HBO یک پادکست بیرون داد که در آن کندال از تغییراتی که در سریال ایجاد کرده، دفاع میکند. جالب است که دیدگاه کندال را دربارهی تغییراتی که خودش و تیمش در سریال داشتند، بدانیم. یکی از شخصیتهای حذف شده نتلز است که شخصیتی مهم در کتاب «آتش و خون» محسوب میشود. او دختری روستایی است که در دراگوناستون زندگی میکند و موفق میشود تا شیپاستیلر را نه بهخاطر خون تارگرینی، بلکه بهخاطر هوش و ابتکارش رام کند. او هرروز برای اژدها بَره میآورد تا زمانی که اعتماد اژدها را جلب کرد. انگار تهیهکنندگان، نقش نتلز را به رینا تارگرین دادهاند. به نظر نمیآید نتلز در سریال حضور پیدا کند، مگر اینکه اتفاق غیرمنتظرهای رخ دهد.
در پادکست، کندال از پروسهی فکریاش راجعبه تغییرات سریال میگوید:
بهنظرم خیلی از بخشهای داستان هنوز در پروسهی تکمیلن. نمیخوام همهچی رو توضیح بدم، چون بیشترش [باید] بمونه برای تجربهی تماشاچیها. فقط میتونم بگم که هیچی در سریال بدون مشورت و رسیدگی اتفاق نمیافته. ما میدونیم که این داستانها چقدر برای مخاطبین مهمن. وظیفهی ماست که طوری اقتباس رو انجام بدیم و داستانها رو به تصویر بکشیم که حتی اگر اون چیزی نباشن که انتظارش رو دارید، حداقل رضایتبخش، و در بخشهایی هیجانانگیز و پر از سورپرایز باشن. داستان الان در جایگاه خوبی قرار داره و میشه روش مانور داد و همونطور که به متن اصلی وفادار هستیم، کارهای غیرمنتظره و متفاوت هم انجام بدیم.
این نظرات عجیب به نظر میرسند. وقتی کندال و تیمش در حال اقتباس یک اثر هستند، چرا باید احساس کنند باید طوری اقتباس را بسازند که برای خوانندگان آن اثر غیر قابل انتظار باشد؟
او در ادامه میگوید:
من قبلاً هم اشاره کردم که این سریال تمرکزش روی داستان شاه ویسریس و خانوادهشه و رینا تارگرین، با وجود اینکه در کتاب دیرتر وارد روایت داستان میشه، شخصیت مهمی در این خاندان و کل تبار تارگرینهاست. او یکی از دخترهای تقریباً از هم دورافتادهی دیمون هم هست، حداقل در نسخهی داستانی ما. ما حس کردیم خیلی مهمه که داستانی قوی ازش درست کنیم که رینا رو وارد روایت کنه. داستانی که نه تنها بهش یک روایت واقعی سهبعدی بده، بلکه تأثیری روی دیمون هم داشته باشه. این موضوع به تدریج وضوح پیدا میکنه. فکر میکنم مردم کمکم متوجه میشن که عملکردمون چطوریه و چطوری با تاریخ داستان اصلی خودمون رو هماهنگ میکنیم. رویکرد ما اینطوریه که بهطور مداوم نیازِ به گفتنِ داستان فانتزی جذاب و همچنین حفظ کردن کتاب آتش و خون که به شدت مورد احتراممون هست رو متعادل نگه داریم و اقتباسی آماده کنیم که به کتاب وفادار باشه و گاهی اوقات هم دقیقاً اون کاری که طرفدارها انتظارش رو دارن و یا توی متن خوندن، انجام ندیم. در نهایت، طرفدارها میگن که: این تاریخنویسها دیدگاه خاصی راجعبه داستان داشتن. اما شما وقتی داستان عینی از وقایع مینویسید، اینکه چطوری وارد تاریخ شده، از طریق پروپاگاندای پذیرفتهی اون زمان یا اینکه نویسنده چه کسی و چه چیزی و چه زمانی رو میدونسته، اما چگونگی و چراییش رو نه. اینها مهمن.
اگر خاندان اژدها قصد حذف نتلز را دارد، حداقل تمیز انجامش بدهند!
درست است که «آتش و خون» بهعنوان یک رمان سرراست نوشته نشده و اتفاقاتش از منابع دست دوم تاریخنگاران نشأت میگیرد و جا برای ابهام گذاشته است، اما اکثر طرفداران بر این باورند که کُندال و تیمش این ابهام را به نهایت حد خود رساندهاند. در حرفهای او به نظر میرسد که میخواهد روایت نتلز را به شکلی با داستان رینا پیوند بزند و ادعا کند که در واقع تاریخنگارانی که آتش و خون را نوشتند، جزئیات را نادیده گرفتهاند. در حالی که رینا و نتلز دو شخصیت کاملاً متفاوت در کتابند که صرفاً در یک زمان، دو جای مختلف، کارهای متفاوتی میکنند. حرفهای کُندال در مورد این شخصیتها واقعاً قابل هضم نیست. حداقل توضیح اول منطقیتر است، اینکه سریال روی خاندان ویسریس تمرکز کند و از آنجایی که نتلز عضو این خانواده نیست، حذفش کنند و نقشش را به رینا واگذار کنند. هیچ نیازی نبود که با ساختار نوشتاری «آتش و خون» توجیهش کند. توجیهی که هیچکس به آن بها نمیدهد.
ما با کندال موافق نیستیم. به نظر ما سریال میتواند روی خانوادهی ویسریس تمرکز کند، در حالی که نتلز را هم داشته باشد؛ شخصیتی که بیشتر از چیزی که فکرش را میکنیم چیزهایی به روایت داستان اضافه میکند.