با پایان مجموعه ی بازی تاج و تخت در سال ۲۰۱۹، همه در انتظار سریال جدید HBO که درباره ی عصر قهرمانان است خواهند بود. این دوره با بستن پیمان میان نخستین انسان ها و فرزندان جنگل حدود ۱۰ هزار سال پیش از بازی تاج و تخت شروع میشود. بر اساس این پیمان، فرزندان جنگل متعهد میشوند که در جنگلهای وستروس، در صلح به زندگی خود ادامه دهند و نخستین انسانها در خطوط ساحلی، کوه ها، جلگه ها, دشت ها و مرداب ها زندگی کنند.
خیلی از خاندانهای اشرافی، همچون استارک ها نَسَب خود را به قهرمانان این دوره نسبت میدهند. ولی این قهرمانان که بودند، و چه کردند که نام خود را این چنین به تاریخ وستروس پیوند دادند.
قسمت اول از قهرمانان وستروس (برندون معمار)
شاید شناخته شده ترین شخص در دوره قهرمانان، برندون معمار (brandon the builder) باشد؛ که گفته میشود او اولین پادشاه زمستان (یا پادشاه شمال) است. برندون خاندان استارک را بنیان نهاد.و چندیدن ساختمان مهم وستروس را ساخت که یکی از آنها محل اقامت استارک ها یعنی وینترفل است.
گفته میشود برن به کمک غول ها و فرزندان جننگل دیوار را ساخت. و زمانی که ساخت آن تمام شد، قطعه ای زمین به نگهبانان شب داد تا بتوانند کشاورزی کنند و محصولات و مهمات را انتقال دهند، که به این زمین ها هدیه ی برندون میگویند.
هنگامی که او کودک بود، به دوران گادزگریف(اندوه خدایان) کمک کرد که قلعه اش، استورمز اند را طوری بازسازی کند که در برابر طوفانی که از طرف خدای دریا و همسرش الههی باد بهوجود میآمد مقاومت کند. حتی گفته میشود او هایتاور در اولدتاون را برای شاه آثور از اولدتاون ساخته است.
برندون یکی از شخصیت های بسیار بزرگ وستروس است، و گفته میشود او از نوادگان یکی دیگر از شخصیت های بزرگ وستروس که در مقاله ی بعد به او میپردازیم بوده است.
قسمت دوم از قهرمانان وستروس (گرث سبز دست)
گرث سبز دست به عنوان پادشاه نخستین انسان ها شناخته میشود. و خاندان های ریچ ریشهی خود را به او نسبت میدهند. طبق افسانه ها، گرث سبز دست، نخستین انسان ها را از طریق بازوی دورن به وستروس منتقل کرد. و اولین نفری شناخته میشود که با غول ها و فرزندان جنگل برخورد داشته.
در بعضی داستان ها، گرث خدایی توصیف شده که به زمین آمده و در هر مکانی که قدم میگذارد، آنجا را حاصلخیر میکند. او با نام های گرث مو سبز و گرث سبز نیز شناخته میشود.و تاجی از ساقه های انگور و گل بر سر میگذاشت که میگفتند قدرت جادویی ای دارد که باعث میشود هر جا که قدم میگذارد، آبادانی و فراوانی محصول بیاورد.
گرث به نخستین انسان ها آموخت چگونه کشاورزی کنند. فرزندان گرث به مانند پدرشان تبدیل به قهرمانانی افسانهای شدند که میتوان از بین آنها اشخاص زیر را نام برد:
گرث باغبان (Garth the gardner): بزرگترین فرزند گرث سبز دست که خاندان گاردنر را تاسیس کرد. که بعد از فتح اگون و نابودی این خاندان، تایرل ها جای آنها را گرفتند.
جان بلوط (john the oak): شخصی که آیین سلحشوری را به وستروس آورد و موسس خاندان اوکهارت بود.
گیلبرت اهل واینز(gilbert of the vines):که به مردم آربر آموخت که از انگور، شراب بسازند و خاندان ردواین را تاسیس کرد.
فلوریس روباه(florys the fox): دختر گرث که نامش را بهخاطر زیرکی اش بدست آورد. او سه همسر داشت که هیچیک از وجود دیگری باخبر نبودند و خاندان های بال، پیک و فلورنت از نوادگان او هستند.
هارلون شکارچی(harlon the hunter) و هرندون اهل هورن(herndon of the horn):برادران دوقلویی که قلعهی خود را در بلندی های هورن (هورن هیل) ساختند. آنها اجداد خاندان تارلی هستند.
گرث سبزدست، فرزندان زیادی داشت و نمیتوان تاثیر او بر تاریخ وستروس را نادیده گرفت. حتی افسانه ها میگویند برندون شمشیر خونی، پدر برندون معمار، یکی از فرزندان گرث بوده است.که به نوعی نشان میدهد خیلی از خاندان های بزرگ وستروس، از نوادگان گرث سبزدست هستند.
قسمت سوم از قهرمانان وستروس (دوران گادزگریف)
دوران گادزگریف(اندوه خدایان) به عنوان اولین پادشاه طوفان و موسس خاندان دوراندون شناخته میشود. او عاشق النی، دختر خدای دریا و الهه ی باد شد. و با او ازدواج کرد. این ازدواج پدر و مادر النی را عصبانی کرد. و باعث شد آنها در هنگام جشن عروسی، طوفانی را ایجاد کنند که خرابی قلعهی دوران و کشته شدن خانواده و دوستان او را به همراه داشت. تنها النی و دوران زنده ماندند، زیرا النی از او محافظت کرد.
دوران قلعه ی دیگری ساخت، ولی خدایان آن را هم نابود کردند. دوران جسارت به خرج داد و شش قلعه ساخت که هر کدام از قبلی مستحکمتر بود. اما خدایان همه ی آنها را نابود کردند. تا آنکه پسری به نام برندون معمار به دوران کمک کرد تا قلعه ای بسازد که از خشم خدایان در امان باشد. و آن قلعه استورمزاِند (پایان طوفان) نامیده شد و تا امروز پابرجاست.
در زمان فتح اگون، آرگیلاک متکبر، آخرین شاه طوفان، در برابر اگان ایستادگی کرد. هرچند اگان پیروز شد اما نسل خاندان دوراندون از طریق دختر او و همسرش اوریس براتیون ادامه پیدا کرد. اوریس از نشان دوراندون ها (گوزنی که تاج بر سر دارد در زمینه ی طلایی) و شعار آنها (خشم از آن ماست) استفاده کرد و اطمینان داد که میراث آنها حفظ خواهد شد.
قسمت چهارم از قهرمانان وستروس (لن زیرک)
لن زیرک کسی بود که به کسترلی راک رفت، کسترلی ها را بیرون کرد و خاندان خودش، لنیستر را تاسیس کرد.در دوره ی قهرمانان، خاندان کسترلی در صخره های خود طلا یافتند و شروع به استخراج آن کردند. و در نهایت این کار آنان را به ثروتمند ترین خاندان در کل وستروس تبدیل کرد.
در همان دوران، لن زیرک از راه رسید و با نیرنگ قلعه، زمین ها و طلا های کسترلی ها را تصاحب کرد.لن مردی خوشچهره، با مو های طلایی بود(هنوز هم نوادگانش این خصوصیات را دارند) و گفته شده که فرزندان بسیار زیادی داشت تا جایی که شهر لنیسپورت ساخته شد تا فرزندان او محلی برای زندگی داشته باشند.
اصالت لن زیرک محل اختلاف است، بعضی ها میگویند او دوره گرد آندالی بوده و به وستروس رسیده است. در جاهای دیگر او از نخستین انسان ها شناخته شده و به همین خاطر بوده که با اینکه ثروتمند ترین مرد دنیا بوده خود را پادشاه نخوانده. رسم پادشاه خواندن در میان لنیستر ها بعد از هجوم آندال ها و آمیختن نژاد این دو به وسیله ی ازدواج به وجود آمد.
قسمت پنجم از قهرمانان وستروس (پادشاه خاکستری)
یکی از افتخارات خاندان گریجوی این است که ریشهی این خاندان به پادشاه خاکستری میرسد. پادشاه خاکستری یکی از مردم جزایر آهن بود که زمان جنگ خدای مغروق و خدای طوفان، توسط خدای مغروق برای پادشاهی بر جزایر آهن برگزیده شد.
پادشاه خاکستری اولین اژدهای دریایی به نام ناگا را کشت. و در استخوان های او کاخش را ساخت. او ردایی از جلبک های بافته شده میپوشید و تاجی از دندان های ناگا بر سر میگذاشت. گفته میشود که او با یک پری دریایی ازدواج کرد. و اولین کشتی آهنزادگان را با چوب یک درخت شیطانی که از گوشت انسان ها تغذیه میکرد، ساخت.
پس از مرگ پادشاه خاکستری، او صد پسر داشت که بر سر تاج و تخت با هم جنگیدند و یک دیگر را کشتند. زمانی که تنها شانزده فرزند او باقی مانده بودند، آنها اولین شورای پادشاهی خود را بر استخوان های ناگا برگزار کردند تا قویترینشان را به عنوان پادشاه جزایر آهن انتخاب کنند.
طبق افسانه ها بعد از مرگ پادشاه خاکستری ، خدای طوفان تلاش کرد با استفاده از دمیدن نفس آتشین ناگا در کاخ پادشاه خاکستری، خاطرهی او را از ذهن ها پاک کند. به همین دلیل آهنزادگان به گفتن داستان های او و خواندن آواز های مربوط به او ادامه دادند تا مطمئن شوند که خاطرهی او باقی میماند.
قسمت ششم از قهرمانان وستروس (مبارزان)
تمام شخصیت های معروف دورهی قهرمانان در میان شاهان و اشرافزادگان نیستند. مبارزانی نیز بودند که نامشان بهخاطر کار های شجاعانهای که کردند، جاودانه شده است. نخستین شخص در میان آنها سیمون چشم ستارهای است. اگرچه رسم شوالیهگری در دورهی قهرمانان وجود نداشته، اما سیمون به عنوان شوالیهای کور شناخته میشود که با سلاحی که در دو طرفش تیغه قرار داشت مبارزه میکرد. او دو چشم نابینایش را با دو یاقوت عوض کرد و به همین دلیل چشم ستارهای نام گرفت.
سروین سپر آینه ای مانند سیمون، شوالیهای در دورهی قهرمانان بود که یک شهدخت را از دست اژدها نجات داد. او در مبارزه از یک آینه به عنوان سپر استفاده کرد تا اژدها تصویر خود را در آن ببیند و به وسیلهی آن بتواند به اژدها نزدیک شود، و به چشم اژدها ضربه بزند تا او را بکشد و بتواند شهدخت را نجات دهد. افسانه ها میگویند سروین به وسیلهی ارواح کسانی که کشته بود، شکار شد.
آخرین قهرمان کسی بود که در دورهی شب طولانی به دنبال فرزندان جنگل رفت، تا از آنها برای شکست وایتوالکر ها کمک بگیرد. او به همراه ۱۲ نفر از دوستانش، شمشیر، اسب و سگش حرکت کرد. آنها سال ها به جستجوی فرزندان جنگل بودند، و هر چند وقت یکبار یکی از آنها میمرد، بعد از مدتی اسبش هم مرد، و در آخر سگش را هم از دست داد. سردی بیش از حد هوا باعث شکسته شدن شمشیرش شد. و آنجا بود که وایتوالکر ها او را از روی بوی خونش پیدا کردند.
دقیقا مشخص نیست که پس از آن چه اتفاقی میافتد اما میدانیم که سرانجام آخرین قهرمان فرزندان جنگل را پیدا میکند، و آنها به او کمک میکنند که گروه نگهبانان شب را بسازد. آنها با هم، به کمک پادشاه زمستان، وایتوالکر ها را شکست دادند. خیلی ها فکر میکنند که آخرین قهرمان همان آزور آهایی است، اما خاستگاه این دو با هم متفاوت است.