خانه > اخبار > اخبار سریال > رینیرا و ماموریت الهی‌اش

رینیرا و ماموریت الهی‌اش

در قسمت هفتم فصل دوم خاندان اژدها در نهایت رینیرا و جبهه سیاه پس از یک فصل سراسر درگیری موفق به بدست آوردن یک برتری شدند، برتری‌ای که طبق گفته اما دآرسی باعث می‌شود ملکه در نهایت به امکان پیروزی در جنگ ایمان بیاورد.

دآرسی در گفت و گو با رپ گفت:

خونش به جوش آمده و فکر می‌کنم برای نخستین بار… او فکر می‌کند می‌تواند پیروز شود. یکی از نکاتی که رینیرا به آن توجه دارد این است که وارد جنگی که به شکست منتهی خواهد شد نشود زیرا یک تجربه بی‌معناست و برای نخستین بار حس می‌کند که قدرت برتری دارد.

جبهه سیاه پس از مرگ رینیس و میلیس با کمبود اژدها سواران مواجه است و رینیرا در قسمت جدید چندین حرامزاده تارگرین و ولاریون را برای رام کردن اژدهایان فرا می‌خواند. در حالیکه این تلاشی خونین بود اما در نهایت جبهه سیاه دو اژدها سوار تازه بدست آورد. هیو همر که ورمیتور را رام کرد و اولف سفید که سیلوروینگ را بدست آورد. در پایان این قسمت ایموند ویگار را تا دراگون استون راند اما وقتی چندین اژدها را در مقابلش دید به سرعت بازگشت. او از سبزها پیشی گرفته، در پایان این قسمت احتمالا او توقع دارد که سبزها تسلیم شوند اما ما ایموند را می‌بینیم که باز می‌گردد.

ما خواهیم دید که در قسمت هشتم چه اتفاقی خواهد افتاد اما برای لحظه‌ای احساس می‌شود که طرح‌های سیاسی او به شیوه‌ای واقعا پیچیده نتیجه داده است در واقع همانطور که از آغاز سریال در تلاش بود ممکن است از یک جنگ خونین‌تر جلوگیری شود.

در این قسمت ما شاهد جست و جوی رینیرا برای اژدها سواران در میان افراد با موقعیت‌های پست‌تر بودیم که تا حدودی تصمیمی بحث برانگیز است. چرا تا این حد برای او مهم بود که رسومات را شکست؟

یکی از توانایی‌های رینیرا این است که برای یافتن راه حل از بیرون به مشکلات نگاه کند، شاید بخاطر اینکه آموزش نظامی ندیده است. او هیچ چاره‌ای جز فکر کردن ندارد. گمان می‌کنم پس از مرگ رینیس نیاز به دانستن روش‌های مختلف جنگ بیشتر در او احساس می‌شود، او به نحوی به رینیس مدیون است.
بی‌ثباتی رینیرا که مانندش را در دیمون به شکل پرخاش یا اعمال پرتنش می‌بینیم از این باور ناشی می‌شود که او باید تاج و تخت پدرش را تصاحب کند. من فکر می‌کنم که این به عنوان تعصب مذهبی نشان داده می‌شود، ما می‌بینیم که هر چه می‌گذرد او بیشتر ایمان می‌آورد و به دنبال خدایان قدیمی است که به نحوی منظور همان اژدهایان است. به طرزی کم و بیش ترسناک انرژی‌ای مذهبی جریان دارد، مثل اینکه او در این تصمیم خدایان را پشت سر دارد.

هم فکری‌های رینیرا و میساریا چگونه به باز شدن ذهن رینیرا کمک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند؟

پیش از دوستی با میساریا تفکر انسان عادی برای رینیرا کمی انتزاعی بود، او از برخی از بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زادگان بردبارتر است اما او با یک سری امتیازات به دنیا آمده است. این موضوع توسط میساریا قابل لمس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، نه تنها در خرد و غریزه سیاسی میساریا برای هدایت وفاداری مردم بلکه در زمانی که میساریا در مورد خودش حرف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند، در مورد زندگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که از سر گذرانده و مبارزاتی که انجام داده. در داستان حجم عظیمی از پروپاگاندا از سوی هردو جناح جریان دارد، به نظر این انحرافی بزرگ از طرح‌های ساده نبرد هم‌پیمانان مرد اوست.

جیس از کسانی است که از این فرصت اژدها سوار شدن راضی نیست. به نظرت چرا او چنین احساسی داره؟

جیس همه دلایل لازم برای اینکه احساس کند توسط این تصمیم مادرش در معرض خطر قرار گرفته را دارد. مشخصا رینیرا بالاتر از هرکسی نخست خودش را انتخاب می‌کند و در اینجا خود و حق خدادادی خود را بر مشروعیت پسرش ترجیح می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. فکر نمی‌کنم این تصمیم راحتی باشد،ما سال‌ها رینیرا را در تلاش برای بدست آوردن حق مشروعیت پسرانش و محافظت از آنان دیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم.

اما در این مورد او فکر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند که ماموریتی از سوی خدایان دارد، جیس می‌گوید تمام این حرف‌ها در مورد چهره من با توجه به این نکته که اژدها دارم خفه شده بودند،تو با اینکار شایستگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که از این طریق بدست آوردم را زیر سوال می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بری. او درست می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید و رینیرا سخنش را قطع نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند، به گمانم این تنها احترامی است که رینیرا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به او بگذارد.
به دست آوردن این برتری بدون دخالت دیمون برای رینیرا چه معنایی داره؟ اون در این نقطه از دیمون چه توقعی داره؟ آیا رینیرا و دیمون می‌توانند به هم بازگردند؟
من فکر می‌کنم رابطه رینیرا و دیمون تنها زمانی جواب میده که هر دوی آن‌ها در موقعیت قدرتمندی قرار داشته باشن.
انرژی و رابطه جنسی آن‌ها مانند قدرت است.
زمانی که آن‌ها در حال عزاداری و تاسف خوردن هستند، زمانی که جبهه‌شون در حال شکست است، آن‌ها بدون شک در تلاشند که به هم مرتبط باشند.

بدون شک رینیرا می‌داند که دیر یا زود باید با آن‌چه در هرنهال می‌گذرد دست و پنجه نرم کند. او از خود این سوال را می‌پرسد که آیا دیمون هنوز به او وفادار است یا نه. فکر می‌کنم او به نوعی در انتظار این رویارویی است، زیرا او دوباره با هویت خودش ارتباط برقرار کرده و هنگامی که احساس قدرت می‌کند می‌تواند دیمون را هم به عنوان همسر و هم به عنوان یک دشمن بپذیرد.

صحنه‌ای که با ورمیتور داری حقیقتا حماسی است. فیلم‌برداری چنین صحنه‌ای، چه‌طور بود؟

واقعا شگفت‌انگیز است، آن صحنه‌ها به شدت چالش‌برانگیز بودند، لونی پریستر کارگردان این قسمت زمان زیادی را صرف پر کردن جای خالی اژدها با صدای خود کرد و ارزش این‌ کار بسیار زیاد است. شما چنین صحنه‌هایی را در روزهای متمادی فیلم‌برداری می‌کنی و این عملکرد عظیم تخیل است که اژدهایی نامرئی را یکسره زنده نگه داری‌ اما این کار بسیار راحت‌تر است وقتی واقعا با کسی ملاقات داری.

این نخستین باری بود که من شاهد آتش گرفتن انسان‌های زنده بودم و با خودم گفتم که من هرگز چنین چیزی نمی‌خواهم. آن‌ها افرادی به شدت ماهر هستند.
آن روزها استثنایی بودند زیر تفاوت‌های زیادی با باقی روزها داشتند و به نوعی به‌خاطر حجم عظیم ابزار و وسایل خسته کننده بودند. مغز من واقعا با دیدن آن‌ها منفجر شد. لونی کار بسیار نفیسی کرده. من می‌دانم فیلم‌برداری در آن شرایط و کنترل همه چیز چه‌قدر سخت است و این‌که حس می‌کنم چقدر زنده و روان است به نظرم اعتباری کامل برای اوست.

ما به شدت برای قسمت آینده هیجان‌زده هستیم، چه چیزی در مورد این قسمت می‌توانی بگویی؟ آیا نبردی میان اژدهایان خواهد بود؟

من هنوز تماشایش نکرده‌ام و همزمان با مردم تماشا می‌کنم. بسیاری چهره‌ها و روابط آشنا با هم برخورد خواهند داشت

آیا ما رینیرا و دیمون را دوباره در کنار هم خواهیم دید؟

نظری ندارم.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*