ادامهی این متن وقایع اپیزود هفتم از فصل دوم را اسپویل میکند.
از زمانی که دنریس و ویسریس تارگرین را در بازی تاج و تخت ملاقات کردیم، یک چیز مشخص بود؛ تارگرینها اربابان اژدها بودند و این خط خونی سلطنتی و حاصل ازدواجهای اغلب درونخانوادگی آنها بود که به آنها و در نهایت دنریس، اجازه میداد با اژدها پیوند برقرار و به وستروس حکومت کنند.
«خاندان اژدها» بینش عمیقتری از دوران حکومت تارگرینهای اژدهاسوار به ما داده است. اما در قسمت هفتم، یک راز تکاندهنده فاش شد که احتمالاً در سقوط آنها نقش خواهد داشت؛ مردم عادی یا به قول وستروسیها «مردم کوچک» نیز میتوانند اژدهاسوار شوند. در این قسمت سه اژدهای بیسوار، یعنی سیاسموک، ورمیثور و سیلوروینگ، سواران جدیدی پیدا کردند که به این معنی است که سیاهها اکنون هفت اژدها در کنار خود دارند. این بدان معناست که قسمت پایانی فصل در هفتهی آینده احتمالاً بر مقابلهی رینیرا و ارتش جدید اژدهاسواران او با ایموند و ویگار متمرکز خواهد شد. (هلینا هم دریمفایر را دارد اما ما هرگز ندیدهایم که او در بزرگسالی سوار اژدهایش شود.) با این که این اژدهاسواران جدید برای رینیرا یک پیروزی تلقی میشوند، همانطور که جیسریس اشاره کرد، در بلندمدت میتوانند یک مشکل بزرگ برای خانواده و حق حکومت آنها باشند.
تارگرینها مثل اژدهایانشان نه از خدایان و نه از انسانها باکی ندارند.
حق حکومت تارگرینها اساساً بر این ایده استوار است که آنها میتوانند اژدهایان را کنترل و رام کنند. در نتیجه، ترسی که آنها در دل خاندانهای بزرگ دیگر و همچنین مردم کوچک ایجاد میکنند بسیار زیاد است، اما این فصل از خاندان اژدها به آرامی شاهد از بین رفتن آن بوده است. کریستون کول اشتباه بزرگی کرد که سر یک اژدهای مرده را به نمایش گذاشت، او بخشی از رمز و راز و قدرت این حیوانات را از بین برد و به مردم کوچک یادآوری کرد که میتوانند آنها را بکشند. این واقعیت هم وجود دارد که فرزندان رینیرا (که گویا همه میدانند پدرشان هاروین استرانگ است) هر سه از قبل صاحب و سوار اژدها شدهاند. حالا که او در را به روی بذرهای اژدها باز کرده است، حق حکومت تارگرینها بسیار متزلزل به نظر میرسد و همانطور که جیس اشاره میکند، میتواند به راحتی منجر به از دست دادن ادعای او نسبت به تاج و تخت شود. اگر افراد دیگری اژدها داشته باشند، چه چیزی مانع تلاش آنها برای گرفتن تاج و تخت از او میشود؟
جالب اینجاست که شخصیتی که این جنبه از افسانه را نشان میدهد، هنوز در سریال دیده نمیشود. نتلز، که یکی از شخصیتهای محبوب طرفداران جورج آر آر مارتین است. نتلز در کتابها یک دختر یتیم جوان است که موفق میشود شیپ استیلر را رام کند. یک خوانش از آتش و خون وجود دارد که او ممکن است فرزند نامشروع دیمون باشد، اما به طور کلی پذیرفته شده که نتلز یک اژدهاسوار منحصر به فرد بود که خون تارگرین نداشت. در قسمت هفت یک نشانهی دیگر دریافت کردیم که رینا کسی خواهد بود که شیپ استیلر را رام میکند، چرا که او جسدهای سوختهی گوسفندان را در دره دنبال کرد و میدانیم که مدتی است شایعاتی درباره یک اژدهای وحشی وجود دارد. به نظر می رسد این تایید می کند که نتلزی که ما می شناسیم احتمالاً در سریال ظاهر نخواهد شد، با توجه به اینکه سریال تاریخ را بازنویسی می کند، ممکن است سازندگان سریال بخواهند بگویند کسانی که «آتش و خون» را نوشتند نمی دانستند که نتلز همان رینا است. شاید (در سریال) نتلز یک شخصیت جایگزین باشد که رینا انتخاب میکند، زیرا رام کردن یک اژدها بدون اجازه و رها کردن برادران ناتنی کوچکش، سرپیچی از دستور ملکه رینیرا به شمار میآید. این میتواند تأثیر شخصیت نتلز را از بین ببرد، زیرا جذابیت او این بود که خون سلطنتی نداشت. البته سازندگان همیشه میتوانند این را از طریق هیو همر یا اولف وایت هم نشان دهند، مثلاً مشخص شود که یکی از آنها خون اژدها ندارد اما هنوز هم قادر به ایجاد پیوند با این موجودات عظیم است.
تقریباً همهی اینها بخشی از افسانهی «آتش و خون» است، بنابراین خوانندگان کتاب ممکن است خیلی تعجب نکنند، اما برای کسانی که فقط سریال را تماشا کردهاند، پیدا شدن این سواران جدید، یک انحراف بزرگ از ایدهی کلی است که فقط تارگرینهای واقعی می توانند اژدهاسوار شوند. این احتمالاً نقش بزرگی در فصل سوم خواهد داشت زیرا بیشتر مردم متوجه می شوند که آنها نیز ممکن است بتوانند با این موجودات جادویی پیوند برقرار کنند، و وقتی این کار را کردند ممکن است به این فکر بیفتند که نیازی به زندگی زیر یوغ تارگرینها ندارند. باید منتظر قسمت پایانی فصل و فصلهای بعدی بمانیم تا ببینیم چه اتفاقی می افتد.