۵٬۹۰۷
ویرایش
جز (←منابع و یادداشت ها) |
جز (←رقصی با اژدهایان) |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
=== رقصی با اژدهایان === | === رقصی با اژدهایان === | ||
[[داووس]] (Davos) در مدتی که به شایعات در [[لیزی ایل]] (Lazy Eel) در [[وایت هاربر]] (White Harbor) گوش می داد، متوجه شد که هیچکس از پادشاه [[استنیس براتیون|استنیس]] (Stannis) صحبتی نمی کند. به نظر نمی رسید کسی بداند او به شمال رفته تا در دفاع از دیوار (Wall) کمک کند. وحشی ها (Wildings) و وایت ها و [[غول ها]] (Giants) تمام صحبت های [[ایست-واچ بای-د-سی|ایست واچ]] (Eastwatch) بودند، اما به نظر نمی رسید کسی به آنها چیزی جز خیالات گفته باشد. | {{اسپویلر|[[داووس سیورث|داووس]] (Davos) در مدتی که به شایعات در [[لیزی ایل]] (Lazy Eel) در [[وایت هاربر]] (White Harbor) گوش می داد، متوجه شد که هیچکس از پادشاه [[استنیس براتیون|استنیس]] (Stannis) صحبتی نمی کند. به نظر نمی رسید کسی بداند او به شمال رفته تا در دفاع از دیوار (Wall) کمک کند. وحشی ها (Wildings) و وایت ها و [[غول ها]] (Giants) تمام صحبت های [[ایست-واچ بای-د-سی|ایست واچ]] (Eastwatch) بودند، اما به نظر نمی رسید کسی به آنها چیزی جز خیالات گفته باشد. | ||
جان اجساد [[وحشی ها|وحشی های]] (Wildings) مرده را به سلول های یخی سپرد.{{رف|ربا|35}} مدتی پس از آن با [[بوئن مارش]] (Bowen Marsh)، سپتون [[سلادور]] (Cellador) و [[آتل یارویک]] (Othell Yarwyck) در اتاقش صحبت کرد. سرانجام [[بوئن مارش]] (Bowen Marsh) از جان پرسید که چرا او آن اجساد را در سلول ها نگه می دارد زیرا باعث نگرانی مردان می شود. همچنین بوئن پرسید که چرا اجساد تحت نظر نگه داشته شده اند. او کنجکاو بود که آیا جان از اینکه آنها برخواهند خواست می ترسد. جان پاسخ داد امیدوار است که برخیزند. سپتون سلادور (Cellador) وحشت زده شده، به جان گفت: | جان اجساد [[وحشی ها|وحشی های]] (Wildings) مرده را به سلول های یخی سپرد.{{رف|ربا|35}} مدتی پس از آن با [[بوئن مارش]] (Bowen Marsh)، سپتون [[سلادور]] (Cellador) و [[آتل یارویک]] (Othell Yarwyck) در اتاقش صحبت کرد. سرانجام [[بوئن مارش]] (Bowen Marsh) از جان پرسید که چرا او آن اجساد را در سلول ها نگه می دارد زیرا باعث نگرانی مردان می شود. همچنین بوئن پرسید که چرا اجساد تحت نظر نگه داشته شده اند. او کنجکاو بود که آیا جان از اینکه آنها برخواهند خواست می ترسد. جان پاسخ داد امیدوار است که برخیزند. سپتون سلادور (Cellador) وحشت زده شده، به جان گفت: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
زمانی که کاتر به [[هاردهوم]] (Hardhome) رسید گزارشی فرستاد که می گفت چیزهای مرده ای در جنگل و آب وجود دارد.{{{رف|ربا|58}} | زمانی که کاتر به [[هاردهوم]] (Hardhome) رسید گزارشی فرستاد که می گفت چیزهای مرده ای در جنگل و آب وجود دارد.{{{رف|ربا|58}} | ||
بعدا جان به پایین به سمت سلول های یخی رفت، جایی که چهار مرد زنده و دو مرد مرده در آن داشتند. جان تقریبا اجساد را فراموش کرده بود. او امید داشت که چیزی از اجسادی که از بیشه ی [[درخت نیایش]] (Weirwood) آورده بودند، بیاموزد، اما مردگان سرسختانه مرده ماندند.{{رف|ربا|69}} وقتی جان اسنو تصمیم گرفت تا مردان زنده را منتقل کند، به [[بوئن مارش]] دستور داد تا اجساد را ترک کند. سرانجام جان با خود اندیشید شکی نیست که باید آنها را بسوزاند اما فعلا با زنجیرهای آهنی درون سلول ها بسته شدند و مرده اند، اینها کافی است تا آنها را بی خطر نگه دارد.{{رف|ربا|69}} | بعدا جان به پایین به سمت سلول های یخی رفت، جایی که چهار مرد زنده و دو مرد مرده در آن داشتند. جان تقریبا اجساد را فراموش کرده بود. او امید داشت که چیزی از اجسادی که از بیشه ی [[درخت نیایش]] (Weirwood) آورده بودند، بیاموزد، اما مردگان سرسختانه مرده ماندند.{{رف|ربا|69}} وقتی جان اسنو تصمیم گرفت تا مردان زنده را منتقل کند، به [[بوئن مارش]] دستور داد تا اجساد را ترک کند. سرانجام جان با خود اندیشید شکی نیست که باید آنها را بسوزاند اما فعلا با زنجیرهای آهنی درون سلول ها بسته شدند و مرده اند، اینها کافی است تا آنها را بی خطر نگه دارد.{{رف|ربا|69}}}} | ||
== نقل قول ها == | == نقل قول ها == |
ویرایش