پرش به محتوا

جان اسنو: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۱۸۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:
== وقایع اخیر ==
== وقایع اخیر ==
=== بازی تاج و تخت ===
=== بازی تاج و تخت ===


جان 14 سال دارد، که پدر و برادران خود (راب و برن) و همچنین تئون گریجوی را برای اعدام یک فراری از نگهبانان شب، همراهی میکند. در راه برگشت آنها به چند توله ی دایرولف،برخورد میکنند؛ 5 توله نصیب فرزندان استارک، و یک توله ی موسفید و چشم قرمز و رانده شده از سایرین به جان می رسد.
جان 14 سال دارد، که پدر و برادران خود (راب و برن) و همچنین تئون گریجوی را برای اعدام یک فراری از نگهبانان شب، همراهی میکند. در راه برگشت آنها به چند توله ی دایرولف،برخورد میکنند؛ 5 توله نصیب فرزندان استارک، و یک توله ی موسفید و چشم قرمز و رانده شده از سایرین به جان می رسد.
موقعیت جان، چه در خانواده و چه در خارج از آن، در طول سالها، به طور آشکار تلخ بود، وقتی او به سن نوجوانی رسید، بعد از اینکه عمویش بنجن (Benjen) به او گفت، دیوار به مردی مثل او نیاز دارد، به نگهبانان شب پیوست. در طی سفر او به دیوار و همراهی تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) با او در این سفر، رابطه ی دوستانه ای بین جان و تیریون، با توجه به وجه اشتراکشان، که غیرخودی بودن در بین نجیبزاده ها بود، شکل گرفت.در ابتدا جان منزوی و گوشه گیر بود، که این انزوا او را بدون دوست باقی گذاشت. هماتایانش به خاطر اینکه او از خاندان بزرگی بود، از او منزجر بودند و جان را به سخره میگرفتند، که این موضوع سبب بازگشت همان احساس قدیمی جان میشد. او به خصوص وقتی تنهاتر شد که عمویش بنجن، به خاطر رهبری یک گروه گشتی، دیوار را ترک کرد. بعد ازدرگیری با چند تا از همتایانش، گفتگویی با دونال نویه (Donal Noye) به او کمک کرد، تا نگرش خود را اصلاح کند، این تغییر نگرش، او را خیلی زود، یک دوست ، مربی و رهبری برای همتایان خود و به دشمنی برای استاد رزم، یعنی سر الیستر ترون (Ser Alliser Thorne) تبدیل کرد. جان همچنین به محافظت از سمویل تارلی (Samwell Tarly) در برابر قلدری چند تن از همتایانشان در آمد. بعد از پیوستن به نگهبانان شب، جان از انتصابش به عنوان مباشر عصبانی شد، در حالیکه او انتظار داشت به عنوان یک گشتی برگزیده شود. گرچه همان موقع و با کمک سمویل، او به این موضوع پی برد که انتخاب او به عنوان مباشر شخصی جور مورمونت، به منزله ی آماده کردن جان، به عنوان فرمانده ی آینده می باشد. در طی حمله یک وایت در قلعه ی کستل بلک، جان اسنو زندگی مورمونت را نجات داد، در پی این حادثه، دست جان اسنو به طور جدی سوخت. مورمونت به او شمشیر حرامزاده ی والرین خود، یعنی لانگ کلو را (Longclaw) ، که سلاح خاندان مورمونت محسوب میشد، اهدا کرد، و سر یک دایروولف را که نشان خاندان استارک است، بر سر آن حکاکی کرد.
موقعیت جان، چه در خانواده و چه در خارج از آن، در طول سالها، به طور آشکار تلخ بود، وقتی او به سن نوجوانی رسید، بعد از اینکه عمویش بنجن (Benjen) به او گفت، دیوار به مردی مثل او نیاز دارد، به نگهبانان شب پیوست. در طی سفر او به دیوار و همراهی تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) با او در این سفر، رابطه ی دوستانه ای بین جان و تیریون، با توجه به وجه اشتراکشان، که غیرخودی بودن در بین نجیبزاده ها بود، شکل گرفت.در ابتدا جان منزوی و گوشه گیر بود، که این انزوا او را بدون دوست باقی گذاشت. هماتایانش به خاطر اینکه او از خاندان بزرگی بود، از او منزجر بودند و جان را به سخره میگرفتند، که این موضوع سبب بازگشت همان احساس قدیمی جان میشد. او به خصوص وقتی تنهاتر شد که عمویش بنجن، به خاطر رهبری یک گروه گشتی، دیوار را ترک کرد. بعد ازدرگیری با چند تا از همتایانش، گفتگویی با دونال نویه (Donal Noye) به او کمک کرد، تا نگرش خود را اصلاح کند، این تغییر نگرش، او را خیلی زود، یک دوست ، مربی و رهبری برای همتایان خود و به دشمنی برای استاد رزم، یعنی سر الیستر ترون (Ser Alliser Thorne) تبدیل کرد. جان همچنین به محافظت از سمویل تارلی (Samwell Tarly) در برابر قلدری چند تن از همتایانشان در آمد. بعد از پیوستن به نگهبانان شب، جان از انتصابش به عنوان مباشر عصبانی شد، در حالیکه او انتظار داشت به عنوان یک گشتی برگزیده شود. گرچه همان موقع و با کمک سمویل، او به این موضوع پی برد که انتخاب او به عنوان مباشر شخصی جور مورمونت، به منزله ی آماده کردن جان، به عنوان فرمانده ی آینده می باشد. در طی حمله یک وایت در قلعه ی کستل بلک، جان اسنو زندگی مورمونت را نجات داد، در پی این حادثه، دست جان اسنو به طور جدی سوخت. مورمونت به او شمشیر حرامزاده ی والرین خود، یعنی لانگ کلو را (Longclaw) ، که سلاح خاندان مورمونت محسوب میشد، اهدا کرد، و سر یک دایروولف را که نشان خاندان استارک است، بر سر آن حکاکی کرد.
گرچه جان یاد گرفت که چگونه خود را با زندگی در دیوار وفق دهد، اما جدایی از زندگی گذشته اش همچنان برای او مشکل بود، در آغاز جنگ 5 پادشاهی، جان خود را مابین عهدشبه نگهبانی و خانواده ش می دید. از طرفی جان به طور قابل توجه ای خود را اسیر سر آلیستر می دید، که جان را بعد از فهمیدن دستگیری پدرش، با تمسخر او بر می انگیخت. بعد از اعدام پدرش، جان تلاش به ترک نگهبانی و تصمیم به پیوستن به ارتش برادرش راب گرفت، هرچند مجازات این عمل مرگ بود. البته دوستان جدیدش او را بازگرداندن، و از این سرنوشت نجات دادن.
صبح روز بعد، مورمونت به خاطر فرار، جان را مورد ملامت قرار داد، و جان تصمیم گرفت که با افتخار و به طور کامل، در خدمت سازمان نگهبانی باشد. او جای خود را به عنوان مباشر مورمونت پذیرفت و آماده سفر با گروه بزرگ گشتی به رهبری مورمونت به سمت شمال شد.
=== نزاع شاهان ===
جان دو جفت دستکش می پوشید، به خاطر اینکه دست راستش سوخته بود، و اگر در دست چپش، فقط یک دستکش می پوشید، احساس حماقت به او دست می داد. جان به عنوان یکی از اعضاء گروهی بود که برای بررسی جنگلهای خالی از سکنه شده ی شمال در پشت دیوار، می رفتند، انتخاب شد، تا همچنین ببیند چه اتفاقی برای گشتی های ناپدید شده، از جمله عمویش بنجن استارک افتاده است. وقتی به منطقه ی " مشت نخستین  انسانها " (Fist of the First Men) رسیدند، جان به همراه یکی از سه گروه گشتی، که برای تحقیق به سمت کوهستان حرکت کردند، به رهبری کورین هفهند (نصفه دست - (Qhorin Halfhand انتخاب شد. در گردنه ی اسکایرلینگ ((Skirling آنها به یک گروه وحشی برخورد می کنند، جان یکی از کسانی است که برای گرفتن آنها انتخاب شد، پس از کشتن یکی از وحشی ها، پی می برد که یکی دیگر از وحشی ها یک زن است، با نام ییگریت (Ygritte) ، که توسط جان اسیر می شود، اما وقتی کورین به او دستور می دهد که ترتیب او را بدهد، جان مخفیانه او را آزاد میکند. گروه کمی دیرتر توسط وحشی ها به رهبری اسکلت ((Rattleshirt ردیابی و تعقیب می شود. قبل از اسیر شدن توسط آنها، کورین به جان دستور میده ، به وحشی ها ملحق شود و نقشه های آنها را کشف کند، و تظاهر به خائن بودن جان می کند. ییگریت، یکی از افراد گروه Rattleshirt بود، و بر این باور بود که جان بعد از کشتن هفهند به دستور اسکلت (Rattleshirt) راه خود را عوض کرده است.
=== یورش شمشیرها===
جان با منس ریدر (Mance Rayder) ملاقات کرد و او را متقاعد ساخت که ترک او از نگهبانی شب، صادقانه است. در حین مکالمه با منس ریدر، جان در می‌یابد که برنامهٔ او، حمله به هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) است. بعد از مدتی، جان قسم پاکدامنی خود را می‌شکند، و عاشق ییگریت می‌شود. جان بین خیانت به او و ترک دیوار به تردید می‌افتد. جان به ماموریت گروه (استایر Styr) برای بالا رفتن از دیوار می‌پیوندد تا از دیوار بالا بروند و به معدود افراد باقی مانده در کسل بلک حمله کنند (Castle Black). بعد از بالا رفتن از دیوار او فرصت فرار از دست وحشی‌ها، که در نزدیکی کوئینز کرون (تاج ملکه-Queenscrown) مورد حمله سامر (Summer) قرار گرفته‌اند، پیدا می‌کند. او با دست پاچگی سوار اسب می‌شود و موفق به فرار می‌شود، اما در همین حال یک تیر به پای او اصابت می‌کند. جان از جراحت تیر نجات پیدا می‌کند و خود را به کستل بلک (Castle Black) می‌رساند، در آنجا مطلع می‌شود که برادرانش برن و ریکان، به دستور تئون گریجوی (Theon Greyjoy) کشته شده‌اند. او در دفاع از دیوار علیه مهاجمان استایر به دونال نوی (Donal Noye) کمک می‌کند. تمام مهاجمان از جمله ییگریت که در بازوی جان، بااندوه جان می‌دهد، کشته می‌شوند. بعد از مرگ دونال، جان رهبری دیوار علیه حملهٔ احتمالی منس ریدر را به عهده گرفت. جان با استفاده از قدرت رهبری ذاتی خویش، با موفقیت دیوار را علیه حملهٔ قریب الوقوع، برای چند روز نگه می‌دارد. با این حال، پس از ورود آلیسر تورن (Alliser Thorne) و جانوس سلینت (Janos Slynt) جان به خاطر اقدام عجولانه اش بازداشت می‌شود و مجبور به ترور منس ریدر، در طی یک مذاکره می‌شود. قبل از حمله جان، نیروهای استنیس غافلگیرانه در مسیر وحشی‌ها ظاهر می‌شوند.
خدمت جان برای دفاع از دیوار، برای او، محبوبیت در بین عموم را فراهم می‌کند و همین امر سبب آزادی او از زندان می‌شود. با تلاشهای سمول تارلی، جان به عنوان یکی از کاندیدهای پست فرمانده دیوار، بین جناحهای رقیب در نهگبانان شب، رای آورد و در حالی به عنوان ۹۹۸ مین فرماندهٔ دیوار انتخاب شد که پیشنهاد استنیس را مبنی بر مشروعیت بخشیدن به حرامزادگی جان به عنوان لرد استارک و فرماندهٔ وینترفل شدن، در صورت پذیرش استنیس به عنوان پادشاه، را رد کرد. او در اولین اقدام خود، به عنوان فرماندهٔ دیوار انجام داد، خنثی کردن نقشهٔ کاهنهٔ استنیس، یعنی ملیساندر (Melisandre) بود، و بچهٔ منس ریدر را به طور مخفیانه، با هویت جعلی به خارج از دیوار فرستاد.
۳۳۱

ویرایش