۳۳۱
ویرایش
(←گذشته) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== گذشته == | == گذشته == | ||
هر چند به هیچ یک از گفته های واریس | هر چند به هیچ یک از گفته های واریس نمی شود به طور کامل اعتماد کرد، اما او ادعا می کند که در شهر [[لایس]] (Lys) به عنوان یک برده متولد، و فروخته شد تا به عنوان یک شاگرد در یک گروه دوره گرد به سفرهای احمقانه رود. آنها یک گروه هنرپیشه بودند، که در شهرهای آزاد (Free Cities)، [[شهرهای کهن]] (Oldtown)، و گاهی [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) کار میکردند، در واقع او زیردست سرپرست گروه بود. در زمان اقامت در [[میر]] (Myr)، یک مرد مبلغ زیادی پول برای واریس پیشنهاد کرد، پیشنهاد وسوسه انگیزی که سرپرست گروه نتوانست رد کند. مرد به واریس یک معجون داد که او را ناتوان از حرکت و صحبت کرد، ولی هیچ اثری روی حس او نداشت، او مردانگی واریس را از ریشه درآورد، سپس در یک ظرف پر از خون، در یک مراسم [[جادو|سحر و جادو]] آتش زد. واریس مدعی است که از همان موقع، از هر چیز جادویی بیزار است.{{رف|بتت|44}} | ||
{{سخ}}بعد از کامل شدن مراسم، مرد که دیگر احتیاجی به واریس نداشت، او را به خیابان پرتاب کرد، واریس از او پرسید که چه باید انجام دهد، آن مرد ساحر پاسخ داد؛ که پیشنهاد می کند، بمیرد، واریس با خود عهد کرد که زنده بماند.{{رف|بتت|44}} | {{سخ}}بعد از کامل شدن مراسم، مرد که دیگر احتیاجی به واریس نداشت، او را به خیابان پرتاب کرد، واریس از او پرسید که چه باید انجام دهد، آن مرد ساحر پاسخ داد؛ که پیشنهاد می کند، بمیرد، واریس با خود عهد کرد که زنده بماند.{{رف|بتت|44}} | ||
[[پرونده:Pojypojy_young_Illyrio_&_Varys.jpg|بندانگشتی|300px|چپ|واریس و ایریلیو در پنتوس، اثر Pojypojy]] | |||
در آن موقع، نمایش دهنده ها به سفردریایی رفته بودند، و واریس تنها مانده بود. واریس به گدایی و دزدی روی آورد و خیلی زود به عنوان بهترین دزد در شهر معروف شد، تا اینکه یک رقیب او را مجبور به ترک [[میر]] (Myr) کرد، و او به [[پنتوس]] (Pentos) فرار کرد. | |||
در پنتوس واریس با یک شمشیر فروش فقیر به نام [[ایلیریو موپاتیس]] (Illyrio Mopatis)، دوست شد. آنها شروع به یک تجارت جدید کردن، که در آن واریس چیزها را از دزدان کوچکتر می دزدید، و ایلیریو آنها را به صاحبان اصلی، برای کمی دست مزد برمی گرداند. به زودی هر مرد و زنی در پنتوس، وقتی چیز با ارزشی ازشون دزدیده میشد، میدانست به چه کسانی برای بازگرداندن آن وسیله ی با ارزش مراجعه کند. در ضمن بیشتر دزدهای پنتوس در جستجوی واریس و ایلیریو بودند، نیمی از آنها برای کشتن آنها (که نا موفق بودن) و نیمی دیگر برای فروختن وسایل دزدی به آنها، تا از دزدیدن وسایل دزدیشون توسط واریس برای برگرداندن به صاحبانشان تا ممانعت شود. واریس و ایریلیو بسیار ثروتمند شدند. | |||
واریس به زودی فهمید که اطلاعات، بسیار با ارزشتر از طلا و جواهرات می باشند، و شروع به آموزش یک شبکه جاسوسی برای خود کرد، که موش کوچک (little mice) نامیده میشد، تا اطلاعات، نامه ها، وچارتهایی را درباره افراد ثروتمند و قدرتمند به دست آورد. "موش" از یتیمهایی که توسط واریس خریداری شده بودند، تشکیل شده بود، او کسانی را انتخاب می کرد که کوچک، فرز و ساکت بودند، به آنها خواندن و نوشتن می آموخت و همچنین مهارتهای لازم برای دزدی کردن، بالا رفتن از دیوار و پایین آمدن از دودکشها را یاد می داد، به طوریکه آنها می توانستند اطلاعات مورد نیاز واریس را طوری تهیه کنند، که اهدافشون متوجه هیچ خطر و یا خرابی نشوند. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع|2}} | {{منابع|2}} | ||
[[رده:اعضای شورای کوچک]][[رده:شخصیت های | [[en:Varys]] | ||
[[رده:اعضای شورای کوچک]][[رده:شخصیت های میر]] |
ویرایش