۱٬۹۴۶
ویرایش
استاد آمون (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
سر باریستان سلمی به دنریس می گوید که پس از این که او از [[گارد پادشاه]] اخراج شد، فهمید که باید به دنبال پادشاه حقیقیش بگردد و با تمام توانایی ای که در خودش باقی مانده است به او خدمت کند. دنریس به او جواب می دهد که ویسریس همان پادشاه بوده است و باریستان نیز جواب میدهد که قصدش ویسریس بوده است. | سر باریستان سلمی به دنریس می گوید که پس از این که او از [[گارد پادشاه]] اخراج شد، فهمید که باید به دنبال پادشاه حقیقیش بگردد و با تمام توانایی ای که در خودش باقی مانده است به او خدمت کند. دنریس به او جواب می دهد که ویسریس همان پادشاه بوده است و باریستان نیز جواب میدهد که قصدش ویسریس بوده است. | ||
در طی مدتی که تیریو ن با [[هالدان]] (Haldon) [[سیویس]] (Cyvasse) بازی می کرد، با خودش فکر کرد که ایلیریو مپاتیس با هالدان، [[جان کانینگتون|گریف]] (Griff) و [[رالی داکفیلد|داک]] (Duck) در حال بازی است و آن ها همه مهره های او هستند و ایلیریو به هر کجا که بخواهد آن ها را می برد و هرجا که نیاز داشته باشد آن ها را قربانی می کند، درست مثل ویسریس. | |||
در [[لیزی ایل]] (Lazy Eel) مشتریان به همدیگر اخبار را می گفتند و یکی از آن ها به یاد آورد که شاهزاده ویسریس تنها تارگرین نبود و یک خواهر به نام شاهزاده دنریس هم داشت. | |||
[[تریستن ریورز]] (Tristan Rivers) از گلدن کمپانی افشا کرد که یکی از نقشه های ایلیریو مپاتیس این بود که ویسریس به همراه پنجاه هزار دوتراکی به آن ها ملحق شود، اما با مرگ پادشاه گدا این نقشه از بین رفت. | |||
دنریس به یاد می آورد که ویسریس برای او درباره مسابقاتی که در هفت پادشاهی برگزار می شود گفته بود، اما خود دنریس هرگز مسابقه ای را ندیده است. | |||
}} | }} |
ویرایش