پرش به محتوا

لرد اسنو (سریال): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:




دسته ی [[ادارد]] (Eddard) به مقر پادشاهی می رسد. ادارد فورا برای برای دیدار شاه در [[شورای کوچک]] احضار می شود. در راهش به سوی اتاق تاج و تخت به [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister) بر می خورد و معلوم می شود که جیمی پادشاه دیوانه [[ایریس تارگرین دوم]] را به قتل رسانده است. جیمی یادآوری می کند که ایریس پدر و برادر ادارد را کشت. ادارد فکر نمی کند که این دلیلی برای شکستن پیمان خود به عنوان یک شوالیه [[گارد پادشاه]] باشد. ادارد به همراه [[رنلی براتیون|رنلی]] (Renly) برادر شاه، [[واریس]] (Varys) خواجه، [[استاد اعظم پایسل]] (Grand Maester Pycelle) بزرگ و ارباب سکه لرد [[پتایر بیلیش]] "انگشت کوچیکه" (Petyr "Littlefinger" Baelish) به شورای کوچک می پیوندد. انگشت کوچیکه یک بار برای ازدواج با [[کتلین]] با برادر ادارد جنگیده بود و این یعنی هنوز او را دوست دارد. رنلی اعلام می کند که رابرت به افتخار انتصاب ادارد به عنوان دست پادشاه، می خواهد مسابقات برگزار کند. ادارد متوجه می شود که تاج و تخت به سختی مدیون است، مخصوصا به پدر ملکه لرد [[تایون لنیستر]] (Tywin Lannister). کتلین ظاهرا پنهانی به مقر پادشاهی می رسد. اما او به وسیله ی دو تا از نگهبانان به فاحشه خانه ای برده می شود که متعلق به انگشت کوچیکه است. او به کتلین می گوید که او را به اینجا آورده است تا از اون محافظت کند و ناشناس بماند. واریس هم آنجاست و او از راه جاسوس هایش می دانست که او اینجاست. هر سه آن ها و سر رادریک (Ser Rodrick) درباره ی تلاش برای قتل [[برن]] بحث می کنند. انگشت کوچیکه اقرار می کند که آن خنجر زمانی که مال او بوده، توسط قاتلین او استفاده می شده و همه را شکه می کند. او ادعا می کند که خنجر را بر سر شرط بندی با تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) برای برنده شدن مسابقات قبلی [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister)، باخته است. انگشت کوچیکه ترتیب ملاقات همسرش با ادارد را می دهد، ادارد با اکراه انگشت کوچیکه را به عنوان دوست برای کمک به پیدا کردن قاتل برن می پذیرد. بعد از این که کتلین پایتخت را ترک می کند، ادارد باز می گردد و دخترانش را در حال بحث و جدال می بیند. آریا (Arya) از دست خواهرش سنسا (Sansa) خشمگین است چون برای دفاع از جافری (Joffrey) دروغ گفته است. ند یاد آوری می کند که جافری یک شاهزاده است و روزی پادشاه می شود و سنسا هم همسرش. همچنین متوجه می شود دختر کوچکترش آریا علاقمند به شمشیرزنی است و برای او یک معلم [[براووس|براووسی]] "رقصنده آب"، سیریون فورل (Syrio Forel استخدام می کند تا به او هنر شمشیرزنی را آموزش دهد.
دسته ی [[ادارد]] (Eddard) به مقر پادشاهی می رسد. ادارد فورا برای برای دیدار شاه در [[شورای کوچک]] احضار می شود. در راهش به سوی اتاق تاج و تخت به [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister) بر می خورد و معلوم می شود که جیمی پادشاه دیوانه [[ایریس تارگرین دوم]] را به قتل رسانده است. جیمی یادآوری می کند که ایریس پدر و برادر ادارد را کشت. ادارد فکر نمی کند که این دلیلی برای شکستن پیمان خود به عنوان یک شوالیه [[گارد پادشاه]] باشد. ادارد به همراه [[رنلی براتیون|رنلی]] (Renly) برادر شاه، [[واریس]] (Varys) خواجه، [[استاد اعظم پایسل]] (Grand Maester Pycelle) بزرگ و ارباب سکه لرد [[پتایر بیلیش]] "انگشت کوچیکه" (Petyr "Littlefinger" Baelish) به شورای کوچک می پیوندد. انگشت کوچیکه یک بار برای ازدواج با [[کتلین]] با برادر ادارد جنگیده بود و این یعنی هنوز او را دوست دارد. رنلی اعلام می کند که رابرت به افتخار انتصاب ادارد به عنوان دست پادشاه، می خواهد مسابقات برگزار کند. ادارد متوجه می شود که تاج و تخت به سختی مدیون است، مخصوصا به پدر ملکه لرد [[تایون لنیستر]] (Tywin Lannister). کتلین ظاهرا پنهانی به مقر پادشاهی می رسد. اما او به وسیله ی دو تا از نگهبانان به فاحشه خانه ای برده می شود که متعلق به انگشت کوچیکه است. او به کتلین می گوید که او را به اینجا آورده است تا از اون محافظت کند و ناشناس بماند. واریس هم آنجاست و او از راه جاسوس هایش می دانست که او اینجاست. هر سه آن ها و سر رادریک (Ser Rodrick) درباره ی تلاش برای قتل [[برن]] بحث می کنند. انگشت کوچیکه اقرار می کند که آن خنجر زمانی که مال او بوده، توسط قاتلین او استفاده می شده و همه را شکه می کند. او ادعا می کند که خنجر را بر سر شرط بندی با تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) برای برنده شدن مسابقات قبلی [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister)، باخته است. انگشت کوچیکه ترتیب ملاقات همسرش با ادارد را می دهد، ادارد با اکراه انگشت کوچیکه را به عنوان دوست برای کمک به پیدا کردن قاتل برن می پذیرد. بعد از این که کتلین پایتخت را ترک می کند، ادارد باز می گردد و دخترانش را در حال بحث و جدال می بیند. آریا (Arya) از دست خواهرش سنسا (Sansa) خشمگین است چون برای دفاع از جافری (Joffrey) دروغ گفته است. ند یاد آوری می کند که جافری یک شاهزاده است و روزی پادشاه می شود و سنسا هم همسرش. همچنین متوجه می شود دختر کوچکترش آریا علاقمند به شمشیرزنی است و برای او یک معلم [[براووس|براووسی]] "رقصنده آب"، [[سیریو فورل]] (Syrio Forel) استخدام می کند تا به او هنر شمشیرزنی را آموزش دهد.
 


=== در دیوار ===
=== در دیوار ===
[[جان]] (Jon) به دیگر نیرو ها اضافه میشود و زیر دست سر [[آلیسر تورن]] (Alliser Thorne) آموزش میبیند. او به سادگی حریف های مبارزه خود را شکست میدهد و سر آلیسر به افراد به دلیل شکست خوردنشان توهین میکند. با این وجود به جان تبریک نمی گوید و او را لرد اسنو (Lord Snow) صدا میکند تا به حرامزاده بودنش اهانت کند و او را بی مصرف ترین می نامد. جان که ناراحت شده از عموی خود [[بنجن استارک]] (Benjen Stark) میخواهد تا او را با خود به شمال [[دیوار]] ببرد. ولی در جواب میشنود که در دیوار، چیزی فقط وقتی به دست می آید که برای آن تلاش شود. [[تیریون]] (Tyrion) به یاد جان می آورد که او از برادر های جدیدش بهتر نیست و فقط خوشبخت تر بوده و استاد مبارزه اش یک حرفه ای بوده، ولی بقیه یا بی خانمان و یتیم و یا خلافکار بوده اند و هرگز قبل از این شمشیر به دست نگرفته بوده اند. برای جبران کردن، [[جان]] اصول شمشیرزنی را به دیگران یاد میدهد. بعدا تیریون با فرمانده [[جور مرمونت]] (Jeor Mormont) و [[استاد ایمون]] (Maester Aemon) ملاقات میکند. آنها از تیریون میخواهند که به خواهرش ملکه گوشزد کند که [[نگهبانان شب]] (Night’s Watch) به افراد بیشتری نیاز دارد .قبل از برگشتن تیریون به هدفش که ادرار کردن از بالای دیوار بزرگ بود میرسد و بعدا از جان که حالا او را یک دوست میدید، خداحافظی میکند.
[[جان]] (Jon) به دیگر نیرو ها اضافه میشود و زیر دست سر [[آلیسر تورن]] (Alliser Thorne) آموزش میبیند. او به سادگی حریف های مبارزه خود را شکست میدهد و سر آلیسر به افراد به دلیل شکست خوردنشان توهین میکند. با این وجود به جان تبریک نمی گوید و او را لرد اسنو (Lord Snow) صدا میکند تا به حرامزاده بودنش اهانت کند و او را بی مصرف ترین می نامد. جان که ناراحت شده از عموی خود [[بنجن استارک]] (Benjen Stark) میخواهد تا او را با خود به شمال [[دیوار]] ببرد. ولی در جواب میشنود که در دیوار، چیزی فقط وقتی به دست می آید که برای آن تلاش شود. [[تیریون]] (Tyrion) به یاد جان می آورد که او از برادر های جدیدش بهتر نیست و فقط خوشبخت تر بوده و استاد مبارزه اش یک حرفه ای بوده، ولی بقیه یا بی خانمان و یتیم و یا خلافکار بوده اند و هرگز قبل از این شمشیر به دست نگرفته بوده اند. برای جبران کردن، [[جان]] اصول شمشیرزنی را به دیگران یاد میدهد. بعدا تیریون با فرمانده [[جور مرمونت]] (Jeor Mormont) و [[استاد ایمون]] (Maester Aemon) ملاقات میکند. آنها از تیریون میخواهند که به خواهرش ملکه گوشزد کند که [[نگهبانان شب]] (Night’s Watch) به افراد بیشتری نیاز دارد .قبل از برگشتن تیریون به هدفش که ادرار کردن از بالای دیوار بزرگ بود میرسد و بعدا از جان که حالا او را یک دوست میدید، خداحافظی میکند.
۲۲۶

ویرایش