کتلین تالی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
همچنین [[:رده:تصاویر کتلین تالی| این مجموعه از تصاویر]] را ببینید.
همچنین [[:رده:تصاویر کتلین تالی| این مجموعه از تصاویر]] را ببینید.


کتلین مغرور، قوی، مهربان و سخاوتمند است. از نظر کسانی که او را می شناسند، او بسیار بزرگوار و نیکوکار است، عمل به وظیفه برای او بیش از اینکه به آن میل داشته باشد، یک نوع اصل حاکم بر رفتار او است. کتلین دارای فهم دقیقی از سیاست است و بینشی قوی در مسائلی که باعث دوام وستروس می شوند دارد. با این حال کتلین زنی محافظه کار است و او اغلب نه بیشتر از قلبش بلکه بیشتر از عقلش استفاده می کند، خصوصا زمانی که پای خانواده اش که عمیقا آن را دوست می دارد وسط می آید. ( شعار خاندان تالی " خانواده.وظیفه.شرافت " است )، هر چند او به حرامزاده ی ند [[جان اسنو]] (Jon Snow) به چشم یک بیگانه که وارد خانواده او شده است نگاه می کند و هرگز ادارد را بخاطر آوردن او به درون خانواده استارک نبخشید. او ایمانی قوی به [[مذهب هفت]] دارد.
کتلین مغرور، قوی، مهربان و سخاوتمند است. از نظر کسانی که او را می شناسند، او بسیار بزرگوار و نیکوکار است، عمل به وظیفه برای او بیش از اینکه به آن میل داشته باشد، یک نوع اصل حاکم بر رفتار او است. کتلین دارای فهم دقیقی از سیاست است و بینشی قوی در مسائلی که باعث دوام وستروس می شوند دارد. با این حال کتلین زنی محافظه کار است و او اغلب نه بیشتر از قلبش بلکه بیشتر از عقلش استفاده می کند، خصوصا زمانی که پای خانواده اش که عمیقا آن را دوست می دارد وسط می آید. ( شعار خاندان تالی " خانواده.وظیفه.شرافت " است )، هر چند او به حرامزاده ی ند [[جان اسنو]] (Jon Snow) به چشم یک بیگانه که وارد خانواده او شده است نگاه می کند و هرگز ادارد را بخاطر آوردن او به درون خانوادهی استارک نبخشید. او ایمانی قوی به [[مذهب هفت]] دارد.


== تاریخ ==
== تاریخ ==
خط ۴۴: خط ۴۴:


[[پرونده:Catelyn_by_dalisaanja.jpg‏|بندانگشتی|چپ|300px|کتلین تالی اثر Anja Dalisa]]
[[پرونده:Catelyn_by_dalisaanja.jpg‏|بندانگشتی|چپ|300px|کتلین تالی اثر Anja Dalisa]]
پس از ورود مهمانان سلطنتی به وینترفل، کتلین نامه ای از طرف خواهرش لیسا دریافت کرد، این نامه حاکی از آن بود که [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] شوهر او [[جان ارن]] (Jon Arryn)، [[دست پادشاه|دست پیشین پادشاه]] را کشته اند. این نامه استارک ها را محتاط کرد، پیشنهاد سمت دست پادشاه از طرف پادشاه [[رابرت براتیون]] به همسر او داده شده بود. کتلین ند را برای قبول این پیشنهاد و همچنین قبول پیشنهاد نامزدی سانسا که باعث می شد او روزی ملکه شود، تحت فشار قرار داد. با وجود سوءظن ند درابطه با رفتن به [[بارانداز پادشاه|پایتخت]]، او سرانجام قبول کرد.
پس از ورود مهمانان سلطنتی به وینترفل، کتلین نامه ای از طرف خواهرش لایسا دریافت کرد، این نامه حاکی از آن بود که [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] شوهر او [[جان ارن]] (Jon Arryn)، [[دست پادشاه|دست پیشین پادشاه]] را کشته اند. این نامه استارک ها را محتاط کرد، پیشنهاد سمت دست پادشاه از طرف پادشاه [[رابرت براتیون]] به همسر او داده شده بود. کتلین ند را برای قبول این پیشنهاد و همچنین قبول پیشنهاد نامزدی سانسا که باعث می شد او روزی ملکه شود، تحت فشار قرار داد. با وجود سوءظن ند درابطه با رفتن به [[بارانداز پادشاه|پایتخت]]، او سرانجام قبول کرد.


پس از آنکه بران ظاهرا براثر سقوط از یکی از برج های وینترفل به اغماء رفت، کتلین به مدت هشت روز کنار او ماند. در شب هشتم او به قاتلی که برای کشتن برن آمده بود حمله کرد.{{رف|بتت|14}} قبل از این که قاتل بدست گرگ شوم برن کشته شود، در طی کشمکشی به دست کتلین به شدت آسیب زد. پس از بهبود یافتن دستش، او به همراه سر [[رودریک کسل]] (Rodrik Cassel) به طرف بارانداز پادشاه حرکت کردند تا خبر حمله به برن را به ادارد اطلاع دهند. در آنجا، او با دوست و هم صحبت دوران کودکی اش پتایر بیلیش، ملاقات کرد. بیلیش به او گفت که خنجری که قاتل برای کشتن برن استفاده کرده بود متعلق به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) است.{{رف|بتت|18}}
پس از آنکه برن ظاهرا براثر سقوط از یکی از برج های وینترفل به اغماء رفت، کتلین به مدت هشت روز کنار او ماند. در شب هشتم او به قاتلی که برای کشتن برن آمده بود حمله کرد.{{رف|بتت|14}} قبل از این که قاتل بدست گرگ شوم برن کشته شود، در طی کشمکشی به دست کتلین شدیداً آسیب زد. پس از بهبود یافتن دستش، او به همراه سر [[رودریک کسل]] (Rodrik Cassel) به طرف بارانداز پادشاه حرکت کردند تا خبر حمله به برن را به ادارد اطلاع دهند. در آنجا، او با دوست و هم صحبت دوران کودکی اش پتایر بیلیش، ملاقات کرد. بیلیش به او گفت که خنجری که قاتل برای کشتن برن استفاده کرده بود متعلق به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) است.{{رف|بتت|18}}


در راه بازگشت به وینترفل، کتلین در مسافرخانه کراس رود را تیریون لنیستر دیده و از پرچمداران پدرش درخواست کرد که او را دستگیر کنند.{{رف|بتت|28}} علی رقم این که او قصد داشت تیریون را به وینترفل ببرد، به جایش او را برای محاکمه به نزد خواهرش در [[ایری]] برد.{{رف|بتت|34}} در ایری تیریون را در یکی از سلول های ماه انداختند، اما او توانست با متقاعد کردن یک مزدور برای مبارزه در جریان محاکمه، از مرگ بگریزد.{{رف|بتت|40}} در خلال این اتفاق، تایوین لنیستر به دلیل تلافی کار کتلین و پرچمداران تالی، به سر [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane) و دیگر سوارانش دستور داد که به سرزمین های رودخانه حمله کنند، این کار باعث به وجود آمدن [[جنگ پنج پادشاهی|جنگی]] بزرگ شد.
در راه بازگشت به وینترفل، کتلین در مسافرخانه کراس رود تیریون لنیستر را دیده و از پرچمداران پدرش درخواست کرد که او را دستگیر کنند.{{رف|بتت|28}} علی رقم این که او قصد داشت تیریون را به وینترفل ببرد، به جایش او را برای محاکمه به نزد خواهرش در [[ایری]] برد.{{رف|بتت|34}} در ایری تیریون را در یکی از سلول های ماه انداختند، اما او توانست با متقاعد کردن یک مزدور برای مبارزه در جریان محاکمه، از مرگ بگریزد.{{رف|بتت|40}} در خلال این اتفاق، تایوین لنیستر به دلیل تلافی کار کتلین و پرچمداران تالی، به سر [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane) و دیگر سوارانش دستور داد که به سرزمین های رودخانه حمله کنند، این کار باعث به وجود آمدن [[جنگ پنج پادشاهی|جنگی]] بزرگ شد.


پسر بزرگ او راب، در واکنش به بازداشت ادرد در بارانداز پادشاه، پرچمدارانش را خبر کرد. کتلین در تنگه موت کیلین به سپاه شمال پیوست، او در آنجا با عموی خود سر [[بریندن تالی]] (Brynden Tully)، محافظ دروازه پادشاه در ایری، ملاقات کرد. بریندن از امتناع لیسا برای پیوستن به ارتش شمال مزجر شده بود و خودش در مقابل لنیستر ها به آنان پیوسته بود. پس از آنکه راب [[جان آمبر|جان آمبر بزرگ]] (GreatJon Umber) را به فرمانده ای پیاده نظام منصوب کرد تا بتواند [[تایوین لنیستر]] را مشغول نگه دارد، کتلین توانست او را متقاعد کند تا در لشکرش جایی به حسابگر سرد و زیرک شمالی، [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، بدهد. راب خواستار بازگشت کتلین به شمال شد، اما او با سپاه شمال ماند تا بتواند پدر در حال مرگش را ببیند.{{رف|بتت|55}} هنگامی که سپاهیان دریافتند باید از رود ترایدنت عبور کنند، کتلین توانست بوسیله گفتگو با لرد [[والدر فری]] (Walder Fery) ( به شرط ازدواج راب با یکی از دختران [[خاندان فری]] (House Frey) ) اجازه ی عبور سپاهیان شمال را بگیرد.{{رف|بتت|59}} او به همراه گارد حفاظتی اش به فرماندهی [[هالیس مولن]] (Hallis Mollen)، شاهد پیروزی سپاهیان شمال در [[نبرد ویسپرینگ وود]] (Battle of the Whispering Wood) بود.{{رف|بتت|63}} پس از رسیدن خبر قطع شدن سر لرد ادارد استارک به دستور [[جافری براتیون|پادشاه جافری]] (King Joffrey)، کتلین احساس غم و اندوه زیادی کرد اما بخاطر پسرش راب، نقابی سخت و محکم بر چهره اش گذاشت. کتلین درباره صلح با جنوب با راب گفتگو کرد زیرا معتقد بود اینکار باعث می شود آریا و سانسا امن و بدون هیچ آسیبی به او داده شوند، اما راب و دیگر لردها با ادامه ی جنگ موافق بودند و سرانجام جان آمبر بزرگ راب را پس از سه دهه [[پادشاه شمال]]  (King in the North) خواند.{{رف|بتت|71}}
پسر بزرگ او راب، در واکنش به بازداشت ادرد در بارانداز پادشاه، پرچمدارانش را خبر کرد. کتلین در تنگه‌ی موت کیلین به سپاه شمال پیوست، او در آنجا با عموی خود سر [[بریندن تالی]] (Brynden Tully)، محافظ دروازه پادشاه در ایری، ملاقات کرد. بریندن از امتناع لایسا برای پیوستن به ارتش شمال منزجر شده بود و خودش در مقابل لنیستر ها به آنان پیوست. پس از آنکه راب [[جان آمبر|جان آمبر بزرگ]] (GreatJon Umber) را به فرمانده ای پیاده نظام منصوب کرد تا بتواند [[تایوین لنیستر]] را مشغول نگه دارد، کتلین توانست او را متقاعد کند تا در لشکرش جایی به حسابگر سرد و زیرک شمالی، [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، بدهد. راب خواستار بازگشت کتلین به شمال شد، اما او با سپاه شمال ماند تا بتواند پدر در حال مرگش را ببیند.{{رف|بتت|55}} هنگامی که سپاهیان دریافتند باید از رود ترایدنت عبور کنند، کتلین توانست بوسیله گفتگو با لرد [[والدر فری]] (Walder Fery) ( به شرط ازدواج راب با یکی از دختران [[خاندان فری]] (House Frey) ) اجازه ی عبور سپاهیان شمال را بگیرد.{{رف|بتت|59}} او به همراه گارد حفاظتی اش به فرماندهی [[هالیس مولن]] (Hallis Mollen)، شاهد پیروزی سپاهیان شمال در [[نبرد ویسپرینگ وود]] (Battle of the Whispering Wood) بود.{{رف|بتت|63}} پس از رسیدن خبر قطع شدن سر لرد ادارد استارک به دستور [[جافری براتیون|پادشاه جافری]] (King Joffrey)، کتلین احساس غم و اندوه زیادی کرد اما بخاطر پسرش راب، نقابی سخت و محکم بر چهره اش گذاشت. کتلین درباره صلح با جنوب با راب گفتگو کرد زیرا معتقد بود اینکار باعث می شود آریا و سانسا امن و بدون هیچ آسیبی به او داده شوند، اما راب و دیگر لردها با ادامه ی جنگ موافق بودند و سرانجام جان آمبر بزرگ راب را پس از سه دهه [[پادشاه شمال]]  (King in the North) خواند.{{رف|بتت|71}}


=== نزاع شاهان ===
=== نزاع شاهان ===


کتلین به راب پیشنهاد کرد که ملازم ادارد، [[تیان گریجوی]] (Theon Greyjoy) را برای درخواست اتحاد پدرش با او نفرستد، زیرا کتلین به او اعتماد نداشت. پیشنهاد اتحاد با [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) و سپاه عظیم[[ ریچ]]-[[استورمزلند|استورمزلندی]] او از طرف کتلین مطرح شد. در واقع کتلین قصد داشت با این کار درکنار راب بماند. هنگامی که راب به او گفت که می خواهد جان گنده خشن را به عنوان نماینده خود بفرستد، به کتلین برخورد و او این واقعیت را قبول کرد که پسرش دارد تبدیل به یک مرد می شود. او به سمت جنوب سفر کرد تا با پادشاه رنلی را ملاقات کند، در آنجا او پادشاه رنلی و سپاهش را در حالی یافت که در حال برگزاری مسابقات بودند. زمانی که رنلی شنید که برادر بزرگ ترش [[استنیس براتیون|استنیس]] (Stannis) جایگاه[[ خاندان براتیون|براتیون ها]]، [[استورمزاند]] (Storm's End) را محاصره کرده است، به همراه کتلین فورا به آنجا رفت. کتلین در هنگام مذاکره بی نتیجه بین دو برادر رقیب حاضر بود و در همان شب شاهد کشته شدن رنلی بدست یک سایه بود. سپس او به همراه [[برین از تارث]] (Brienne of Tarth)، یکی از اعضای [[گارد رنگین کمان]] رنلی، به سمت ریورران فرار کرد.هنگامی که او خبر کشته شدن فرزندان جوانترش را بدست تیان گریجوی شنید، گروگان راب، [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister) را آزاد کرد و به بارانداز پادشاه فرستاد تا بتواند او را با آزادی دخترانش معاوضه کند.
کتلین به راب پیشنهاد کرد که ملازم ادارد، [[تیون گریجوی]] (Theon Greyjoy) را برای درخواست اتحاد پدرش با او نفرستد، زیرا کتلین به او اعتماد نداشت. پیشنهاد اتحاد با [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) و سپاه عظیم[[ ریچ]]-[[استورمزلند|استورمزلندی]] او از طرف کتلین مطرح شد. در واقع کتلین قصد داشت با این کار درکنار راب بماند. هنگامی که راب به او گفت که می خواهد جان گنده خشن را به عنوان نماینده خود بفرستد، به کتلین برخورد و او این واقعیت را قبول کرد که پسرش دارد تبدیل به یک مرد می شود. او به سمت جنوب سفر کرد تا با پادشاه رنلی را ملاقات کند، در آنجا او پادشاه رنلی و سپاهش را در حالی یافت که در حال برگزاری مسابقات بودند. زمانی که رنلی شنید که برادر بزرگ ترش [[استنیس براتیون|استنیس]] (Stannis) جایگاه[[ خاندان براتیون|براتیون ها]]، [[استورمزاند]] (Storm's End) را محاصره کرده است، به همراه کتلین فورا به آنجا رفت. کتلین در هنگام مذاکره بی نتیجه بین دو برادر رقیب حاضر بود و در همان شب شاهد کشته شدن رنلی بدست یک سایه بود. سپس او به همراه [[برین از تارث]] (Brienne of Tarth)، یکی از اعضای [[گارد رنگین کمان]] رنلی، به سمت ریورران فرار کرد.هنگامی که او خبر کشته شدن فرزندان جوانترش را بدست تیون گریجوی شنید، گروگان راب، [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister) را آزاد کرد و به بارانداز پادشاه فرستاد تا بتواند او را با آزادی دخترانش معاوضه کند.


=== یورش شمشیرها ===
=== یورش شمشیرها ===