۲٬۱۰۱
ویرایش
جز (←نقل قول های دنریس) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{ابهام زدایی|دنریس تارگرین (ابهام زدایی)}} | ||
{{اطلاعات اشخاص | {{اطلاعات اشخاص | ||
| نام_شخصیت = [[File:House_Targaryen_crest.PNG|50px|left]]'''دنریس تارگرین''' [[File:House_Targaryen_crest.PNG|50px|right]] | | نام_شخصیت = [[File:House_Targaryen_crest.PNG|50px|left]]'''دنریس تارگرین''' [[File:House_Targaryen_crest.PNG|50px|right]] | ||
| تصویر = [[پرونده: | | تصویر = [[پرونده:MagaliVilleneuve DaenerysTargaryen fire and dragons.jpg|300px]] | ||
| توضیح_عکس = دنی و اژدهایان - | | توضیح_عکس = دنی و اژدهایان - Flight Fantasy Game | ||
| القاب =دنی<br />دنریس طوفان زاد<br />ناسوخته<br />مادر اژدهایان<br />مادر<br />میسا<br />ملکه ی نقره ای<br />بانوی نقره ای<br />سه فرزند{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />دختر مرگ{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />قاتل دروغ ها{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />عروس آتش{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />ملکه ی اژدها{{رف|ربا|25}} | | القاب =دنی<br />دنریس طوفان زاد<br />ناسوخته<br />مادر اژدهایان<br />مادر<br />میسا<br />ملکه ی نقره ای<br />بانوی نقره ای<br />سه فرزند{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />دختر مرگ{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />قاتل دروغ ها{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />عروس آتش{{رف|نش|48}}{{رف|نش|63}}<br />ملکه ی اژدها{{رف|ربا|25}} | ||
| عنوان =ملکه ی [[اندال|آندال ها]] و [[روینار]] و [[نخستین انسانها|نخستین انسان ها]]، لرد [[هفت پادشاهی]]<br />[[کالیسی]] [[دریای دوتراکی|دریای بزرگ علف]]<br />شکننده ی غل و زنجیرها<br />ملکه ی [[میرین]]<br />پرنسس [[دراگون استون]] | | عنوان =ملکه ی [[اندال|آندال ها]] و [[روینار]] و [[نخستین انسانها|نخستین انسان ها]]، لرد [[هفت پادشاهی]]<br />[[کالیسی]] [[دریای دوتراکی|دریای بزرگ علف]]<br />شکننده ی غل و زنجیرها<br />ملکه ی [[میرین]]<br />پرنسس [[دراگون استون]] | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| نژاد = | | نژاد = | ||
| فرهنگ =[[والریا]] | | فرهنگ =[[والریا]] | ||
| همسر =[[کال دروگو]] | | همسر =اول: [[کال دروگو]]<br />دوم: [[هیزدار زو لوراک]] | ||
| محل_تولد =[[دراگون استون]] | | محل_تولد =[[دراگون استون]] | ||
| تاریخ_تولد ={{تاریخ|284}} | | تاریخ_تولد ={{تاریخ|284}} | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
| کتابها =[[بازی تاج و تخت]] (POV)<br />[[نزاع شاهان]] (POV)<br />[[یورش شمشیرها]] (POV)<br />[[ضیافتی برای کلاغ ها]] (اشاره شده)<br />[[رقصی با اژدهایان]] (POV) | | کتابها =[[بازی تاج و تخت]] (POV)<br />[[نزاع شاهان]] (POV)<br />[[یورش شمشیرها]] (POV)<br />[[ضیافتی برای کلاغ ها]] (اشاره شده)<br />[[رقصی با اژدهایان]] (POV) | ||
| نشان = | | نشان = | ||
| بازیگر =[[ | | بازیگر =[[امیلیا کلارک]] | ||
| سریال = [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]] | | سریال = [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 5|فصل پنجم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 6|فصل ششم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 7|فصل هفتم]] | ||
}} | }} | ||
'''دنریس تارگرین'''، مشهور به '''دنریس طوفان زاد''' یا '''دنی'''، آخرین عضو تایید شده ی [[خاندان تارگرین|سلسله ی باستانی تارگرین]] و یکی از [[شخصیت های POV]] اصلی در مجموعه کتاب هاست. در [[بازی تاج و تخت | '''دنریس تارگرین'''، مشهور به '''دنریس طوفان زاد''' یا '''دنی'''، آخرین عضو تایید شده ی [[خاندان تارگرین|سلسله ی باستانی تارگرین]] و یکی از [[شخصیت های POV]] اصلی در مجموعه کتاب هاست. در [[سریال بازی تاج و تخت|سریال تلویزیونی]]، [[امیلیا کلارک]] نقش دنریس را بازی می کند.<ref>[http://www.hbo.com/game-of-thrones/index.html#/game-of-thrones/cast-and-crew.html/eNrjcmbOYC5kzlfPz0lxzEvMqSzJTA5ITE-1S8xN1SzLTEnNh4k65+eVpFaUsEknlpbkF+QkVtqWFJWmcjIysgEhAGCyFzg= صفحه ی بازیگران و عوامل HBO] | ||
</ref> | </ref> | ||
== ظاهر == | == ظاهر == | ||
:''همچنین ببینید'':[[:رده:تصاویر دنریس تارگرین|این مجموعه از تصاویر]] | :''همچنین ببینید'':[[:رده:تصاویر دنریس تارگرین|این مجموعه از تصاویر]] | ||
[[پرونده:Daenerys targaryen by daenerys mod-d4diq9e.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|دنریس تارگرین-اثر Elia Fernandez]] | |||
دنریس در اوایل نوجوانی اش همچون زنی جوان است. او قامت کوتاهی دارد و با آن موی بلوند-نقره ای و [[چشمان بنفش]] که مشخصه ی [[خاندان تارگرین]] است، بسیار زیباست | دنریس در اوایل نوجوانی اش همچون زنی جوان است. او قامت کوتاهی دارد و با آن موی بلوند-نقره ای و [[چشمان بنفش]] که مشخصه ی [[خاندان تارگرین]] است، بسیار زیباست.{{رف|بتت|3}} گفته می شود دنی شباهت فیزیکی آشکاری به [[نیریس تارگرین]] (Naerys Targaryen) دارد.<ref>نیریس تارگرین.(9 مارس،2006) [http://www.westeros.org/Citadel/SSM/Entry/1463/ و چنین گفت مارتین]</ref> در [[رقصی با اژدهایان]] شایعه ی زیبایی باورنکردنی دنریس تا دورست ها می رود. | ||
== شخصیت == | == شخصیت == | ||
دنی در جوانی دختری ملایم و کمرو با اعتماد به نفس و عزت نفس کم بود. او از زندگی چیزی جز تبعید، وابستگی و ترس دائمی از برادرش [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] (Viserys) نمی دانست. او تنها | دنی در جوانی دختری ملایم و کمرو با اعتماد به نفس و عزت نفس کم بود. او از زندگی چیزی جز تبعید، وابستگی و ترس دائمی از برادرش [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] (Viserys) نمی دانست. او تنها خانوادهای بود که دنی می شناخت، اما معمولاً سرپرستی بی رحم، دمدمی مزاج و مستعد خشونت بود. | ||
ازدواج دنی با [[کال دروگو]] (Khal Drogo) | ازدواج دنی با [[کال دروگو]] (Khal Drogo) نقطهی عطفی برای او بود، سازگاری با زندگی دوتراکی در ''[[کالاسار]]'' (Khalasar) سخت بود، اما به او اجازه داد از برادر بدزبانش استقلال یابد. او از این تجربه در قامت زنی قوی، مطمئن و شجاع بیرون آمد. با این حال، او فراموش نمی کند یک بچهی قربانی شده بودن چگونه است و تجربیاتش در او ترحمی برجای گذاشته است که برای فاتح آینده غیرمعمول است. او در به ارمغان آوردن عدالت به میان قلمرویش مصمم است و پایان دادن به [[برده داری]] را اولویتی ویژه قرار داده است. علی رغم حیطهی اخلاقی قوی اش، او قادر است با دشمنانش بی رحمانه برخورد کند. | ||
معمولاً گفته می شود پادشاهان تارگرین به [[دیوانگی تارگرین|مردان دیوانه]] یا حاکمانی باهوش تمایل دارند، و به نظر می رسد دنریس هدیهی طبیعی رهبری را همچون حقوق انکساری تولدش به ارث برده است. پیروانش عموماً از او با احترام و عشق یاد می کنند. او معمولاً با برادر مرحومش [[ریگار تارگرین|ریگار]] (Rhaegar) مقایسه می شود، رهبری کاریزماتیک که به مهارت، عزم راسخ، ذهنی پژوهشگر و احساسی قوی به عدالت معروف بود. ضعف اصلی دنی به عنوان یک حاکم، جوانی و بی تجربگی نسبی اوست، هرچند، ذهن تیزی دارد و از اشتباهاتش سریعاً درس می گیرد. | |||
اگرچه او به | اگرچه او به اندازهی کافی بالغ شده است تا بفهمد که [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] ضعیف، ترسو و بی رحم بود، اما دلمشغولی دائمی ویسریس در بازپس گیری تاج، که احساس می کرد حق قانونی او بود، در دنریس باوری مشابه القا کرده است، باور به آن که پس گرفتن [[هفت پادشاهی]] حق و وظیفهی او به عنوان آخرین تارگرین است و این بزرگترین هدف او در زندگی است. با اینحال، [[وستروس]] برای او سرزمینی بیگانه است که هرگز آن را با چشمان خود ندیده است و گاهی از ته دل آرزوی خانهی در قرمز در [[براووس]] را می کند که به نوعی سمبل کودکی از دست رفتهاش شده است. | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
خط ۴۱: | خط ۴۲: | ||
دنریس تنها دختر و کوچکترین فرزند پادشاه [[ایریس تارگرین دوم]] (Aerys II Targaryen) و خواهر-همسرش، ملکه [[ریلا تارگرین|ریلا]] (Rhaella) است.او به یاد نخستین [[دنریس تارگرین (دختر اگان چهارم)|دنریس]] (Daenerys) خاندانش و احتمالا توسط مادرش نامگذاری شد.<ref>[http://www.westeros.org/Citadel/SSM/Entry/1202/ و چنین گفت مارتین] 28 فوریه، 2002، سوالات بسیار.</ref> ریلا، دنریس را در آخرین ماه های [[قیام رابرت|قیام]] باردار شد؛ قیامی که نهایتا به دوران سلطنت خاندانش بر [[هفت پادشاهی]] پایان داد. مدت کوتاهی پس از آن، ملکه ریلا به همراه شاهزاده ی جوان، ویسریس به جایگاه آبا و اجدادی خاندان، [[دراگون استون]] فرستاده شدند تا از [[غارت بارانداز پادشاه|غارت قریب الوقوع بارانداز پادشاه]] (Sack of King’s Landing) در امان بمانند. دنریس طی یک طوفان عظیم که بر فراز دراگون استون می کوبید، به دنیا آمد؛ طوفانی که آنچه را که از ناوگان تارگرین باقی مانده بود، غرق کرد، به همین دلیل گاهی دنریس را با عنوان «دنریس طوفان زاد» می نامند. مادرش هنگام وضع حمل مرد. | دنریس تنها دختر و کوچکترین فرزند پادشاه [[ایریس تارگرین دوم]] (Aerys II Targaryen) و خواهر-همسرش، ملکه [[ریلا تارگرین|ریلا]] (Rhaella) است.او به یاد نخستین [[دنریس تارگرین (دختر اگان چهارم)|دنریس]] (Daenerys) خاندانش و احتمالا توسط مادرش نامگذاری شد.<ref>[http://www.westeros.org/Citadel/SSM/Entry/1202/ و چنین گفت مارتین] 28 فوریه، 2002، سوالات بسیار.</ref> ریلا، دنریس را در آخرین ماه های [[قیام رابرت|قیام]] باردار شد؛ قیامی که نهایتا به دوران سلطنت خاندانش بر [[هفت پادشاهی]] پایان داد. مدت کوتاهی پس از آن، ملکه ریلا به همراه شاهزاده ی جوان، ویسریس به جایگاه آبا و اجدادی خاندان، [[دراگون استون]] فرستاده شدند تا از [[غارت بارانداز پادشاه|غارت قریب الوقوع بارانداز پادشاه]] (Sack of King’s Landing) در امان بمانند. دنریس طی یک طوفان عظیم که بر فراز دراگون استون می کوبید، به دنیا آمد؛ طوفانی که آنچه را که از ناوگان تارگرین باقی مانده بود، غرق کرد، به همین دلیل گاهی دنریس را با عنوان «دنریس طوفان زاد» می نامند. مادرش هنگام وضع حمل مرد. | ||
در آن زمان، جنگ تقریبا از دست رفته بود. [[رابرت براتیون]] (Robert Baratheon) مدعی تخت آهنین شده بود و ایریس به همراه باقی خاندان سلطنتی کشته شده بود، بنابراین دنریس و برادر بزرگترش ویسریس به عنوان تنها وارثین زنده ی تارگرین شناخته شدند. محافظین دراگون استون تصمیم گرفتند تسلیم شده و آنها را در ازای جانشان به شورشیان تحویل دهند، اما پیش از آنکه آنا بتوانند نقشه را عملی کنند، سر [[ویلم دری]] (Willem Darry) و چند محافظ وفادار دیگر کودکان را نجات داده و آنها را به تبعیدی خود خواسته قاچاق کردند. آنها به [[براووس|شهر آزاد براووس]] (Free City of Braavos) بادبان کشیدند و در سالها در خانه ای با درب قرمز | در آن زمان، جنگ تقریبا از دست رفته بود. [[رابرت براتیون]] (Robert Baratheon) مدعی تخت آهنین شده بود و ایریس به همراه باقی خاندان سلطنتی کشته شده بود، بنابراین دنریس و برادر بزرگترش ویسریس به عنوان تنها وارثین زنده ی تارگرین شناخته شدند. محافظین دراگون استون تصمیم گرفتند تسلیم شده و آنها را در ازای جانشان به شورشیان تحویل دهند، اما پیش از آنکه آنا بتوانند نقشه را عملی کنند، سر [[ویلم دری]] (Willem Darry) و چند محافظ وفادار دیگر کودکان را نجات داده و آنها را به تبعیدی خود خواسته قاچاق کردند. آنها به [[براووس|شهر آزاد براووس]] (Free City of Braavos) بادبان کشیدند و در سالها در خانه ای با درب قرمز زندگی کردند. سر ویلم دری پیر و مریض احوال بود، اما دنی به یاد می آورد که او همیشه با او مهربانانه رفتار می کرد. پس از مرگ او، خدمتکاران تارگرین های جوان را از خانه بیرون راندند. دنی هنگامی که مجبور به ترک شدند، گریه کرد.{{رف|بتت|3}} | ||
وفاداران تارگرین که دو کودک را بزرگ کرده بودند، ویسریس را علی رغم شکست و تبعید خانواده اش، حاکم بحق [[هفت پادشاهی]] می دانستند، همانگونه که ویسریس این حق را برای خود قائل بود. او وظیفه ی خود می دانست که از غاصبانی که خانواده اش را به قتل رساندند، انتقام بگیرد و حق قانونی اش را که زمانی که کودکی بیش نبود از او دزدیدند، باز پس گیرد. در سال های پس از مرگ سر ویلم، ویسریس با خواهرش در نه [[شهرهای آزاد|شهر آزاد]] (Free Cities) سرگردان بود و تلاش می کرد تا برای بازپس گیری [[تخت آهنین]] حمایتی جلب کند. این باعث شد تا لقب تمسخرآمیز «پادشاه گدا» را کسب کند. | وفاداران تارگرین که دو کودک را بزرگ کرده بودند، ویسریس را علی رغم شکست و تبعید خانواده اش، حاکم بحق [[هفت پادشاهی]] می دانستند، همانگونه که ویسریس این حق را برای خود قائل بود. او وظیفه ی خود می دانست که از غاصبانی که خانواده اش را به قتل رساندند، انتقام بگیرد و حق قانونی اش را که زمانی که کودکی بیش نبود از او دزدیدند، باز پس گیرد. در سال های پس از مرگ سر ویلم، ویسریس با خواهرش در نه [[شهرهای آزاد|شهر آزاد]] (Free Cities) سرگردان بود و تلاش می کرد تا برای بازپس گیری [[تخت آهنین]] حمایتی جلب کند. این باعث شد تا لقب تمسخرآمیز «پادشاه گدا» را کسب کند. | ||
به سبب این تحقیر طولانی مدت، ویسریس تندخو شده و حق پایمال شده اش برای او عقده شد. دنی تنها هدف راحت برای ناکامی او بود و با گذشت زمان او حتی دنی را برای مرگ مادرشان نیز سرزنش می کرد. او عدم کنترل بر خشمش را افتخار تلقی می کرد و آن را مدرکی می دانست که او را وارث راستین پادشاهان تارگرین می کرد؛ او مرتبا به دنی هشدار می داد که با عصبانی کردن او «اژدها را بیدار نکن». او معمولا با دنی از اهمیت حفظ خلوص خون سلطنتیشان از طریق رسم کهن [[والریا|والریایی]] ازدواج درون خانوادگی سخن می گفت، به همین دلیل دنی فکر می کرد که یک روز با برادرش ازدواج می کند. او به قدر کافی باهوش بود تا بفهمد که بیشتر نقشه های ویسریس برای باز پس گیری هفت پادشاهی غیرواقعی است و از انجا که دنی خود هیچ خاطره ای از [[وستروس]] | به سبب این تحقیر طولانی مدت، ویسریس تندخو شده و حق پایمال شده اش برای او عقده شد. دنی تنها هدف راحت برای ناکامی او بود و با گذشت زمان او حتی دنی را برای مرگ مادرشان نیز سرزنش می کرد. او عدم کنترل بر خشمش را افتخار تلقی می کرد و آن را مدرکی می دانست که او را وارث راستین پادشاهان تارگرین می کرد؛ او مرتبا به دنی هشدار می داد که با عصبانی کردن او «اژدها را بیدار نکن». او معمولا با دنی از اهمیت حفظ خلوص خون سلطنتیشان از طریق رسم کهن [[والریا|والریایی]] ازدواج درون خانوادگی سخن می گفت، به همین دلیل دنی فکر می کرد که یک روز با برادرش ازدواج می کند. او به قدر کافی باهوش بود تا بفهمد که بیشتر نقشه های ویسریس برای باز پس گیری هفت پادشاهی غیرواقعی است و از انجا که دنی خود هیچ خاطره ای از [[وستروس]] نداشت، رویاهای ویسریس برای او معنایی نداشت؛ در عوض او عمیقا می خواست تا به خانه ی در قرمز بازگردد، خانه ای که در ذهن او سمبلی از کودکی از دست رفته اش شده بود.دنی بدون هیچ خانواده ای به جز ویسریس بدزبان و هیچ امیدی برای فرار از دست او، در قامت زن جوان مطیع و وحشت زده ای رشد کرد. | ||
سرانجام ویسریس و دنریس کمکی را که به دنبالش بودند، در [[پنتوس|شهر آزاد پنتوس]] (Free City of Pentos) یافتند؛ [[وکیلی]] ثروتمند و قدرتمند به نام [[ایلیریو | سرانجام ویسریس و دنریس کمکی را که به دنبالش بودند، در [[پنتوس|شهر آزاد پنتوس]] (Free City of Pentos) یافتند؛ [[وکیلی]] ثروتمند و قدرتمند به نام [[ایلیریو موپاتیس]] (Illyrio Mopatis) که آنها را به اقامت در عمارتش دعوت کرده و کمکش را برای بازپس گیری تختشان پیشنهاد داده بود.{{رف|بتت|3}} | ||
== حوادث اخیر == | == حوادث اخیر == | ||
=== بازی تاج و تخت === | === بازی تاج و تخت === | ||
[[پرونده:Moon of my life by celestialfrost.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|ماه زندگی من، دنریس و [[دروگو|شوهرش]]، اثر Celestialfrost]] | [[پرونده:Moon of my life by celestialfrost.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|ماه زندگی من، دنریس و [[دروگو|شوهرش]]، اثر Celestialfrost]] | ||
[[پرونده:Dany and silver in the Dothraki Sea.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|دنریس تارگرین سوار بر نقرهای در [[دریای دوتراکی]]، اثر Nyph-Atzbel]] | [[پرونده:Dany and silver in the Dothraki Sea.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|دنریس تارگرین سوار بر نقرهای در [[دریای دوتراکی]]، اثر Nyph-Atzbel]] | ||
[[پرونده:GOT tvseries Daenerys.png|بندانگشتی|چپ|300px|دنریس و جورا مورمونت مدافع و همراه]] | [[پرونده:GOT tvseries Daenerys.png|بندانگشتی|چپ|300px|دنریس و جورا مورمونت مدافع و همراه]] | ||
[[پرونده:Dany dragon.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|[[اژدها]]یان دنی قوی رشد می کنند.]] | [[پرونده:Dany dragon.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|[[اژدها]]یان دنی قوی رشد می کنند.]] | ||
در مدت زمانی که دنریس و [[ویسریس تارگرین|برادرش]] در عمارت [[ایلیریو | در مدت زمانی که دنریس و [[ویسریس تارگرین|برادرش]] در عمارت [[ایلیریو موپاتیس]] در [[پنتوس]] اقامت دارند، ایلیریو ترتیب ازدواج دنی و یک جنگ سالار [[دوتراکی]] (Dothraki) قدرتمند به نام [[کال]] [[دروگو]] (Khal Droga) را می دهد. در عوض، دروگو برای ویسریس ده هزار جنگجو از لشکرش را فراهم می کند تا [[تخت آهنین]] را بازپس گیرد. نظر دنی پرسیده نمی شود و او متوجه می شود این ازدواج تفاوتی با به [[بردگی]] فروخته شدن ندارد. او به برادرش می گوید نمی خواهد با کال دروگو ازدواج کند، اما ویسریس تنها او را تهدید می کند که اگر نتواند کال را راضی کند، «اژدها را بیدار خواهد کرد». دنی با سرخوردگی می بیند که چاره ای جز اجتناب از خشم برادرش ندارد، همانطور که همیشه اینطور بوده است.{{رف|بتت|3}} | ||
در مراسم ازدواج، [[شوالیه]] ی [[وستروس]]ی تبعید شده، سر [[جورا مورمونت]] (Jorah Mormont) شمشیرش را در خدمت تارگرین ها قرار می دهد. دنی از ایلیریو سه تخم اژدهای سنگ شده، از برادرش سه ندیمه ([[ایری]]، [[ژیکو]] و [[دوریا]]) و از دروگو [[نقره ای|یک کره مادیان نقره ای باشکوه]] دریافت می کند. او از فرهنگ به ظاهر وحشیانه ی دوتراکی ترسیده است و بخصوص از دامادش وحشت زده است، مردی قدرتند که با او زبان مشترکی ندارد. پس از جشن او از ترس گریه می کند و منتظر است تا به او تجاوز کند، اما دروگو ثابت می کند که به طرز شگفت انگیزی عاشق با ملاحظه ای است. او تنها لغت «نه» را می داند و به آرامی و با ملایمت شروع به لمس او می کند و تنها زمانی با دنی رابطه برقرار می کند که او موافقت کرده و آن را اعلام کند.{{رف|بتت|11}} | در مراسم ازدواج، [[شوالیه]]ی [[وستروس]]ی تبعید شده، سر [[جورا مورمونت]] (Jorah Mormont) شمشیرش را در خدمت تارگرین ها قرار می دهد. دنی از ایلیریو سه تخم اژدهای سنگ شده، از برادرش سه ندیمه ([[ایری]]، [[ژیکو]] و [[دوریا]]) و از دروگو [[نقره ای|یک کره مادیان نقره ای باشکوه]] دریافت می کند. او از فرهنگ به ظاهر وحشیانه ی دوتراکی ترسیده است و بخصوص از دامادش وحشت زده است، مردی قدرتند که با او زبان مشترکی ندارد. پس از جشن او از ترس گریه می کند و منتظر است تا به او تجاوز کند، اما دروگو ثابت می کند که به طرز شگفت انگیزی عاشق با ملاحظه ای است. او تنها لغت «نه» را می داند و به آرامی و با ملایمت شروع به لمس او می کند و تنها زمانی با دنی رابطه برقرار می کند که او موافقت کرده و آن را اعلام کند.{{رف|بتت|11}} | ||
زندگی در ''[[کالاسار]]'' در ابتدا دشوار است؛ دنی تنهاست و عادت ندارد تمام روز را پشت اسب سپری کند. بااینحال، او مصمم است تا زندی جدیدش را در آغوش بگیرد. به تدریج بدنش قوی تر می شود و او شروع به لذت بردن از حس آزادی می کند که از سبک زندگی چادرنشینی نشات می گیرد. نخستین نقطه ی عطف واقعی زمانی است که ویسریس دچار یکی از آن غضب هایش نسبت به او می شود و دنی، برای نخستین بار در زندگی اش، متقابلا حمله کرده و او را هل می دهد – و با پشتیبانی [[جاگو]] مواجه می شود که ویسریس را شلاق می زند و از ''[[کالیسی]]'' می پرسد او چگونه باید مجازات شود. دنی به تدریج در می یابد که ویسریس نهایتا قلدری رقت انگیز است، و اینکه خودش به آن بی ارزشی که همیشه برادرش ادعا می کرد، نیست. از آن روز به بعد، او بیشتر و بیشتر خود را اثبات می کند.{{رف|بتت|23}} ترس او از دوتراک ها و برادرش از بین می رود و زنی قوی و با اعتماد به نفس می شود که هیچ شباهتی به آن دخترک کمرو که پنتوس را ترک کرد، ندارد. شجاعت رو به رشد او دروگو را خشنود می سازد و آنها رابطه ی عاشقانه ای را ایجاد می کنند. | زندگی در ''[[کالاسار]]'' در ابتدا دشوار است؛ دنی تنهاست و عادت ندارد تمام روز را پشت اسب سپری کند. بااینحال، او مصمم است تا زندی جدیدش را در آغوش بگیرد. به تدریج بدنش قوی تر می شود و او شروع به لذت بردن از حس آزادی می کند که از سبک زندگی چادرنشینی نشات می گیرد. نخستین نقطه ی عطف واقعی زمانی است که ویسریس دچار یکی از آن غضب هایش نسبت به او می شود و دنی، برای نخستین بار در زندگی اش، متقابلا حمله کرده و او را هل می دهد – و با پشتیبانی [[جاگو]] مواجه می شود که ویسریس را شلاق می زند و از ''[[کالیسی]]'' می پرسد او چگونه باید مجازات شود. دنی به تدریج در می یابد که ویسریس نهایتا قلدری رقت انگیز است، و اینکه خودش به آن بی ارزشی که همیشه برادرش ادعا می کرد، نیست. از آن روز به بعد، او بیشتر و بیشتر خود را اثبات می کند.{{رف|بتت|23}} ترس او از دوتراک ها و برادرش از بین می رود و زنی قوی و با اعتماد به نفس می شود که هیچ شباهتی به آن دخترک کمرو که پنتوس را ترک کرد، ندارد. شجاعت رو به رشد او دروگو را خشنود می سازد و آنها رابطه ی عاشقانه ای را ایجاد می کنند. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
دنریس به سمت پیات پری و ساحرین مشهور کارث تغییر جهت می دهد. او برخلاف نظر دوستان و مشاورینش می پذیرد تا از [[خانه ی نامیرایان]] (House of Undying) دیدن کند و بینشی از استادان سحر، [[نامیرایان]] (Undying Ones) را بجوید.{{رف|نش|40}} با وجود آنکه جورا و خون سوارانش التماس می کنند تا او را همراهی کنند، او اصرار دارد تنها وارد شود. دنی پس از دریافت دستورات از پیات پری، [[عصاره ی عصرگاهی]] (Shade of Evening) را می نوشد و وارد ساختمان می شود. در داخل دنی تعدادی رویا می بیند که از قرار معلوم از حوادث گذشته، حال و آینده ی [[وستروس]] حکایت دارند. هنگامی که نهایتا به تالار نامیرایان می رسد، نجواهایی می شنود که او را «مادر اژدهایان» خطاب کرده و پیشگویی می کند که او سه آتش خواهد افروخت، بر سه مرکب سوار خواهد شد و با سه خیانت مواجه خواهد شد. نامیرایان تعداد زیادی رویا به او نشان می دهند و سپس به او حمله می کنند، اما او با کمک دروگون خانه ی نامیرایان را نابود می کند.{{رف|نش|48}} | دنریس به سمت پیات پری و ساحرین مشهور کارث تغییر جهت می دهد. او برخلاف نظر دوستان و مشاورینش می پذیرد تا از [[خانه ی نامیرایان]] (House of Undying) دیدن کند و بینشی از استادان سحر، [[نامیرایان]] (Undying Ones) را بجوید.{{رف|نش|40}} با وجود آنکه جورا و خون سوارانش التماس می کنند تا او را همراهی کنند، او اصرار دارد تنها وارد شود. دنی پس از دریافت دستورات از پیات پری، [[عصاره ی عصرگاهی]] (Shade of Evening) را می نوشد و وارد ساختمان می شود. در داخل دنی تعدادی رویا می بیند که از قرار معلوم از حوادث گذشته، حال و آینده ی [[وستروس]] حکایت دارند. هنگامی که نهایتا به تالار نامیرایان می رسد، نجواهایی می شنود که او را «مادر اژدهایان» خطاب کرده و پیشگویی می کند که او سه آتش خواهد افروخت، بر سه مرکب سوار خواهد شد و با سه خیانت مواجه خواهد شد. نامیرایان تعداد زیادی رویا به او نشان می دهند و سپس به او حمله می کنند، اما او با کمک دروگون خانه ی نامیرایان را نابود می کند.{{رف|نش|48}} | ||
پس از آن، مردم کارث بر علیه دنریس می شوند؛ در حالی که زارو می خواهد دنی و مردمش عمارت او را ترک کنند، شایعه می شود که ساحران علیه جان دنی توطئه می کنند. او درحالی که جایی برای رفتن ندارد، نهایتا پیشنهاد فرستاده ی سوم، کوایته را مد نظر قرار می دهد، که به او گفت برای فتح غرب باید به شرق برود.{{رف|نش|48}} دنی با جورا از اسکله ها بازدید می کند تا سفری دریایی به خارج از کارث بجوید. آنجا او متوجه دو غریبه می شود که او را دنبال می کنند. بنابراین او که حواسش پرت شده است، وقتی یک [[افسوس خورها|افسوس خور]] (Sorrowful Man) تلاش می کند تا او را با یک [[مانتیکور]] (Manticore) مسموم کند، بدون محافظ مانده است، اما یکی از آن غریبه ها مداخله کرده و مانتیکور را درست به موقع با عصایش می زند. دو مرد خود را معرفی می کنند: [[بلواس|بلواس نیرومند]] (Strong Belwas)، یک خواجه و مبارز پیشین چاله ها، و [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] (Arstan Whitebeard)، یک مرد [[وستروس]]ی مسن تر که به عنوان ملازم بلواس خدمت می کند. آن ها ادعا می کنند نمایندگان فرستاده شده از سوی [[ایلیریو | پس از آن، مردم کارث بر علیه دنریس می شوند؛ در حالی که زارو می خواهد دنی و مردمش عمارت او را ترک کنند، شایعه می شود که ساحران علیه جان دنی توطئه می کنند. او درحالی که جایی برای رفتن ندارد، نهایتا پیشنهاد فرستاده ی سوم، کوایته را مد نظر قرار می دهد، که به او گفت برای فتح غرب باید به شرق برود.{{رف|نش|48}} دنی با جورا از اسکله ها بازدید می کند تا سفری دریایی به خارج از کارث بجوید. آنجا او متوجه دو غریبه می شود که او را دنبال می کنند. بنابراین او که حواسش پرت شده است، وقتی یک [[افسوس خورها|افسوس خور]] (Sorrowful Man) تلاش می کند تا او را با یک [[مانتیکور]] (Manticore) مسموم کند، بدون محافظ مانده است، اما یکی از آن غریبه ها مداخله کرده و مانتیکور را درست به موقع با عصایش می زند. دو مرد خود را معرفی می کنند: [[بلواس|بلواس نیرومند]] (Strong Belwas)، یک خواجه و مبارز پیشین چاله ها، و [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] (Arstan Whitebeard)، یک مرد [[وستروس]]ی مسن تر که به عنوان ملازم بلواس خدمت می کند. آن ها ادعا می کنند نمایندگان فرستاده شده از سوی [[ایلیریو موپاتیس|وکیل ایلیریو]] (Magister Illyrio) هستند که با سه کشتی مامورند تا دنریس و گروهش را به پنتوس (Pentos) بازگردانند. دنی آن دو را به خدمتش می پذیرد و ادعای مالکیت آن سه کشتی و محموله شان را می کند. او کشتی ها را به افتخار سه اژدهایی که جدش [[اگان فاتح]] (Aegon the Conqueror) و دو خواهر-همسرش را به وستروس آوردند، ''[[ویگار (کشتی)|ویگار]]'' ''(Vhagar)''، ''[[مراکسس (کشتی)|مراکسس]] (Meraxes)'' و ''[[بالریون (کشتی)|بالریون]] (Balerion)'' می نامد. به این ترتیب دنی و همراهانش به سمت پنتوس بادبان می کشند.{{رف|نش|63}} | ||
=== یورش شمشیرها === | === یورش شمشیرها === | ||
[[پرونده:ReneAigner Queen riding to war.jpg|بندانگشتی|چپ| | [[پرونده:ReneAigner Queen riding to war.jpg|بندانگشتی|چپ|350px|ملکه دنریس در حال رهبری لشکرش سوار بر [[نقره ای]] - اثر © Rene Aigner]] | ||
چند روز پس از آغاز سفر، سر [[جورا]] دنریس را متقاعد می کند به [[آستاپور]] (Astapor)، یکی از شهرهای بزرگ [[برده]] در [[خلیج برده داران]]، برود تا سربازان [[آنسالید]] (Unsullied) خریداری کند به این ترتیب او می تواند با یک ارتش پشت سرش به نزد [[ایلیریو]] بازگردد. او همچنین دنریس را می بوسد و عشق خود به او را ابراز می کند.{{رف|یش|8}} دنریس که پس از مرگ دروگو تنها شده بود، برای لحظه ای ندیمه اش [[ایری]] (Irri) را به عنوان معشوقه ی خود می گیرد.{{رف|یش|23}} | چند روز پس از آغاز سفر، سر [[جورا]] دنریس را متقاعد می کند به [[آستاپور]] (Astapor)، یکی از شهرهای بزرگ [[برده]] در [[خلیج برده داران]]، برود تا سربازان [[آنسالید]] (Unsullied) خریداری کند به این ترتیب او می تواند با یک ارتش پشت سرش به نزد [[ایلیریو]] بازگردد. او همچنین دنریس را می بوسد و عشق خود به او را ابراز می کند.{{رف|یش|8}} دنریس که پس از مرگ دروگو تنها شده بود، برای لحظه ای ندیمه اش [[ایری]] (Irri) را به عنوان معشوقه ی خود می گیرد.{{رف|یش|23}} | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
دنریس پس از در کنترل گرفتن [[آنسالید]]ها، با شکستن معامله، به اربابان خیانت کرده، [[دروگون]] را فرا می خواند و به او دستور می دهد تا از آتش خود علیه رهبران [[آستاپور]]ی استفاده کند. سپس از آنسالیدها برای [[غارت آستاپور|فتح شهر]] استفاده می کند. پس از مبارزه، او تمامی بردگان آستاپور از جمله آنسالیدهای خود را آزاد می کند، بردگانی که به او نام ''شکننده ی غل و زنجیرها'' را می دهند. [[آنسالید]]ها و بسیاری از [[مردمان آزاد شده|مردمان تازه آزاد شده]] تصمیم می گیرند دنریس را در نبردهای آینده اش دنبال کنند. او پس از تشکیل یک شورا برای حکمرانی بر آستاپور، عازم شهر بردگان بعدی یعنی [[یونکای]] (Yunkai) می شود.{{رف|یش|27}} | دنریس پس از در کنترل گرفتن [[آنسالید]]ها، با شکستن معامله، به اربابان خیانت کرده، [[دروگون]] را فرا می خواند و به او دستور می دهد تا از آتش خود علیه رهبران [[آستاپور]]ی استفاده کند. سپس از آنسالیدها برای [[غارت آستاپور|فتح شهر]] استفاده می کند. پس از مبارزه، او تمامی بردگان آستاپور از جمله آنسالیدهای خود را آزاد می کند، بردگانی که به او نام ''شکننده ی غل و زنجیرها'' را می دهند. [[آنسالید]]ها و بسیاری از [[مردمان آزاد شده|مردمان تازه آزاد شده]] تصمیم می گیرند دنریس را در نبردهای آینده اش دنبال کنند. او پس از تشکیل یک شورا برای حکمرانی بر آستاپور، عازم شهر بردگان بعدی یعنی [[یونکای]] (Yunkai) می شود.{{رف|یش|27}} | ||
[[یونکای]] دو گروه مزدور به نام های [[مرغان طوفان|کلاغ های طوفان]] (Stormcrows) و [[پسران دوم]] (Second Sons) را استخدام می کند، به علاوه نیرویی نزدیک به چهار هزار سرباز برده را به خدمت فرا می خواند. دنریس با کاپیتان های این گروه ها مذاکره می کند، به این امید که آنها را به تغییر موضع متقاعد کند. حرف های او یکی از فرماندهان کلاغ های طوفان، [[داریو ناهاریس]] (Daario Naharis) را متقاعد می کند تا همکارانش را به قتل رسانده و گروه را تسلیم دنریس کند. دنریس به پسران دوم اندوخته ی بزرگی از شراب به عنوان قدردانی پیشنهاد می دهد و سپس شب هنگام و زمانی که مست و خوابیده اند، به آنها [[نبرد یونکای|حمله می کند]]. با خیانت کلاغ های طوفان و مستی پسران دوم، ارتش [[برده|بردگان]] یونکای تاب مقاومت در برابر آنسالیدهای دنریس را ندارد. تمام ارتش یونکای کشته، دستگیر و یا مجبور به فرار می شوند و یونکای چند روز بعد تسلیم می شود.{{رف|یش|42}} | |||
دنریس سپس به سمت [[میرین]] (Meereen) پیش می رود، آخرین شهر بزرگ بردگان. نزدیک میرین، دنریس نزدیک بود به دست [[مرو|حرامزاده ی تایتان]] (Tintan’s Bastard)، کاپیتان سابق پسران دوم کشته شود. [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] حرامزاده را می کشد و سرانجام هویت واقعی خود را افشا می کند: [[باریستان سلمی]] (Barristan Selmy)، شوالیه ی مشهوری از [[گارد پادشاه]] (Kingsgaurd) پدرش که پس از پایان قیام به [[رابرت براتیون]] غاصب خدمت کرده بود. او ادعا می کند خطاهایی در روش های رابرت دیده است و به دنبال دنریس به عنوان وارث واقعی [[هفت پادشاهی]] می گشته است. سلمی همچنین افشا می کند که [[جورا مورمونت]]، که هنوز دست راست معتمد دنریس است، گزارش هایی از اقدامات او به ارباب جاسوسی بارانداز پادشاه، [[واریس|لرد واریس]] (Lord Varys) می فرستاده، به این امید که مورد عفو [[رابرت براتیون|پادشاه رابرت]] قرار گیرد. دنریس احساس می کند از جانب هردوی آن ها به او خیانت شده است، هرچند هردو با اشتیاق فراوان امیدوار بودند تا کارهای خود را جبران کنند.{{رف|یش|57}} در جریان [[محاصره ی میرین]] (Siege of Meereen)، دنریس آنها را به یک ماموریت سری انتحاری از طریق مجاری فاضلاب می فرستد، درحالی که نسبتا امیدوار است که آن ها در این تلاش خواهند مرد. ماموریت موفقیت آمیز است و شهر را با کمترین خونریزی فتح می کند. باریستان خاضعانه تسلیم قضاوت ملکه اش می شود و بخشوده می شود. [[جورا]] لجوجانه اصرار می کند که هیچ کار اشتباهی نکرده است، و دنریس مجبور می شود علا رغم تمایلش به عفو جورا، او را از خدمت خود تبعید کند. | دنریس سپس به سمت [[میرین]] (Meereen) پیش می رود، آخرین شهر بزرگ بردگان. نزدیک میرین، دنریس نزدیک بود به دست [[مرو|حرامزاده ی تایتان]] (Tintan’s Bastard)، کاپیتان سابق پسران دوم کشته شود. [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] حرامزاده را می کشد و سرانجام هویت واقعی خود را افشا می کند: [[باریستان سلمی]] (Barristan Selmy)، شوالیه ی مشهوری از [[گارد پادشاه]] (Kingsgaurd) پدرش که پس از پایان قیام به [[رابرت براتیون]] غاصب خدمت کرده بود. او ادعا می کند خطاهایی در روش های رابرت دیده است و به دنبال دنریس به عنوان وارث واقعی [[هفت پادشاهی]] می گشته است. سلمی همچنین افشا می کند که [[جورا مورمونت]]، که هنوز دست راست معتمد دنریس است، گزارش هایی از اقدامات او به ارباب جاسوسی بارانداز پادشاه، [[واریس|لرد واریس]] (Lord Varys) می فرستاده، به این امید که مورد عفو [[رابرت براتیون|پادشاه رابرت]] قرار گیرد. دنریس احساس می کند از جانب هردوی آن ها به او خیانت شده است، هرچند هردو با اشتیاق فراوان امیدوار بودند تا کارهای خود را جبران کنند.{{رف|یش|57}} در جریان [[محاصره ی میرین]] (Siege of Meereen)، دنریس آنها را به یک ماموریت سری انتحاری از طریق مجاری فاضلاب می فرستد، درحالی که نسبتا امیدوار است که آن ها در این تلاش خواهند مرد. ماموریت موفقیت آمیز است و شهر را با کمترین خونریزی فتح می کند. باریستان خاضعانه تسلیم قضاوت ملکه اش می شود و بخشوده می شود. [[جورا]] لجوجانه اصرار می کند که هیچ کار اشتباهی نکرده است، و دنریس مجبور می شود علا رغم تمایلش به عفو جورا، او را از خدمت خود تبعید کند. | ||
با به دست گیری [[میرین]]، دنریس توجه خود را به سمت [[وستروس]] معطوف می کند. دنی در طول صحبت هایش با باریستان درباره ی وطنش و تاریخ آن، در می یابد چیزهای زیادی وجود دارد که او درباره ی حکومت داری نمی داند. درپی شنیدن خبر اینکه آستاپور و میرین نمی توانند صلحی را که او امیدوار بود آورده باشد، برقرار کنند، تصمیم گرفت قبل از آنکه خلیج برده داران را پشت سر گذارد، نظم را به آن بازگرداند. در این زمان، او حدودا هفده ساله است.{{رف|یش|71 | با به دست گیری [[میرین]]، دنریس توجه خود را به سمت [[وستروس]] معطوف می کند. دنی در طول صحبت هایش با باریستان درباره ی وطنش و تاریخ آن، در می یابد چیزهای زیادی وجود دارد که او درباره ی حکومت داری نمی داند. درپی شنیدن خبر اینکه آستاپور و میرین نمی توانند صلحی را که او امیدوار بود آورده باشد، برقرار کنند، تصمیم گرفت قبل از آنکه خلیج برده داران را پشت سر گذارد، نظم را به آن بازگرداند. در این زمان، او حدودا هفده ساله است.{{رف|یش|71}} | ||
=== ضیافتی برای کلاغ ها === | === ضیافتی برای کلاغ ها === | ||
[[پرونده:Daenerys by quickreaver.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|دنریس و تاج اژدهای سه سر اثر quickreaver، ©Fantasy Flight Games]] | [[پرونده:Daenerys by quickreaver.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|دنریس و تاج اژدهای سه سر اثر quickreaver، ©Fantasy Flight Games]] | ||
روایت های گفته شده از سوی ملوانانی که به [[وستروس]] می رسند از اژدهایان در [[آشایی]]، اژدهایان در [[کارث]]، اژدهایان در [[میرین]]، اژدهایان [[دوتراکی]]، اژدهایانی که [[برده|بردگان]] را آزاد می کنند حکایت دارند که هر کدامشان چیزی متفاوت از دیگری می گویند، اما فقط در جزییات متفاوتند. همه از [[اژدها]]یان و ملکه ای جوان و زیبا سخن می گویند.{{رف|ضبک|مقدمه}} | |||
=== رقصی با اژدهایان === | === رقصی با اژدهایان === | ||
[[Image:Daenerys.jpg|thumb|چپ|300px|دنریس تارگرین با اژدهایان، اثر [http://en.amokanet.ru/gallery/martin/targaryens_1237.html Amoka©]]] | |||
دنی به عنوان حاکم [[میرین]] عمدتا به دلیل تهدیدهای دائمی اطرافش، در تقلاست. بخشی از خانواده های برده دار سابق [[میرین]] که خودشان را [[پسران هارپی]] (Sons of the Harpy) می نامند، جنگی پنهان را علیه پیروان او به پیش می برند و بردگان آزاد شده یا [[آنسالید]]های تنها را در تاریکی شب مورد حمله قرار داده و با خون آن مرد در آن نزدیکی نقش یک هارپی را می کشند.{{رف|ربا|2}} همچنین پسران بر روی دیوارهای میرین دیوارنوشته های ناخوانایی را با خون می نویسند که به هر خانواده ای که به ملکه ی اژدها خدمت می کند، وعده ی مرگ می دهد. | دنی به عنوان حاکم [[میرین]] عمدتا به دلیل تهدیدهای دائمی اطرافش، در تقلاست. بخشی از خانواده های برده دار سابق [[میرین]] که خودشان را [[پسران هارپی]] (Sons of the Harpy) می نامند، جنگی پنهان را علیه پیروان او به پیش می برند و بردگان آزاد شده یا [[آنسالید]]های تنها را در تاریکی شب مورد حمله قرار داده و با خون آن مرد در آن نزدیکی نقش یک هارپی را می کشند.{{رف|ربا|2}} همچنین پسران بر روی دیوارهای میرین دیوارنوشته های ناخوانایی را با خون می نویسند که به هر خانواده ای که به ملکه ی اژدها خدمت می کند، وعده ی مرگ می دهد. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
[[File: Drogon in Daznak's Pit.jpg|دنریس و دروگون در [[چاله دازناک]] - اثر Marc Simonetti ©|thumb|چپ|300px]] | [[File: Drogon in Daznak's Pit.jpg|دنریس و دروگون در [[چاله دازناک]] - اثر Marc Simonetti ©|thumb|چپ|300px]] | ||
به نشانه ی این اتفاق، [[چاله های مبارزه]] (Fighting Pits) دوباره بازگشایی شده و تعدادی از گلادیاتورها (که آزادانه با رقابت موافقت کرده اند) در آورگاه [[چاله دازناک]] (Daznak’s Pit) مبارزه می کنند. در طول رقابت ها [[بلواس|بلواس نیرومند]] [[ملخ های سمی]] (Poisoned Locusts) را می خورد که احتمالا بیشتر به منظور مسموم کردن دنریس بود و در این حین اژدهای سیاه دنریس، [[دروگون]] ظاهر می شود و باعث جیغ و هیاهوی جمعیت می شود. او یک گراز را در آوردگاه می کشد، اما سپس از سوی تربیت کننده ی حیوانات، [[هارگاز]] (Harghaz) مورد حمله قرار می گیرد. دنی که «فرزندش» را در درد می بیند، به آوردگاه و به سوی او می شتابد و می بیند که دیگر مبارزین چاله برای کشتن اژدها می آیند. دنی سوار بر اژدها می شود و او را به خارج از آوردگاه می راند.{{رف|ربا|52}} بسیاری در میرین گمان می کنند که او مرده است.{{رف|ربا|55}} اما او همراه [[دروگون]] هزاران فرسنگ آنطرف تر زنده است. ''کالاسار'' [[ژاکو|کال ژاکو]] (Khal Jhaqo) سرانجام او و اژدهایش را پیدا می کنند.{{رف|ربا|71 | به نشانه ی این اتفاق، [[چاله های مبارزه]] (Fighting Pits) دوباره بازگشایی شده و تعدادی از گلادیاتورها (که آزادانه با رقابت موافقت کرده اند) در آورگاه [[چاله دازناک]] (Daznak’s Pit) مبارزه می کنند. در طول رقابت ها [[بلواس|بلواس نیرومند]] [[ملخ های سمی]] (Poisoned Locusts) را می خورد که احتمالا بیشتر به منظور مسموم کردن دنریس بود و در این حین اژدهای سیاه دنریس، [[دروگون]] ظاهر می شود و باعث جیغ و هیاهوی جمعیت می شود. او یک گراز را در آوردگاه می کشد، اما سپس از سوی تربیت کننده ی حیوانات، [[هارگاز]] (Harghaz) مورد حمله قرار می گیرد. دنی که «فرزندش» را در درد می بیند، به آوردگاه و به سوی او می شتابد و می بیند که دیگر مبارزین چاله برای کشتن اژدها می آیند. دنی سوار بر اژدها می شود و او را به خارج از آوردگاه می راند.{{رف|ربا|52}} بسیاری در میرین گمان می کنند که او مرده است.{{رف|ربا|55}} اما او همراه [[دروگون]] هزاران فرسنگ آنطرف تر زنده است. ''کالاسار'' [[ژاکو|کال ژاکو]] (Khal Jhaqo) سرانجام او و اژدهایش را پیدا می کنند.{{رف|ربا|71}} | ||
== نقل قول های دنریس == | == نقل قول های دنریس == | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
== نقل قول ها درباره ی دنریس == | == نقل قول ها درباره ی دنریس == | ||
{{نقل قول|اون بچه ی ترسیده که تو [[عمارت ایلیریو|عمارت من]] پناه گرفته بود، در [[دریای دوتراکی]] مرد و از خون و آتش دوباره متولد شد. این ملکه ی اژدها که اسم اونو داره، یه [[خاندان تارگرین|تارگرین]] واقعیه.{{رف|ربا|5}}|[[ایلیریو موپاتیس]]}} | |||
{{نقل قول|خون [[اگان تارگرین اول|اگان اژدها]] در رگ های اون جریان داره.{{رف|ربا|5}}|[[ایلیریو موپاتیس]]}} | |||
{{نقل قول|اگه دنریس چیزی بیش از دختری جوان و دلنشین نباشه، [[تخت آهنین]] اونو به تکه های جوان و دلنشین می بره.{{رف|ربا|5}}|[[تیریون لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|دنریس تارگرین دیگه یه دوشیزه نیست. اون بیوه ی یه [[کال دروگو|کال دوتراکی]]ه، مادر اژدهایان و غارتگر شهرهاست، یه [[اگان تارگرین اول|اگان فاتح]] دیگه با پستان ...{{رف|ربا|22}}|[[تیریون لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|من می دونم اون بچگیش در تبعید و فقر گذرونده، در رویاها و نقشه ها، فراری از یه شهر به شهر دیگه، همیشه در ترس و بدون احساس امنیت، بدون هیچ دوستی و با یه برادر که همه میگن [[دیوانگی تارگرین|دیوونه]] بوده...برادری که بکارتش رو با قول یه ارتش به یه [[دوتراکی]] فروخت. من می دونم یه جایی وسط علفا اونم مثه [[اژدها]]هاش سر از تخم درآورد. من می دونم اون مغروره. چطور نباشه؟ چی براش جز غرور باقی مونده؟ من می دونم اون قویه. چطور نباشه؟ دوتراک ها از ضعف بیزارن. اون از آدم کشا و توطعه ها و [[خانه نامیرایان|سقوط جادوگری ها]] جون سالم به در برده، با غم برادر و [[دروگو|شوهر]] و [[ریگو|فرزند]] شهرهای برده دارا رو زیر پاهای صندل پوش خوشگلش له کرده.{{رف|ربا|22}}|[[تیریون لنیستر]]}} | |||
== خانواده == | == خانواده == | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۷: | ||
{{الگو:شاهان وستروس}} | {{الگو:شاهان وستروس}} | ||
[[en:Daenerys Targaryen]] | [[en:Daenerys Targaryen]] | ||
[[رده:شخصیت های اصلی]][[رده:زنان اشرافی]][[رده:حکام]][[رده:خاندان تارگرین]] |