اولنا ردواین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۳۹۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۳
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:


بانو اولنا برای حضور در عروسی نوه اش، [[مارجری تایرل]] (Margaery Tyrell) با [[جافری براتیون|پادشاه جافری]] (King Joffrey)، به [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می آید. در طول یک ضیافت شان همراه با [[مارجری تایرل|مارجری]] و تعدادی از بانو های عالی رتبه از خاندان های سوگند خورده به [[تایرل|تایرل ها]] (Tyrells)، اولنا از [[سانسا استارک]] (Sansa Stark) سوالاتی در مورد خلق خوی [[جافری براتیون|جافری]] می پرسد. او از گوش دادن به بهانه های [[سانسا]] حقایق نصف و نیمه ای که او در مورد [[جافری براتیون|جافری]] بیان می کرد سر باز می زند و [[سانسا]] را وادار می شود تا حقایق ظلم و ستم [[جافری براتیون|جافری]] را برای آنان آشکار سازد و درباره آسیب هایی که از سوی او به [[سانسا]] وارد شده سخن بگوید. برای جلوگیری از حضور هرگونه جاسوس بالقوه که بتواند حرف های [[سانسا]] را بشنود، بانو اولنا به دلقک اش [[باتر بامپز]] (Butterbumps) دستور میدهد تا با صدای بلند آواز بخواند.{{رف|یش|6}}
بانو اولنا برای حضور در عروسی نوه اش، [[مارجری تایرل]] (Margaery Tyrell) با [[جافری براتیون|پادشاه جافری]] (King Joffrey)، به [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می آید. در طول یک ضیافت شان همراه با [[مارجری تایرل|مارجری]] و تعدادی از بانو های عالی رتبه از خاندان های سوگند خورده به [[تایرل|تایرل ها]] (Tyrells)، اولنا از [[سانسا استارک]] (Sansa Stark) سوالاتی در مورد خلق خوی [[جافری براتیون|جافری]] می پرسد. او از گوش دادن به بهانه های [[سانسا]] حقایق نصف و نیمه ای که او در مورد [[جافری براتیون|جافری]] بیان می کرد سر باز می زند و [[سانسا]] را وادار می شود تا حقایق ظلم و ستم [[جافری براتیون|جافری]] را برای آنان آشکار سازد و درباره آسیب هایی که از سوی او به [[سانسا]] وارد شده سخن بگوید. برای جلوگیری از حضور هرگونه جاسوس بالقوه که بتواند حرف های [[سانسا]] را بشنود، بانو اولنا به دلقک اش [[باتر بامپز]] (Butterbumps) دستور میدهد تا با صدای بلند آواز بخواند.{{رف|یش|6}}
بانو اولنا همچنین نظرات کوبنده ای در مورد راه و روش پسرش، [[میس تایرل]]، در بازی تاج و تخت دارد، نظراتی که موجب شگفتی [[سانسا]] می شود:
{{نقل قول|اگر بخوایم صادق باشیم حتی ادعای ما بر [[های گاردن]] هم متزلزله، به همین خاطره که اون [[خاندان فلورنت|فلورنت های]] ترسناک همیشه غر میزنند و می نالند. «این چه اهمیتی داره؟»، تو بپرس، البته که هیچی، به جز برای ساده لوح هایی مثل پسر من. تصور اینکه شاید روزی نوه اش باسنش رو روی اون [[تخت آهنین]] بزاره باعث میشه [[میس تایرل|میس]] باد بکنه مثل... حالا، تو چی صداش می کنی [[مارجری تایرل|مارجری]]؟ تو باهوشی، دختر خوبی باش و به مادر بزرگ بیچاره ی نیمه کرت، اسم اون ماهی خل و چل [[جزایر تابستان]] رو بگو همونی که وقتی سیخونکش میزنی ده برابر سایزش باد می کنه.{{سخ}}
آنها بهش ماهی بادکنکی میگن، مادر بزرگ.{{سخ}}
البته که اینجوری صداش میکنن، اهالی جزایر تابستان هیچ قوه تخیلی ندارن. پسرم باید ماهی بادکنکی رو به عنوان نشانش انتخاب کنه. اگه بخوایم صادق باشیم، اون میتونه بر روی سر ماهی یه تاج بزاره، عین کاری که [[خاندان براتیون|براتیون ها]] با گوزنشون انجام دادن، ممکنه اینکار خوشحالش کنه. اگه از من بپرسی ما باید خودمون رو از این حماقت خونین دور نگه می داشتیم، اما یک بار که شیر رو از گاو بدوشی دیگه نمیتونی شیر رو به پستان هاش برگردونی. بعد از اینکه لرد ماهی بادکنکی اون تاج رو روی سر [[رنلی براتیون|رنلی]] گذاشت، ما تا زانو در این پودینگ (منظور همون باتلاق) فرو رفتیم، پس حالا ما اینجاییم تا ببینیم چی پیش میاد.{{رف|یش|6}}}}


==منابع==
==منابع==
۱٬۰۶۹

ویرایش