سمول تارلی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۵۰۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۱: خط ۲۱:


== ظاهر و شخصیت ==
== ظاهر و شخصیت ==
سمول به غایت چاق است و موهایی تیره، چشمانی کم رنگ و صورتی بزرگ و گرد دارد.{{رف|بتت|26}} [[جان اسنو]] در کتاب وزن او را 20 سنگ (127 کیلوگرم یا 280 پوند) تخمین می زند.{{رف|بتت|26}} سمول شیفته موسیقی و ترانه هاست، کتاب را به اسلحه و پارچه نرم را به زره ترجیح می دهد. وی ترسو نیز هست و از خون و خشونت وحشت دارد. او اگرچه چاق، ترسو و بدون اعتماد به نفس است ولی از هوش و اندیشه برخوردار می باشد.
سمول به غایت چاق است و موهایی تیره، چشمانی کم رنگ و صورتی بزرگ و گرد دارد.{{رف|بتت|26}} [[جان اسنو]] در کتاب وزن او را 20 سنگ (127 کیلوگرم یا 280 پوند) تخمین می زند.{{رف|بتت|26}} سمول شیفته‌ی موسیقی و ترانه هاست، کتاب را به اسلحه و پارچه نرم را به زره ترجیح می دهد. وی ترسو نیز هست و از خون و خشونت وحشت دارد. او اگرچه چاق، ترسو و بدون اعتماد به نفس است ولی از هوش و اندیشه برخوردار می باشد.


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
خط ۳۴: خط ۳۴:
[[File:Jon Snow Samwell Pypar Grenn Training Castle BlackHBO.jpg|thumb|300px|سم با نیروهای جدید در [[کسل بلک]] آموزش می بیند.]]
[[File:Jon Snow Samwell Pypar Grenn Training Castle BlackHBO.jpg|thumb|300px|سم با نیروهای جدید در [[کسل بلک]] آموزش می بیند.]]
[[File:Sam and Jon are sworn.jpg|thumb|300px|سم و دیگران به [[نگهبانان شب]] سوگند یاد می کنند.]]
[[File:Sam and Jon are sworn.jpg|thumb|300px|سم و دیگران به [[نگهبانان شب]] سوگند یاد می کنند.]]
سمول اندکی بعد از [[جان اسنو]] پا به [[کسل بلک]] می گذارد و به سرعت بخاطر چثه و طبیعت بزدلش مورد تمسخر واقع می شود. سر [[آلیسر تورن]]، استاد آموزش های نظامی ، در تمسخر همراه می گردد و به او نام مستعار «سر خوکه» را می دهد و هیچ اقدامی برای جلوگیری از آزار و اذیت های دیگر تازه واردان و زورگویی هایشان به سم انجام نمی دهد. سم درمانده و بدبخت با جان دوست می شود و داستانش را با او در میان می گذارد. جان برای او دلسوزی می کند و برای رنجاندن سر آلیسر بر خود می بیند تا دیگر تازه واردان را برای دست برداشتن از بد رفتاری با سم متقاعد (و در صورت لزوم تهدید) کند.{{رف|بتت|26}}
سمول اندکی بعد از [[جان اسنو]] پا به [[کسل بلک]] می گذارد و به سرعت به‌خاطر جثه و طبیعت بزدلش مورد تمسخر واقع می شود. سر [[آلیسر تورن]]، استاد آموزش های نظامی ، در تمسخر همراه می گردد و به او نام مستعار «سر خوکه» را می دهد و هیچ اقدامی برای جلوگیری از آزار و اذیت های دیگر تازه واردان و زورگویی هایشان به سم انجام نمی دهد. سم درمانده و بدبخت با جان دوست می شود و داستانش را با او در میان می گذارد. جان برای او دلسوزی می کند و برای رنجاندن سر آلیسر بر خود می بیند تا دیگر تازه واردان را برای دست برداشتن از بد رفتاری با سم متقاعد (و در صورت لزوم تهدید) کند.{{رف|بتت|26}}


سمول از آموزش های سر آلیسر سودی نمی بیند و یک جنگجوی نالایق باقی می ماند. بدین دلیل او در ابتدای امر آماده برای ادای سوگند همراه جان و دیگر نوآموزان در نظر گرفته نمی شود. جان با ترس از آنچه، وقتی او برای محافظتش نباشد، بر وی خواهد رفت، [[استاد ایمون]] را برای ملحق شدن سم به پیشکاران متقاعد می سازد و با متقاعد کردن او در اینکه گرچه او به عنوان یک سرباز بلا استفاده است ولی سواد و هوشش ممکن است برای نگهبانان ارزشمند باشند. استاد ایمون موافقت کرده و جایگاهی به جای [[چت]] در پرنده خانه و کتابخانه کسل ببلک به سمول می دهد. با وجود به دنیا آمدن و بزرگ شدن به عنوان یک پیرو [[مذهب هفت|هفت]]، سمول تصمیم می گیرد تا سوگندش را به همراه جان و مقابل یک [[ویروود|درخت قلب]] ادا کند. وی با اشاره به برخی از جزئیات عجیب اجساد [[آتر]] و [[جیفر فلاورز]]، [[جور مورمونت|لرد فرمانده مورمونت]] را تحت تاثیر قرار می دهد. او عضوی از گروهی است که جان را از ترک نگهبانان شب و شکستن سوگندش باز می دارند.{{رف|بتت|70}}
سمول از آموزش های سر آلیسر سودی نمی بیند و یک جنگجوی نالایق باقی می ماند. بدین دلیل او در ابتدای امر آماده برای ادای سوگند همراه جان و دیگر نوآموزان در نظر گرفته نمی شود. جان با ترس از آنچه، وقتی او برای محافظتش نباشد، بر وی خواهد رفت، [[استاد ایمون]] را برای ملحق شدن سم به پیشکاران متقاعد می سازد و با متقاعد کردن او در اینکه گرچه او به عنوان یک سرباز بلا استفاده است ولی سواد و هوشش ممکن است برای نگهبانان ارزشمند باشند. استاد ایمون موافقت کرده و جایگاهی به جای [[چت]] در پرنده خانه و کتابخانه کسل بلک به سمول می دهد. با وجود به دنیا آمدن و بزرگ شدن به عنوان یک پیرو [[مذهب هفت|هفت]]، سمول تصمیم می گیرد تا سوگندش را به همراه جان و مقابل یک [[ویروود|درخت قلب]] ادا کند. وی با اشاره به برخی از جزئیات عجیب اجساد [[آتر]] و [[جیفر فلاورز]]، [[جور مورمونت|لرد فرمانده مورمونت]] را تحت تاثیر قرار می دهد. او عضوی از گروهی است که جان را از ترک نگهبانان شب و شکستن سوگندش باز می دارند.{{رف|بتت|70}}


=== نزاع شاهان ===
=== نزاع شاهان ===
خط ۴۲: خط ۴۲:


=== یورش شمشیرها ===
=== یورش شمشیرها ===
هنگامی که [[آدرها]] به اردوگاه نگهبانان در [[مشت نخستین انسان ها]] [[نبرد مشت نخستین انسان ها|حمله می کنند]]، سم موفق می شود که خبر حمله را به کسل بلک ارسال کند و به همراه گروهی پنجاه نفره از بازماندگان به رهبری [[جور مورمونت]] فرار کند. راهپیمایی برای سم دشوار است و دوستانش [[گرن]] و [[پاول|پاول کوچیکه]] به وی کمک می کنند. سرانجام آنها از اکثریت افراد جدا می افتند. پاول که در بیشتر سفر سم را حمل کرده است مورد حمله یک آدر قرار گرفته و کشته می شود ولی وزنش بدنش آن (آدر) را خلع سلاح می کند. سمول که خنجری از [[شیشه اژدها]] که گوست بود را حمل می کند، از این فرصت برای حمله استفاده کرده و آدر را کورکورانه خنجر می زند و آدر نیز بلافاصله بر اثر تیغه شیشه اژدها می میرد. کشتن آدر لقب «سم قاتل» را برایش به ارمغان می آورد.{{رف|یش|18}}
هنگامی که [[آدرها]] به اردوگاه نگهبانان در [[مشت نخستین انسان ها]] [[نبرد مشت نخستین انسان ها|حمله می کنند]]، سم موفق می شود که خبر حمله را به کسل بلک ارسال کند و به همراه گروهی پنجاه نفره از بازماندگان به رهبری [[جور مورمونت]] فرار کند. راهپیمایی برای سم دشوار است و دوستانش [[گرن]] و [[پاول|پاول کوچیکه]] به وی کمک می کنند. سرانجام آنها از اکثریت افراد جدا می افتند. پاول که در بیشتر سفر سم را حمل کرده است، مورد حمله یک آدر قرار گرفته و کشته می شود ولی وزن بدنش آن (آدر) را خلع سلاح می کند. سمول که خنجری از [[شیشه‌ی اژدها]] که گوست بود را حمل می کند، از این فرصت برای حمله استفاده کرده و آدر را کورکورانه خنجر می زند و آدر نیز بلافاصله بر اثر تیغه‌ی شیشه‌ی اژدها می میرد. کشتن آدر لقب «سم قاتل» را برایش به ارمغان می آورد.{{رف|یش|18}}


او و گرن در قلعه کرستر به باقی بازکاندگان می پیوندند، جایی که گیلی پسرش را به دنیا می آورد. اندکی بعد خشونت درقلعه قلیان می کند زیرا برخی نگهبانان بر این باورند که کرستر غذایی بیشتر از آنچه به آنها عرضه می کند دارد و برخی دیگر مقاصدی فتنه انگیز علیه فرمانده مورمونت دارند. کرستر و مورمونت هر دو در نزاع کشته می شوند، مورمونت قبل از مرگ آخرین آرزویش، پیوستن پسرش [[جورا مورمونت|جورا]] به نگهبانان، را با سم در میان می گذارد.{{رف|یش|33}}
او و گرن در قلعه‌ی کرستر به باقی بازماندگان می پیوندند، جایی که گیلی پسرش را به دنیا می آورد. اندکی بعد خشونت درقلعه قلیان می کند زیرا برخی نگهبانان بر این باورند که کرستر غذایی بیشتر از آنچه به آنها عرضه می کند دارد و برخی دیگر مقاصدی فتنه انگیز علیه فرمانده مورمونت دارند. کرستر و مورمونت هر دو در نزاع کشته می شوند، مورمونت قبل از مرگ آخرین آرزویش، پیوستن پسرش [[جورا مورمونت|جورا]] به نگهبانان، را با سم در میان می گذارد.{{رف|یش|33}}


سم مجبور به گریز است و تنها گیلی و نوزادش به او می پیوندند. آنها تا روستایی که سم معتقد است [[وایت تری]] است می رسند ولی بوسیله [[وایت]] هایی مورد حمله قرار می گیرند که پاول کوچیکه دوباره برخواسته نیز در میانشان است، کسی که اول از همه حمله می کند. سم با او مقابله می کند و با خنجر شیشه اژدها به او ضربه ای وارد می کند که بی اثر می افتد. سم با فروماندگی بوسیله چوبی نیم سوز به او ضربه ای می زند که پاول را به آتش می کشد و می کشد. آنها می دوند ولی توسط دیگر وایت ها احاطه شده اند و در لحظه آخر توسط [[دست سرد]] نجات می یابند.{{رف|یش|46}}
سم مجبور به گریز است و تنها گیلی و نوزادش به او می پیوندند. آنها تا روستایی که سم معتقد است [[وایت تری]] است می رسند ولی بوسیله [[وایت]] هایی مورد حمله قرار می گیرند که پاول کوچیکه‌ی دوباره برخواسته نیز در میانشان است، کسی که اول از همه حمله می کند. سم با او مقابله می کند و با خنجر شیشه‌ی اژدها به او ضربه‌ای وارد می کند که بی‌اثر می افتد. سم با فروماندگی بوسیله چوبی نیم سوز به او ضربه‌ای می زند که پاول را به آتش می کشد و می کُشد. آنها می دوند ولی توسط دیگر وایت ها احاطه شده‌اند و در لحظه‌آخر توسط [[دست سرد]] نجات می یابند.{{رف|یش|46}}


دست سرد به گیلی و سم اطلاع می دهد که کسی در [[نایت فورت]] منتظر آنهاست و آنها را روانه دیوار می کند. با ورود به نایت فورت از طریق دروازه سیاه قلعه، سمول با [[برن استارک]]، به همراه [[هودور]]، [[میرا رید|میرا]] و [[جوجن رید]] برخورد می کند و او را نزد دست سرد می فرستد.
دست سرد به گیلی و سم اطلاع می دهد که کسی در [[نایت فورت]] منتظر آنهاست و آنها را روانه‌ی دیوار می کند. با ورود به نایت فورت از طریق دروازه‌ی سیاه قلعه، سمول با [[برن استارک]]، به همراه [[هودور]]، [[میرا رید|میرا]] و [[جوجن رید]] برخورد می کند و او را نزد دست سرد می فرستد.


{{اسپویلر|سم پس از [[نبرد کسل بلک]] درحالی به کسل بلک بازمی گردد که حضور [[استنیس براتیون]] و فشارهایش برای انتخاب سریع لرد فرمانده جدید و همچنین تهدیدش مبنی بر انتخاب فرمانده از سوی خودش در صورت عدم دستیابی کسی به اکثریت دو-سوم، در جریان است. جانوس اسلینت در انتخابات در حال پیشی گرفتن از کاندید های پیشتاز [[کاتر پایک]] و [[دنیس ملیستر]] است. سم با باور به اینکه اسلینت لرد فرمانده ای فاجعه بار خواهد بود، بطور جداگانه نزد پایک و ملیستر رفته و به دروغ از قصد استنیس برای به منصب رساندن دیگری می گوید و در نتیجه آنها را برای حمایت از جان اسنوبه عنوان کاندید مصالحه متقاعد می سازد که به انتخاب جان منتهی می گردد.{{رف|یش|75}}{{رف|یش|79}}}}
سم پس از [[نبرد کسل بلک]] درحالی به کسل بلک بازمی گردد که حضور [[استنیس براتیون]] و فشارهایش برای انتخاب سریع لرد فرمانده جدید و همچنین تهدیدش مبنی بر انتخاب فرمانده از سوی خودش در صورت عدم دستیابی کسی به اکثریت دو-سوم، در جریان است. جانوس اسلینت در انتخابات در حال پیشی گرفتن از کاندید های پیشتاز [[کاتر پایک]] و [[دنیس ملیستر]] است. سم با باور به اینکه اسلینت لرد فرمانده‌ای فاجعه بار خواهد بود، به طور جداگانه نزد پایک و ملیستر رفته و به دروغ از قصد استنیس برای به منصب رساندن دیگری می گوید و در نتیجه آنها را برای حمایت از جان اسنو به عنوان کاندید مصالحه متقاعد می سازد که به انتخاب جان منتهی می گردد.{{رف|یش|75}}{{رف|یش|79}}


=== ضیافتی برای کلاغ ها ===
=== ضیافتی برای کلاغ ها ===
[[File:Only water by cabepfir.jpg|thumb|300px|سم و [[گیلی]]: «من تو رو بیشتر از هر پرنسسی می خوام... ولی نمی تونم». اثر cabepfir]]
یکی از اولین اقدامات جان به عنوان لرد فرمانده، فرستادن سمول به [[اولد تاون]] در جنوب است تا او بتواند به عنوان [[استاد]] کسل بلک، درس بخواند. او [[دیرون]] را همراه وی راهی می سازد و او را مسئول به خدمت در آوردن نیروهای جدید برای نگهبانان شب می کند. همچنین استاد ایمون  و نوزاد پسر [[منس رایدر]] را به همراه سمول می فرستد تا [[ملیساندر]] را از فرصت قربانی کردن نوزاد برای خون پادشاهی شان محروم کند. وی [[گیلی]] را نیز از فرزندش جدا می سازد تا از پسر منس مراقبت کند.{{رف|ضبک|5}}{{رف|ضبک|15}} گرچه استاد ایمون حین سفر مریض می شود و آنها با توقف در [[براووس]] مجبور می گردند که سکه هاشان را خرج مهمانسرا و طبیب کنند. با این وجود شرایط ایمون وخیم تر می گردد ولی وی برای مدت کوتاهی بیدار می شود و خواهان شنیدن داستانهای اژدهایان [[دنریس]] می شود که به سرعت در حال پخش شدن در سرتاسر شهر است. او افشا می کند که دنریس می تواند تحقق پیشگویی [[پرنس وعده داده شده]] باشد.{{رف|ضبک|26}}
سمول دیرون را به خواندن در میخانه های محلی وا می دارد تا بتوانند هزینه سفر به اولد تاون را بدست آورند. ولی دیرون اکثر آنچه که بدست می آورد را خرج شراب و سودای فاحشه های شهر می کند. سمول در فاحشه خانه با دیرون روبرو می گردد و وی را به شکستن عهدهایش متهم می کند، دیرون در پاسخ از قصدش برای ترک نگهبانان شب می گوید و منجر به دعوایی می شود که طی آن سمول را از دیرون جدا می کنند و در کانالی می اندازند. [[زوندو]] که صحبتهایش در مورد اژدهایان را شنیده بود و در کارث آنها را دیده بود، سمول را بیرون می آورد. زوندو در ازای کار بر روی کشتی و برخی از آخرین دارایی هایشان سفر با کشتی اش، ''سیناموند ویند'' (Cinnamon Wind) را به آنان پیشنهاد می کند.{{رف|ضبک|26}}
استاد ایمون در ابتدای سفر می میرد و در سپیده مرگش گیلی مدت کوتاهی معشوقه سمول می گردد. او نوزاد را ایمون می نامد{{رف|ضبک|35}} و قرار بر این است که با رسیدن به اولدتاون وی به خانه کودکی سم، هورن هیل، فرستاده شود، با این توضیح که فرزندش حرامزاده سم است. سمول به [[سیتادل]] می رود و با [[آلراس]] برخورد می کند که وی را مستقیماً نزد استاد اعظم [[ماروین]] می برد. ماروین از او می خواهد تا آخرین کلمات ایمون را برایش بازگو کند. به محض شنیدن داستان، ماروین شهر را ترک می کند تا نزد دنریس رفته و به عنوان استاد به خدمت او درآید.{{رف|ضبک|45}}


== نقل قول های سم ==
== نقل قول های سم ==
{{نقل قول|'''جان:''' [[دیوار]] رو دیدی؟<br />'''سمول:''' من چاقم، کور که نیستم. البته که دیدمش، هفتصد پا ارتفاع داره.{{رف|بتت|26}}|سمول به [[جان اسنو]]}}
{{نقل قول|سم به تمام مشقت هایی که او و [[گیلی]] پشت سر گذاشته بودند، می اندیشید، [[قلعه کرستر]] و مرگ [[جور مورمونت|خرس پیر]]، یخ و برف و بادهای منجمدکننده، روزها و روزها و روزها پیاده روی، [[وایت ها]]ی [[وایت تری]]، [[دست سرد]] و درخت زاغ ها، [[دیوار]] و دیوار و دیوار و سپس [[بلک گیت]] در دل زمین. همه این ها برای چه بود؟ بدون هیچ انتخاب خوش و پایان شادی.{{رف|ضبک|15}}|افکار سمول بر روی ''[[بلک برد]]''}}
{{نقل قول|بدتریناش هنوز نیومدن، بدتریناش تازه دارن شروع میشن، و هیچ پایان خوشی هم وجود نداره.{{رف|ضبک|15}}|سمول به [[دیرون]]}}
{{نقل قول|من هنوزم بزدلم، [[جان اسنو|جان]]. مهم نبود او در این دنیای وحشی به کجا می رفت، ترس هایش همه جا با او بودند.{{رف|ضبک|26}}|سمول به خودش در [[براووس]]}}


== نقل قول هایی درباره سم ==
== نقل قول هایی درباره سم ==
{{نقل قول|دنیا پر از بزدل هایی بود که تظاهر به قهرمان بودن می کردند؛ اقرار به بزدلی به شیوه سمول تارلی، نوع عجیبی از شجاعت لازم داشت.|افکار [[جان اسنو]] پس از ملاقات سم}}


== خانواده ==
== خانواده ==