در گفتگویی با رایان کُندال، شورانر سریال خاندان اژدها، در یکی از پادکستهای History of Westeros، از او در مورد شخصیت «چوپان» پرسیده شده است.
این بخش از مقاله حاوی اسپویل فصول بعدی سریال است:
چوپان کیست؟
در این ساعت شوم بود که در میدان کابلر یک دوره گرد به پا خاست؛ مترسکی پابرهنه در قالب انسان، در لباسی از مو و شلواری تنیده شده از نخ زمخت کثیف و متعفن با کاسهای برای گدایی که دور گردنش با یک تسمهی چرمی آویزان بود. او زمانی دزد بود. چون جایی که باید دست راستش میبود، فقط با یک تکه چرم پاره پوشیده شده بود. استاد بزرگ مانکان حدس میزند که او شاید یکی از پیروان فقیر بوده باشد. با این که مدت زمان زیادی از انحلال آنها گذشته بود، ستارههای سرگردان آنان هنوز در بیراهههای هفت پادشاهی دیده میشدند. این که از کجا آمده بود را نمیدانیم. حتی نامش نیز در تاریخ گم شده است. آنهایی که موعظههایش را شنیدند، مانند آنهایی که بعدها رذالتش را ثبت میکنند، تنها او را به نام چوپان میشناختند. ماشروم او را «چوپان مرده» مینامد، زیرا او مدعی است که آن مرد به رنگ پریدگی و متعفنی یک جسد تازه از گور درآمده بود.
هر که و هر چه که بود، این چوپانِ یک دست به سان یک روح پلید برخاست و برای هر کسی که به حرفهایش گوش میداد، خواهان نابودی و ویرانی ملکه رینیرا شد. او به همان اندازه که نترس بود، خستگیناپذیر هم بود و تمام شب را تا روز بعد به سخنرانی پرداخت. صدای خشمگینش در میدان کابلر میپیچید.
چوپان اعلام کرد که اژدهایان موجودات غیرطبیعی بودند، شیاطینی احضار شده از چالههای هفت جهنم با جادوهای مهلک والریا: «چالاب مستهجنی که در آن خواهر با برادر و مادر با پسر همبستر میشود، جایی که مردانش شیاطین را به نبرد میراندند و زنانش با سگها آمیزش میکردند.» تارگرینها از نابودی فرار و از دریاها عبور کرده و به دراگوناستون آمده بودند، «اما خدایان نباید مورد تمسخر قرار گیرند».
و اکنون نابودی دومی در راه بود. شاه تقلبی و ملکهی روسپی باید با تمام کارهایشان به زیر کشیده شوند و هیولاهای شیطانیشان باید از روی زمین برداشته شوند. چوپان فریاد میزد: «تمامی کسانی که با آنها ایستادهاند نیز خواهند مرد. تنها با پاکسازی کینگزلندینگ از اژدهایان و اربابانشان، وستروس شانس دوری از سرنوشت والریا را خواهد داشت.»
سپس هر ساعت جمعیت مقابلش بیشتر میشد: ده شنونده، بیست نفر شد و سپس صد نفر؛ و تا طلوع خورشید هزاران نفر میدان را پر کرده بودند، در حالی که یکدیگر را کنار میزدند و هل میدادند تا بهتر بشنوند. بسیاری مشعل در دست گرفتند و با فرا رسیدن شب به نظر میرسید که چوپان میان حلقهای از آتش ایستاده بود. آنهایی که سعی کردند تا او را ساکت کنند، توسط جمعیت از پای درآمدند. حتی رداطلاییها هنگامی که چهل نفر از آنان سعی کردند تا میدان را تخلیه کنند، به عقب رانده شدند.
چیزی که خواندید، بخشی از کتاب و آتش خون و در مورد ظهور چوپان بود که به احتمال زیاد در فصل سوم سریال او را خواهیم دید. اما چیزی که باید بدانید، این است که چوپان کسی است که باعث کشته شدن تمام اژدهایان در دراگونپیت و آغازی بر انقراض اژدهایان در وستروس میشود.
کندال اشاره کرده که با توجه به اهمیت این داستان و این که «مردم» عادی کینگزلندینگ به صورت کلی به یک شخصیت مهم و کلیدی در داستان تبدیل میشوند، ما در فصل دوم شاهد پرداخت به این گروه هستیم. این یعنی شخصیتهایی از میان مردم عادی خواهیم داشت که به مرور نقشهایی کلیدی را ایفا خواهند کرد.