بازیگر نقش اولف سفید در مورد شخصیتش که از طبقه فرومایه جامعه است و به ناگاه بر پشت یک سلاح اتمی جنگی مینشیند صحبت کرده.
معمولا در دنیای بازی تاج و تخت شخصیتی معمولی در پایان یک قسمت قهرمانانه ظاهر نمیشود اما این اتفاق برای اولف سفید، حرامزاده تارگرینی میخانه نشین هنگامی افتاد که سیلوروینگ را بهدست آورد.
جالب است که مسیر بازیگر این نقش، تام بنت بیشباهت به شخصیتش نبوده، بنت با سابقه بازیگری ۲۰ ساله تابهحال در پروژههای متفاوتی حضور داشته اما بازی در خاندان اژدها مهمترین نقشآفرینی او تا بهحال است.
آیا هنوز این قسمت را مشاهده نکردی؟
نه من یک نسخه ناکامل را مشاهده کردم که سیلوروینگ در آن تا ۷۰٪ تکمیل شده بود و میدانم که چیز محشری از آب درآمده.
چه احساسی دارد که در یک سریال از HBO بازی کنی؟ تو به یکباره با بهدست آوردن اژدها در مرکز داستان قرار گرفتی.
من تا بهحال در چنین مقیاسی کار نکرده بودم.اولف به عنوان شخصیت فرعی معرفی شد، حتی زمانیکه در میخانه یک مونولوگ ۳ صفحهای در مورد خون تارگرین دارم هم معلوم نیست که دروغ میگویم یا نه و ناگهان مشخص میشود که بله خون تارگرین دارم.
بسیاری از بازیگرانی که در این سریال بازی میکنند قبلا برای نقشهای دیگری در فرانچایز تست دادهاند. تو چطور؟
من فقط یکبار برای نقش کوتاه سربازی که طعمه دایروولف میشود تست دادم. خوب شد که قبول نشدم، من الان یک اژدها دارم.
پس او تمام عمرش به این داستان پرداخته که مادرش خواهر ویسریس و دیمون است، بازی در آن صحنه باید جالب باشد که هیچکس نمیداند او دروغ میگوید یا نه.
آه بله. قسمت داغ ماجرا اینجاست که میگویند ثابت کن که حقیقت دارد. ممکن است توسط اژدها کشته شوی، حالا دیگر مطمئن نیستم.
اولف به دراگون استون میره در بین تمام حرامزادههای تارگرین دیگه که به احتمال زیاد داستان مشابهی دارن، اون به چه چیزی فکر میکنه؟
اون فکر میکنه که بیشتر این آدما از من به تارگرینها شبیهترن. اسم من اولف سفیده اما بیشتر رنگ موهام شبیه نمک و فلفل خاکستریه و وحشت از همینجا آغاز میشه، تو اون دروغ رو برای یه لیوان نوشیدنی رایگان گفتی و حالا احتمالا همه با مرگی وحشتناک روبرو میشین.
تمام آنچه گیرشون اومد یک سخنرانی زیبا از ملکه و بعد زنده زنده کباب شدن بود.
من از اینکه جون سالم به در بردم خوشحالم.
چه چیزی از ذهنش میگذره وقتی با سیلوروینگ روبرو میشه؟
من داخل دخمهها میچرخم و با دریاچهای از فضولات اژدها روبرو میشم و پام رو روی تخم اژدها میذارم و میدانم که چه چیزی در انتظار است چون مادرشان مرا دیده.من باور دارم که قرار است بسوزم اما او مرا کمی به عقب پرت میکند، او یا بهخاطر بوی تنم یا خون تارگرینی از من خوشش میآید و با من بازی میکند و در نهایت بعنوان سوارش میپذیرد.
من لبخند پایانیات را دوست دارم،سریال بخاطر حس شوخطبعیاش شناخته میشود.
آن لحظه رهایی بزرگی است و صادقانه اولف از معدود کاراکترهایی است که در سریال میخندد.
اولف به یکباره صاحب قدرت زیادی شده، این موضوع چه تاثیری بر یک فرد دارد؟
اولف همواره از طبقه پایین و به شدت فرومایه جامعه بوده و همواره زیردست افراد قدرتمد کار میکرده اما حالا صاحب یک قدرت اتمی شده،بگذارید ببینیم با آن چه میکند.
یکی از نکات جالب این فصل قدرت گرفتن مردم عادی بود که در وستروس کم میافتد.
در فصل قبل ما در قلعهها و اتاقهای شورا میگشتیم. من فکر میکنم خیلی خوبه که این فصل ما به فلی باتم میپردازیم چون فلی باتم همیشه اونجا بوده و بخش مهمی از فرنچایز به حساب میآید.