❌❌ خطر اسپویل قسمت ۵ و قسمت آینده ❌❌
عنوان قسمت پنجم “We Light the Way” (ما راه را نشان میدهیم)، شعار خاندان هایتاور است. با توجه به پایان قسمت قبلی انتظار وقایع بسیار زیادی را در این قسمت میکشیدیم اما تقریباً تمام قسمت راجع به ازدواج «رینیرا تارگرین» و «لینور ولاریون» بود. همچنین تقریباً به مدت یک دهه اتفاق خاص دیگری نمیافتد و میتوانیم به سادگی ۱۰ سال پرش برای قسمت بعدی داشته باشیم.
در این قسمت شاهد چند تفاوت زمانی وقایع بین کتاب و سریال بودیم.
دیدیم که «کریستون کول» هنگام بازگشت از «دریفتمارک» بر روی کشتی از رینیرا میخواهد که با او به جای دیگری فرار کند، در کتاب اما، قبل از حرکت کشتی از او این درخواست را میکند. رینیرا دیگر کریستون را از فکر خود خارج کرده و حال قهرمان جدیدی برای خود در نظر دارد، «هاروین استرانگ» که به ندرت او را در سریال دیدیم.
سفر شخص شاه «ویسریس» به «دریفتمارک» برای ملاقات با «کورلیس ولاریون» و «رینیس تارگرین» جهت انتخاب لینور برای همسری رینیرا، ساخت سازندگان سریال است. خصوصاً کورلیس به این سادگی فراموش نکرده بود که چگونه ویسریس دست «لینا ولاریون» را پس زده بود. حضور رینیس در این صحنه باعث کاهش تنشها شد.
اعتراف کول به «آلیسنت» دربارهی رابطهاش با رینیرا در کتاب وجود ندارد، اما یکی از آن وقایعیست که امکان اتفاق افتادن و تأثیرگذاریاش بر روی آینده وجود دارد؛ اما با وجود اتفاق افتادنش پشت درهای بسته طبیعی است که هیچ یک از ۳ راوی این وقایع در کتاب، اطلاعی از آن نمیداشتند. همچنین صحنهی آخر و نجات کول از خودکشی نیز، ابداع سازندگان است که البته برای تقویت رابطهی این دو شخصیت مناسب است. در پرش زمانی آینده، کول تبدیل به محافظ قسمخوردهی آلیسنت میشود!
آلیسنت بالاخره لباس سبز معروف خود را بر تن میکند، نه در پنجمین سالگرد ازدواجش با ویسریس بلکه در عروسی رینیرا! به زبان آوردن معنای سکوت آلیسنت توسط «لاریس استرانگ» نیز بسیار خوب بود، «رنگ شعلهی برج بلند هایتاورها وقتی میخوان پرچمدارانشون رو برای جنگ فرا بخونن سبز میشه». آلیسنت تا به اینجا فقط از رنگهای سیاه و سرخ استفاده میکرد، اما حال میتوان گفت که او تصمیم دارد دیگر تمام و کمال یک هایتاور باشد.
ویسریس ۷ روز جشن و شادی و مسابقه را به مناسبت عروسی اعلام میکند. در کتاب کول، «جافری لونموس» را در همین مسابقات با شمشیر «مورنینگ استار» ـش میکشد. اما در سریال این اتفاق به مسابقات نمیرسد زیرا در همان شب جشن، کریستون به جافری حمله میکند و بهصورت وحشیانه و افسارگسیختهای، معشوقهی لینور ولاریون را با ضرب مشتهایش به قتل میرساند.
به دلیل وخامت حال ویسریس و حضور ناخواستهی «دیمون»، همان شب و در مراسمی مختصر، رینیرا و لینور در حضور خانوادههایشان و لکههای خون جافری بر روی زمین، ازدواج میکنند.
در کتاب و در همین حین، دیمون همچنان در «استپاستونز» به سر میبرد. در HOTD میبینیم که او همسرش «ریا رویس» را میکشد، در کتاب به ما گفته میشود که او در اثر حادثهای به هنگام شکار میمیرد که البته مشکوک به نظر میرسید. در واقع در کتاب، او قبل از مرگ هوشیاریاش را به دست میآورد، و اگر همسرش سعی در قتل او میداشت، میتوانست این موضوع را به کسی بگوید.
با اینحال در HOTD، دیمون در جشن پیدایش میشود و قبل از آنکه رینیرا او را به چالش برای دزدیدنش از چنگ لینور دعوت کند؛ او با لینا ولاریون که حال بالغ شده و به راستی دختر پدر و مادرش است، مشغول لاسزنی میشود. در پرش زمانی بعدی شاهد ازدواج این دو خواهیم بود.