خانه > اخبار > اخبار سریال > مقایسه‌ی قسمت ششم HOTD با کتاب «آتش و خون»

مقایسه‌ی قسمت ششم HOTD با کتاب «آتش و خون»

کتاب «آتش و خون» به شکلی نوشته شده است که می‌توان چند تعبیر متفاوت از یک اتفاق را متصور شد. سریال با یک پرش ۱۰ ساله از قسمت قبلی آغاز می‌شود و در این یک دهه اتفاقات مهمی افتاده است. اولین و مهم‌ترین آن‌ها این است، «رینیرا» حال دارای ۳ فرزند است که آخرینشان دقیقاً در ابتدای این قسمت به دنیا می‌آید.

«سر هاروین استرانگ» تقریباً از قسمت سوم در حاشیه‌ی داستان حضور داشته، در کتاب نیز این فرضیه مطرح می‌شود (تأیید نمی‌شود) که او معشوق شهدخت رینیراست. با همین چند صحنه‌ی کوتاه در این قسمت، سریال توانست به ما صمیمیت بین هاروین و رینیرا را پس از یک دهه همنشینی نشان بدهد. آیا «عشق» بین این دو در جریان بود؟ صد البته، نیازی به بوسه یا چیز دیگری برای اثبات این مسئله نبود، چشم‌های بازیگران به خوبی این مسئله را به نمایش گذاشت.

اما «لینور ولاریون» را نیز داریم، همسر قانونی رینیرا، آن‌ها به خوبی و همانند کتاب چه در حضور دیگران چه در خلوتشان، بر این مسئله که لینور پدر بچه‌هاست تأکید دارند و لینور نیر با آن‌ها همانند یک پدر واقعی رفتار می‌کند. اما لینور سریال با لینور کتاب کمی تفاوت دارد، لینور سریال فردی است ماجراجو و به دنبال جنگ و نبرد، در حالی که لینور کتاب، علایق دیگری دارد.

در کتاب رینیرا در این زمان در «دراگون‌استون» حضور دارد، اما در سریال برای حفظ مقامش همچنان در «ردکیپ» حضور دارد. و این نزدیکی با «آلیسنت» تنفر آن‌ها را به دیگران نشان می‌دهد.
در کتاب، رینیرا جایگاه اصلی‌اش را در دراگون‌استون برمی‌گزیند و هر ۳ فرزندش را در آن‌جا و به دور از آلیسنت و سبزهایش به دنیا می‌آورد.

در سریال، همانند کتاب، «کریستن کول» و «لاریس استرانگ» که آدمی آشوبگر و دارای حال و هوای «لیتل فینگر» و «وریس» از سریال اصلی است، متحدان آلیسنت هستند.

اما یکی از بزرگترین تغییرات سریال نسبت به کتاب:

در سریال دیدیم که «دیمون» و «لینا» ازدواج کردند و ۲ فرزند به علاوه‌ی یکی دیگر در راه دارند و به عنوان مهمان در پنتوس حضور دارند. در کتاب آن‌ها تنها تا زمان به دنیا آمدن دوقلوها «بیلا» و «رینا» در سال ۱۱۶ ب.ف‌‌. در اسوس حضور دارند و سپس به دریفت‌مارک می‌روند تا به رینیرا و لینور نزدیک باشند. این تصمیم استراتژیک سازندگان باعث شد تا رینیرا خود را تنها و دارای حلقه‌ی اعتمادی بسیار کوچک ببیند. اما این تصمیم باعث شد صمیمیت بسیار زیاد بین لینا و رینیرا را که در کتاب توصیف شده، شاهد نباشیم. در کتاب رینیرا حتی با اصرار در تمام طول زایمان و حتی تا زمان مرگ لینا در کنارش حضور دارد.

با آن‌که علت مرگ لینا مشابه کتاب است، نحوه‌ی مرگش متفاوت است. در کتاب به سادگی می‌خوانیم که لینا در هنگام زایمان می‌میرد، مانند هزاران انسان دیگر. اما سازندگان سریال تصمیم متفاوتی می‌گیرند، مرگ با آتش اژدها مرگی بسیار دردناک و مانند خودکشی است. اما این کلمه‌ی مناسبی نیست، وقتی می‌دانی که در ساعات آینده خواهی مرد و امیدی به زنده ماندنت نیست، این عمل بیشتر مانند هدیه دادن مرگی شرافتمند به خود است. همانند سربازانی که در میدان جنگ ترجیح می‌دهند به‌جای افتادن به دست دشمن و زندانی شدن، شمشیر در دست بمیرند. مرگ به‌وسیله‌ی خونریزی از زایمان، مرگی نبود که لینا برای خود بخواهد، او به دنبال مرگی باشکوه‌تر بود. دیمون نیز با آن‌که می‌توانست جلویش را بگیرد، به تصمیمش احترام گذاشت.

اما سریال زیاد هم از کتاب دور نمی‌شود، در کتاب، لینا تلاش می‌کند از تخت بیرون بیاید و به پیش ویگار برود، منابع می‌گویند که او به دنبال آخرین پروازش بود، اما از کجا معلوم، شاید او به دنبال سرنوشتی مشابه داخل سریال بود.

اما می‌رسیم به آتش «هرنهال» و مرگ «هاروین استرانگ» و «لیونل استرانگ». کتاب مقصرین زیادی برای این آتش‌سوزی (اگر اتفاق نبوده باشد) پیشنهاد می‌کند، ویسریس، دیمون، کورلیس و غیره، اما HOTD مقصر اصلی را به ما نشان می‌دهد. «لاریس استرانگ» تنها برای نزدیک کردن خودش به آلیسنت، با بی‌رحمی پدر و برادرش را می‌سوزاند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*