یکی از محبوبترین سریالهای سالهای اول تلویزیون، سریال آنتولوژی «منطقهی نیمهروشن»، The Twilight Zone، از راد سرلینگِ دوستداشتنی، محصول سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ میلادی است. بیست سال بعد، ساخت ادامهی این سریال در دستور کار قرار گرفت و در سال ۱۹۸۵ میلادی آغاز به پخش کرد.
بر خلاف نسخهی قبلی، نسخهی دههی هشتادِ «منطقهی نیمهروشن» جایگاه ویژهای را در فرهنگ پاپ آمریکایی به خود اختصاص نداد، اما برخی از بهترین استعدادهای ژانرِ آن زمان را همراه خود داشت؛ نامهایی مانند هارلن الیسون، استفن کینگ، وس کریون و ویلیام فریدکین را در میان نویسندگان و کارگردانان این سریال میبینید. حتی شاید نیاز نباشد به بازیگرانی اشاره کنیم که آن کابوسها را زنده کردهاند! با این حال، خالی از لطف نیست که بگوییم افرادی مانند بروس ویلیس، هلن میرن، مورگان فریمن، مارتین لاندو و جاناتان فریکس در این سریال ایفای نقش کردهاند.
و البته پیرمرد محبوب و دوستداشتنی ما، جناب جرج آر.آر. مارتین که در آن زمان بسیار جوانتر هم بود، از جمله افراد دخیل در این سریال است. پس از این که چهارمین رمان مارتین به نام «The Armageddon Rag» در سال ۱۹۸۳ به شکستی تجاری تبدیل شد، تب و تاب کاریاش فرو نشست. اما اتفاقات خوب، راههای عجیبی برای رخ دادن پیدا میکنند. گرچه مارتین به عنوان یک رماننویس در حال نابودی بود، اما خیلی زود جایی برای نوشتن در تلویزیون پیدا کرد – و آن هم در یکی از آیکونیکترین سریالهای ژانر.
مارتین در سال ۲۰۱۲ به فایننشال تایمز گفت:
«The Armageddon Rag بدترین فروش رو بین تمام رمانهای من داشت و اساساً حرفهی من رو به عنوان یک رماننویس در اون زمان نابود کرد. اما نکتهی عجیب اینه که همون کتابی که اساساً کار من رو به عنوان یک رماننویس فلج کرد، کار من رو در هالیوود آغاز کرد.»
مارتین علیرغم شکست خود به عنوان یک رماننویس، در حلقهی نویسندگان این ژانر نسبتاً شناخته شده بود و چندین جایزهی هوگو و نبیولا را برای داستانهای کوتاه و رمانهایش دریافت کرده بود. این موضوع، او را به یک انتخاب مشخص برای اتاق نویسندگان منطقهی نیمهروشن تبدیل کرد. تهیهکنندهی سریال، فیلیپ دوگر جونیور، بود که برای اولین بار با مارتین تماس گرفت. اگرچه این تماس برای سریال نبود. او علاقمند بود تا The Armageddon Rag را به یک فیلم سینمایی تبدیل کند و اگرچه فیلم هرگز به نمایش درنیامد، اما این دو، دوست باقی ماندند. زمانی که دوگر تهیهکنندهی ادامهی سریال منطقهی نیمهروشن شد، مثل روز روشن بود که مارتین خود را در جایگاه نویسنده، و در نهایت ویراستار سریال دید. مارتین در بسیاری از اپیزودهای سریال دخل و تصرف داشت، اما پنج اپیزود را خودش نوشت.
هر پنج اپیزود نوشته شده توسط او بینظیر و نشانگر قلم بیرحمانهی اوست و بعدها، در زندگی حرفهای او (نوشتن نغمههایی از یخ و آتش) تأثیر به سزایی گذاشت.
در مورد سریال، همهی اپیزودها عالی نیستند. با این حال، تنها اپیزود اول آن است که به معنای واقعی کلمه بد است. متأسفانه این سریال به دلیل عدم استقبال تماشاگران، و پس از سه سال کنسل شد.
با ما همراه باشید تا در ادامه از ایپزودهایی که مارتین نوشته و یا ایدهپردازی آن را کرده است، بگوییم.
منطقهی نیمهروشنِ زندگی مارتین: آخرین مدافع کملوت – ۱۱ آپریل ۱۹۸۶
اولین اپیزود «منطقهی نیمهروشن» به نویسندگی مارتین، «آخرین مدافع کملوت»، در واقع اقتباسی از داستان کوتاهی به همین نام و به قلمِ نویسندهی فقید و برندهی جایزهی نبیولا، راجر زلازنی، است که بیشتر برای مجموعههای فانتزی الهام گرفته از افسانهی آرتورین شناخته میشود. داستان در ادامهی ماجراهای لنسلوت است که از سقوط کملوت، از طریق جادویی قدرتمند، به عنوان یک پیرمرد در عصر حاضر (البته دههی ۸۰) جان سالم به در برده است. بزرگترین شوالیهی کملوت در میز گرد، بیشتر عمر جاودانهی خود را صرف جستجوی جام مقدس کرده که به اعتقاد خود او کلید پایان دادن به نفرینش است، تا این که با مورگانا لو فی، افسونگر افسانهای، روبرو میشود. او به لنسلوت اطلاع میدهد که جادوگر بزرگ، مرلین، مسئول جاودانگی اوست…
اگرچه «منطقهی نیمهروشن» به داستانهای علمی-تخیلی و ترسناکش شناخته میشود و فانتزی در آن کمتر است، اما به راحتی میتوان فهمید که چرا مارتین به سمت این برداشت مدرن از افسانهی آرتورین گرایش پیدا کرد؛ چرخهای از داستانهایی که بعدها ثابت شد تأثیر عمدهای بر «نغمههایی از یخ و آتش» او گذاشته است.
این اپیزود توسط جیننات وارک، کارگردانِ «آروارههای ۲» و «سوپرگرل ۱۹۸۴»، کارگردانی شد. در حالی که مارتین تقریباً به داستان اصلی زلازنی نزدیک بود، کمی هم به داستان دست برد؛ مانند اضافه کردن شخصیتی به نام «تام» به ماجرای مرلین. مورگانا برای جلب توجه لنسلوت، تام و تعدادی اراذل را استخدام میکند. شوالیه آنها را به راحتی شکست میدهد و تام را مجبور میکند تا او را نزد مورگانا ببرد. مارتین پایان داستان را نیز تغییر داد و این مورگانا است که در صحنهی آخر اپیزود با مرگ روبرو میشود…
شاید بدترین اپیزود نوشته شده توسط مارتین در «منطقهی نیمهروشن» همین اپیزود باشد؛ و مگر این که از طرفداران پر و پا قرص افسانهی آرتورین، و تشنهی ادامهی چرخهی اصلی باشید تا این اپیزود را بپسندید.
این اپیزود را میتوانید در یوتیوب (لینک زیر) تماشا کنید.