هشدار اسپویل برای کسانی که هنوز قسمت اول را ندیدهاند.
در اولین قسمت فصل هشتم، که دوشنبه گذشته پخش شد، دنریس تارگرین برای اولین بار سمول تارلی را ملاقات کرد، که البته این ملاقات خیلی خوب پیش نرفت. جوراه مورمونت که سلامتیاش را مدیون درمان سم در فصل هفتم است، این دو را به یکدیگر معرفی کرد و همه چیز در ۳۰ ثانیه نخست خوب و دوستانه بود، تا اینکه دنریس متوجه شد، سم کیست و اقرار کرد که پدر و برادر سم را به دلیل سرپیچی از فرمانش، برای زانو زدن کشته است. سم که در بهترین حالت ممکن، رابطهای پیچیده با پدرش، اما محبت آمیز با برادرش داشت، با این مسئله خوب کنار نیامد. و زمانیکه او گریه کرد، احتمالا همه ما هم گریستیم.
بازیگر نقش سم، جان بردلی در مصاحبهای با ‘رپ ‘ توصیفش را از دیدگاه سم نسبت به دنریس، با جزئیات مطرح نکرد.
«سم الان به این موضوع که دنریس چقدر میتواند خطرناک، و ظالم نسبت به مردم باشد، واقف شده است. او این را با چشمان خود دیده و در مقابل عواطف خودش، سردی دنریس و اینکه چگونه میتواند مردم را برای رسیدن به خواستهی خودش، قربانی کند را با همهی وجود احساس کرده است. او این را متوجه شده که دنریس چقدر در برابر نافرمانی، بدون توجه به موقعیت و جایگاه طرف مقابلش ضعیف است و به راحتی این موضوع او را دیوانه میکند.»
زمانیکه دنریس به او از خانوادهاش گفت، انگار ذرهای احساس همدردی یا پشیمانی در وجودش نیست. او با سردی حرفش را میزند، و این در نظر سم، دیوانگی است و دنریس حتی لحظهای با او همدردی نکرد. «آنها قبول نکردند که در مقابل من زانو بزنند.» و این بهترین راهی نبود که دنریس میتوانست انتخاب کند. «از من نافرمانی کردند و من هم آنها را مجازات کردم» و درست در همان لحظه است که جان متوجه شخصیت خطرناک وی میشود و همین مسئله انگیزهای میشود تا بدون فوت وقت برای گفتن حقیقت به جان، نزد او برود.
«خطرناک»، «ظالم»، «دیوانه».
اما ما میدانیم که همیشه در بازی تاج و تخت، هر داستان دو رو دارد. سم هیچ نظر مثبتی در مورد دنی ندارد، اما دنریس همراهان وفادار زیادی دارد که او را به خاطر خودش و کارهای خوب و بدی که کرده همراهی میکنند. و ما شاهد صحنهی مجازات تارلیها بودیم و از نظر خود من و با در نظر گرفتن دنیایی که در آن هستیم، این امر طبیعی بود و حرکتی رو به جلو برای دنریس محسوب میشد، اما سم این دیدگاه را ندارد. تعارض شخصیتهای دلسوز، بهترین نوع تعارض است.
همانطور که جان گفت، سم شتابان نزد جان رفت، و چقدر این همزمانی جذاب است. او حتماً از بیان این حقیقت حساس نزد جان، ترسیده بود. و شخصیت سم هم به گونهای نیست که بخواهد مشکلی برای جان اسنو ایجاد کند. او میخواهد همه چیز برای او مرتفع و آسان باشد. یک دلیل میتواند این باشد که این حقیقت، نشان میدهد که جان، وارث بر حق تاج و تخت است و کسی که همه فکر میکنند این حق را دارد، فردی ظالماست، و این میتواند دلیل واقعی انگیزهی سم برای حرف زدن با جان باشد.
سم میتواند مشکلاتی که دنریس برای تمام هفت اقلیم به همراه دارد را ببیند، و همچنین امنیت و ترس از جان خودش و خانواده اش هم مطرح است. سم همیشه به فکر امنیت خانوادهاش، گیلی و سم، پسرش است. و او خود را مسئول مراقبت از آنها میداند و این امنیت را در خطر نابودی، از سمت فردی بی کنترل و خطرناک میبیند. پس به نظر من او خیلی ترسیده، او از کارهایی که از دنریس میتواند سر بزند ترسیده، و میخواهد با تمام توانش مقابل او بایستد.
«خطرناک»، «قاتل»، «کاملاً نامعقول».
مسئله جذابتر شد، به خصوص اگر سم تلاش کند که جان برای گرفتن حقش از دنریس اقدام کند و همه میدانیم که اگر این راز فاش شود، افراد بیشتری مانند سانسا یا حتی آریا، برای متقاعد کردن جان در پس گرفتن حقش از دنریس اقدام خواهند کرد. و همهی اینها در حالی است که جان عاشق دنریس است. جذابتر هم شد.
و اگر نگران گیلی و سم هستید، آنها در سلامت کامل در وینترفل هستند. شاید در قسمت اول اثری از آنها ندیدیم اما هنا موری، بازیگر نقش گیلی قبلا این اطمینان را به ما داده که او با برخی از کاراکترهای جدید هم در فصل هشتم دیدار میکند و به زودی او را هم خواهیم دید.