هشدار اسپویل برای افرادی که قسمت سوم را ندیدهاند
بریک دانداریون، بازیگری که بارها به کمک خدای نور از مرگ نجات پیدا کرده، یکی از چندین شخصیتی بود که در قسمت اخیر سریال کشته شد. ریچارد دورمر، بازیگر بریک دانداریون، در مصاحبه با «هالیوود ریپورتر» درباره آخرین حضورش در سریال صحبت کرد، و گفت که انتظار نداشته نقشی که بازی میکند تا این مرحله پیش برود.
«من همیشه میدونستم [بریک] هدفی داره، و همونطور که دیدیم بالاخره هدفش رو پیدا کرد، تمام این مدت مربوط به آریا بوده.»
«میدونستم که یه ربطی به استارکها داره. میدونستم که یا به جان اسنو مربوط هست، یا به آریا و یا به سانسا. باید مربوط به قولی که بریک دانداریون به ند استارک در فصل یک داده بود، میشد. وقتی [فیلمنامه] رو خوندم خیلی غافلگیر نشدم.»
اگر به یاد ندارید، نخستین حضور بریک دانداریون (در آن زمان دیوید مایکل اسکات در این نقش بازی میکرد) در فصل یک ، زمانی بود که ند استارک، به عنوان دست پادشاه، او را مسئول یافتن کوه و اجرای عدالت برای او کرده بود. آن ماجرا به خوبی پیش نرفت، چراکه کوه او را کشت…آن هم نه یک بار. اما زنده شدن او ارزشش را داشت چرا که بریک دانداریون توانست در زمان مناسب آریا را در راهروهای وینترفل از دست وایتها نجات دهد.
در صحنهای که بریک راهرو را میبندد تا وایتها نتوانند آریا و هاوند را تعقیب کنند، به نظر دردناک میآمد…و اینگونه هم بود. دورمر پرسید
«دیدید که من توی اون صحنه چقدر بد ضربه میخوردم؟ من بین دیوارها گیر کرده بودم، وحشتناک بود.»
«من یادمه اون روز چجوری بود. کم پیش میآد که صحنه خودم رو ببینم، اما این دفعه یه کم دلم میخواست ببینم. میخواستم مطمئن بشم که بعد از اینکه چاقو خورد صحنه واقعی به نظر برسه. بعد از اینکه سد راه شد، فرار کرد. من یه سایه لنگان دیدم. احساس کردم یه غده تو گلوم هست. من احساس میکردم که این اتفاقات برای من افتاده. برای بریک متاسف بودم. برای این شخصیت متاسف بودم. من هرگز فراموشش نمیکنم. عجب صحنهای بود. بعد از هفده بار ضربه خوردن هنوز میدوید.»
خب اول از همه «سد راه شدن» (Bericade) توصیف خوبی برای کار او بود. از طرف دیگر وقتی من فیلم را میدیدم برای بریک خیلی ناراحت نشدم، چون شخصیت او نسبت به بعضی شخصیتها زیاد حضور پیدا نکرده بود، دورمر باعث شد که فکر کنم به او مدیونم که یک بار دیگر صحنه مرگ او را ببینم. او قبل از مرگش صدمات زیادی را تحمل کرد.
«فکر میکنم بخاطر این بود که مطمئن شود آریا در امان میماند. وقتی به چشمانش نگاه کرد و فهمید که از راهروها جان سالم به در برده، او نقشش را ایفا کرده بود، و حالا میتوانست بمیرد. چیزی که به او قوت داد یک نیروی روحانی فرابشری بود، همان نیرو باعث شد بتواند خود را به در برساند، تا وارد اتاق شود، به آریا نگاه کند، و مطمئن شود در امان است. او میخواست آخرین حرفش را به آریا بزند. من در روز فیلمبرداری یه حرفی زدم، اما خوشحالم که اون قسمت توی فیلم نیومد.»
سخن آخر بریک که شنیده نشد، چه بود؟
««زنده بمون» من فقط تو چشماش نگاه کردم و گفتم «زنده بمون» و بعدش بوم، او مرد، اما نتونست این حرف رو بزنه، و لازم هم نبود که بگه، در تمام سریال دغدغه او زندگی بود، او تلاش داشت تا از زندگی و بیگناهان دفاع کنه، فکر میکنم او یک شوالیه واقعی بود. او یک مرد نجیب بود.»
من مشکلی با حذف این صحنه نداشتم، این کمی اذیتکننده بود. ولی خب یک تشویق جانانه برای فداکاری بریک.
جالب است که آریا تنها شخصی نبود که بریک نجاتش داد. او کمی قبلتر با هاوند که ترسیده بود هم صحبتهایی داشت و هاوند هم از وجود او سود برد. آیا خدای نور برای برادر کوچکتر کلگان هم برنامهای دارد؟
«[بریک] از روز اول میدونست که سرنوشت او، سرنوشت آریا، و سرنوشت هاوند به هم گریه خوردهاند. یجورایی او هاوند رو هم نجات داد، او هم آریا رو نجات داد هم هاوند رو.. او میدونست که هاوند میتونه بخش دیگهای از کار بریک رو انجام بده، کشتن کوه. فکر میکنم بریک با خودش گفته «اگر من هاوند رو نجات بدم، او از آریا مراقبت میکنه، آریا یه کار خاصی رو انجام میده، پس هاوند هم کار فوقالعادهای رو انجام میده.» همیشه او به هاوند احترام میذاشت و بهش غبطه میخورد.. فکر میکنم دوستش هم داشت. من فکر میکنم جدی بریک از او خوشش میاومد. آنها خیلی با هم تفاوت داشتند، امکان نداشت که با هم دوست باشند. و با این حال، بفرما، از هم دیگه دفاع میکنن و برای یک هدف مشترک میجنگن. راستش خیلی عمیقه.»
فکر میکنم که همه توافق داریم که هاوند میخواهد کوه رو بکشد. شاید آریا و هاوند با هم این کار را کردند.
مگه بریک تو کتاب نمرده؟
چجور تو سریال حضور داشت ؟ ????
واقعا که این سریال گند زد به دنیایی که مارتین ساخته
جیکت در نیاد! توروس از میر مثل دفعههای قبلی زندش کرد.
بریک:«تنها یک دشمن وجود داره؛ اولین و آخرین دشمن: مرگ.»
جان:«ولی ما همه میمیریم!»
بریک:«نکتش همینجاست! دشمن همیشه میبره.»