این مطلب حاوی اسپویل قسمت هفتم است.
براساس توصیف هیو از مادر تارگرین مخفی خود که کارگر جنسی بوده، کاملا مشخص است که او یکی از پسران حرامزادهی سِیرا تارگرین است. در کتاب «آتش و خون» آمده است که سیرا نهمین فرزند کینگ جهریس اول «مصالحهگر» و ملکهی «خوب» الیسِین بوده است. او بسیار زیبا و باهوش بود، اما بیشترین دردسر را در میان فرزندان سلطنتی ایجاد کردهاست.
گفته میشود که سیرا از سنین پایین، یک دردسر به تمام معنا بوده است. او شوخیهای بیرحمانهای میکرد و گفته میشود که آرزو داشت بتواند فرزند ارشد یا حتی تنها فرزند والدینش باشد. اوعاشق توجه بود و سرخوشانه نافرمانی میکرد. زمانی که جوان بود، جیهریس خیلی به او بها میداد که این موضوع در آینده اهمیت پیدا کرد…
وقتی سیرا به سن نوجوانی رسید، بسیار بسیار! به پسران علاقه داشت. سرانجام، معلوم شد که او و گروه نزدیکش از جوانان اشرافی عملاً مهمانیهای جنسی برگزار میکردند. سیرا پیشنهاد کرد که میتواند با هر سه مرد جوانی که با آنها همبستر شده بود ازدواج کند و خود را با اگان فاتح مقایسه کرد. این موضوع پدرش را خشمگین کرد. او در اتاقش زندانی شد، اما از آنجا فرار کرد و تلاش کرد اژدها بدزدد. سپس حبس خانگی شد، در حالی که یکی از عاشقانش در محاکمه، به مبارزه با جهیریس محکوم و به دست پادشاه کشته شد، برای بیش از یک سال، او زیر دست سپتاها رنج کشید.
به او گفته شد که باید یک خواهر خاموش شود، یعنی یکی از سپتاهایی که با مراسم تشییع جنازه در وستروس سروکار دارند. از آنجا که این موضوع برای کسی مثل سیرا کاملاً عذاب بود، او به لیس فرار کرد و یک فاحشه شد. این حرکت الیسین را وحشتزده کرد، هرچند او بهطور مخفیانه پیگیر دخترش بود. اما جهیریس او را طرد کرد.
سیرا به زودی در لایس به یک ملکه زیرزمینی تبدیل شد و سپس به ولانتیس نقل مکان کرد. او فوقالعاده ثروتمند بود و بر اساس کتابها، حداقل سه پسر حرامزاده داشت. هرچند که شهرتش تخریب شده بود، به نظر میرسید که از زندگی جدیدش، با تمام ثروت و آزادیهای آن لذت میبرد.
ما میدانیم که وقتی جیهریس به مرگ نزدیکتر میشد، او الیسنت هایتاور جوان را با سیرا اشتباه گرفت، که نشان میدهد او هنوز به دنبال آشتی با او بود.