۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
مرگ کتلین را تغییر داد. او دیگر به اندازه زندگی سابقش مهربان و بخشنده نبود و بدنبال انتقام از کسانی که او فکر می کرد به او و پسرش راب خیانت کرده اند بود. او هرکسی را که به نحوی با بولتون ها، فری ها و لنیسترها در ارتباط بود را دار می زد، حتی اگر آن ها هیچ نقشی در واقعه عروسی سرخ نداشته بودند و یا حتی اگر مانند [[پادریک پین]] پسر بچه ای بیش نبودند. ظاهر او دگرگون شد، پوست او نرم و رنگش مانند شیر فاسد شد، این تغیرات ناشی از باقی ماندن جسد او در آب رودخانه برای سه روز است. نیمی از موهایش از بین رفت و نیم دیگرش سفید و شکننده شد. به علاوه ی همه ی این ها، زخم های او تا حد زیادی التیام نیافت، صورتش از خراش های بیشماری پوشیده شده است و زخم گلوی او نیز همچنان باز است. به همین دلیل او مجبور است برای حرف زدن صدا ها را از ته گلویش بیرون دهد. هرچند پس از اینکار همچنان فهمیدن سخنانش دشوار است. | مرگ کتلین را تغییر داد. او دیگر به اندازه زندگی سابقش مهربان و بخشنده نبود و بدنبال انتقام از کسانی که او فکر می کرد به او و پسرش راب خیانت کرده اند بود. او هرکسی را که به نحوی با بولتون ها، فری ها و لنیسترها در ارتباط بود را دار می زد، حتی اگر آن ها هیچ نقشی در واقعه عروسی سرخ نداشته بودند و یا حتی اگر مانند [[پادریک پین]] پسر بچه ای بیش نبودند. ظاهر او دگرگون شد، پوست او نرم و رنگش مانند شیر فاسد شد، این تغیرات ناشی از باقی ماندن جسد او در آب رودخانه برای سه روز است. نیمی از موهایش از بین رفت و نیم دیگرش سفید و شکننده شد. به علاوه ی همه ی این ها، زخم های او تا حد زیادی التیام نیافت، صورتش از خراش های بیشماری پوشیده شده است و زخم گلوی او نیز همچنان باز است. به همین دلیل او مجبور است برای حرف زدن صدا ها را از ته گلویش بیرون دهد. هرچند پس از اینکار همچنان فهمیدن سخنانش دشوار است. | ||
{{پاک}} | {{پاک}} | ||
== نقل قول ها == | |||
{{نقل قول|پسر من ضعیف و در حال مرگ اینجا دراز کشیده، لوین، و تو از من میخوای که یک اصطبل دار جدید انتخاب کنم؟ فکر میکنی من اهمیت میدم که چه اتفاقی در اصطبل ها میافته؟ به نظرت برای من حتی کوچک ترین اهمیتی داره؟ من با کمال میل حاضرم تمام اسب های [[وینترفل]] را سلاخی کنم اگه ممکنه باعث باز شد چشم های [[برن استارک|برن]] بشه، میتونی اینو بفهمی؟ میتونی؟|[[کتلین تالی]] به استاد [[لوین]] | |||
}} | |||
{{نقل قول|اگه مجبور بشم چهار تا لنیسترمون رو در عوض دو تا استارک اونها بدم، من این رو یه معامله خوب قلمداد میکنم و خدایان را شکر میکنم. من میخوام تو در امان باشی، [[راب استارک|راب]]، مانند [[ادارد استارک|پدرت]] بر [[وینترفل]] فرمانروایی کنی. من میخوام زندگیت رو بکنی، دختری رو ببوسی، با زنی ازدواج کنی، صاحب پسری بشی. من میخوام برم خونه، سروران من، و برای شوهر از دست رفته ام اشک بریزم.|[[کتلین تالی|کتلین]] به [[راب استارک]] و شورایش}} | |||
{{نقل قول|من میخوام اشک بریزم. میخوام راحت باشم. من دیگه از قوی بودن خسته شدم، میخوام حتی یک بار هم که شده مثل احمق ها و ترسو ها رفتار کنم. برای مدتی کوتاه، فقط همین.... یک روز.... یک ساعت|افکار [[کتلین تالی|کتلین}} | |||
{{نقل قول|به شرافتم به عنوان یک [[تالی]] قسم، به شرافتم به عنوان یک [[استارک]] قسم، من جون پسرتو در ازای جون پسرم خواهم بخشید. یک پسر برای یک پسر.|[[کتلین تالی|کتلین]] به [[والدر فری]]}} | |||
== نقل قول های در مورد کتلین == | |||
{{نقل قول|[[تیریون لنیستر|تیریون]] تمام عمر به زیرکی خود بالیده بود، تنها نعمتی که خدایان به او بخشیده بودند، با این حال [[کتلین تالی|کتلین استارک]] او را گول زد. دونستن این موضوع برایش آزار دهنده تر از اسارت بود.|افکار [[تیریون لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|تو درون وجودت شجاعت داری. نه شجاعت برای جنگید اما شاید.....نمیدونم......یه جور شجاعت زنانه.|[[بریین از تارث]] به [[کتلین تالی|کتلین]]}} | |||
== نقل قول های در مورد بانوی سنگدل == | |||
{{نقل قول|اون صحبت نمیکنه. شما حرامزاده های عوضی گردنشو اونقدر عمیق بریدید که نتونه حرف بزنه. اما اون به یاد میاره.|[[لم]] به [[مرت فری]]}}{{نقل قول|عبا و یقه ی او جای بریدگی ای که برادرش بر جای گذاشته بود را میپوشاند، اما صورتش حتی از آن چیزی که به یاد می آورد نیز بد تر بود. گوشت صورت در آب، نرم و شیری رنگ شده بود. نصف موهایش از بین رفته و باقیش سفید و شکننده شده بود. صورتش پوستی نازک داشت و او با ناخن هایش خود را زخمی کرده بود. اما چشم هایش از تمامی قسمت های دیگر بد تر بود....چشم هایش او را میدید، و تنفر در آنها موج میزد.|افکار [[مرت فری]]}}{{نقل قول|[[فری]] ها گردنش را گوش تا گوش بریدند. وقتی ما در کنار رودخانه پیدایش کردیم، سه روز از مرگش میگذشت. [[هاروین]] به من التماس کرد تا به او بوسه زندگی را ببخشم، اما چون زمان زیادی از مرگش گذشته بود من قبول نکردم، سپس لرد [[بریک داندریون|بریک]] لب هایش را بر لب های او گذاشت و شعله زندگی را به او منتقل کرد و او به زندگی برگشت. باشد که [[خدای نور]] از ما حفاظت کند. او به زندگی برگشت.|[[توروس از میر|توروس]] به [[بریین از تارث]]}} | |||
== خانواده == | == خانواده == |
ویرایش