پرش به محتوا

لیانا استارک: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴
خط ۷۲: خط ۷۲:
با توجه به داستان های [[ویسریس تارگرین]]، ریگار برای «زنی که دوستش داشت» جنگید و مرد.{{رف|بتت|3}} [[دنریس]] به این روایت از داستان اعتقاد دارد.{{رف|بتت|64}} در یکی از رویاهایی که دنریس در [[خانه نامیرایان]] می‌بیند، به نظر می رسد که آخرین لحظات زندگی ریگار را به تصویر می‌کشد. یاقوت های سرخ مانند قطره‌های خون از سینه‌اش جاری می‌شوند. سپس زانوهایش در آب غرق می‌شود. او اسم لیانا را با آخرین نفسش زمزمه می‌کند.{{رف|نش|48}}<ref>مدخل [[ریگار تارگرین]] در [[دنیای نغمه ای از یخ و آتش]]</ref>
با توجه به داستان های [[ویسریس تارگرین]]، ریگار برای «زنی که دوستش داشت» جنگید و مرد.{{رف|بتت|3}} [[دنریس]] به این روایت از داستان اعتقاد دارد.{{رف|بتت|64}} در یکی از رویاهایی که دنریس در [[خانه نامیرایان]] می‌بیند، به نظر می رسد که آخرین لحظات زندگی ریگار را به تصویر می‌کشد. یاقوت های سرخ مانند قطره‌های خون از سینه‌اش جاری می‌شوند. سپس زانوهایش در آب غرق می‌شود. او اسم لیانا را با آخرین نفسش زمزمه می‌کند.{{رف|نش|48}}<ref>مدخل [[ریگار تارگرین]] در [[دنیای نغمه ای از یخ و آتش]]</ref>


در پی نبرد ترایدنت، بازماندگان ارتش ریگار به سمت [[بارانداز پادشاه]] عقب نشینی می‌کنند. رابرت زخمی شده بود و نمی توانست آنها را تعقیب کند، اما او تعقیب را به ادارد واگذار کرد. ادارد انتظار داشت با دروازه‌های بسته‌ی شهر ، با ایریس تارگرین دوم و هزاران هزار تارگرین آماده دفاع رو به رو شود. او دقیقا بعد از [[غارت بارانداز پادشاه]] توسط  نیروهای [[خاندان لنیستر]] سر رسید. در بیشتر زمان شورش، لنیسترها با نادیده گرفتن درخواست‌های نیرو از هر دو طرفین شورشی و وفادار، بی طرف مانده بودند. سپس [[تایوین لنیستر]] و ارتش دوازده هزار نفری او به پایتخت رسیدند. ایریس به خیال اینکه نیروهای کمکی هستند دروازه های شهر را بر روی آنان باز کرد. در عوض آنها آنجا بودند تا شهر را تصاحب کنند و به شورشیان بپیوندند. [[پایسل]] موفق شد ایریس را راضی کند که دروازه‌های شهر را باز کند. پادشاه نیز همین کار را کرد، بدون اینکه بداند خود پایسل نیز به تایوین وفادار است. ایریس هشدارهای [[واریس]] را مبنی بر آنکه به پایسل اعتماد نکند، نادیده گرفت.{{رف|بتت|12{{رف|یش|37}}}}
در پی نبرد ترایدنت، بازماندگان ارتش ریگار به سمت [[بارانداز پادشاه]] عقب نشینی می‌کنند. رابرت زخمی شده بود و نمی توانست آنها را تعقیب کند، اما او تعقیب را به ادارد واگذار کرد. ادارد انتظار داشت با دروازه‌های بسته‌ی شهر ، با ایریس تارگرین دوم و هزاران هزار تارگرین آماده دفاع رو به رو شود. او دقیقا بعد از [[غارت بارانداز پادشاه]] توسط  نیروهای [[خاندان لنیستر]] سر رسید. در بیشتر زمان شورش، لنیسترها با نادیده گرفتن درخواست‌های نیرو از هر دو طرفین شورشی و وفادار، بی طرف مانده بودند. سپس [[تایوین لنیستر]] و ارتش دوازده هزار نفری او به پایتخت رسیدند. ایریس به خیال اینکه نیروهای کمکی هستند دروازه های شهر را بر روی آنان باز کرد. در عوض آنها آنجا بودند تا شهر را تصاحب کنند و به شورشیان بپیوندند. [[پایسل]] موفق شد ایریس را راضی کند که دروازه‌های شهر را باز کند. پادشاه نیز همین کار را کرد، بدون اینکه بداند خود پایسل نیز به تایوین وفادار است. ایریس هشدارهای [[واریس]] را مبنی بر آنکه به پایسل اعتماد نکند، نادیده گرفت.{{رف|بتت|12}}{{رف|یش|37}}


ایریس دوم نقشه آخر داشت: [[طرح آتش وحشی]]، راهی برای سوزاندن پایتخت، برجای گذاشتن خاکستر، استخوان سوخته و گوشت پخته شده برای رابرت. او به [[روزارت]]، [[دست پادشاه]] دستور داد که نقشه را اجرا کند تا مطمئن شود که نیروهای لنیستر همراه با او به هیزم‌های مراسم خاکسپاریش می‌پیوندند. در همین حین، او به [[جیمی لنیستر]] دستور داد تا سر تایوین را از بدنش جدا کرده و برای او بیاورد. جیمی در عوض روزارت را کشت و بعد به ایریس حمله کرد و او را نیز کشت.
ایریس دوم نقشه آخر داشت: [[طرح آتش وحشی]]، راهی برای سوزاندن پایتخت، برجای گذاشتن خاکستر، استخوان سوخته و گوشت پخته شده برای رابرت. او به [[روزارت]]، [[دست پادشاه]] دستور داد که نقشه را اجرا کند تا مطمئن شود که نیروهای لنیستر همراه با او به هیزم‌های مراسم خاکسپاریش می‌پیوندند. در همین حین، او به [[جیمی لنیستر]] دستور داد تا سر تایوین را از بدنش جدا کرده و برای او بیاورد. جیمی در عوض روزارت را کشت و بعد به ایریس حمله کرد و او را نیز کشت.
۵٬۹۰۷

ویرایش