۵٬۹۰۷
ویرایش
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
در شهر [[اولد تاون]]، [[استاد|نوآموز]] جوانی از [[سیتادل]] به اسم [[پیت]] شاه کلیدی را از یکی از استادان میدزد و آن را به فرد مرموزی که خود را [[کیمیاگر]] مینامد، میفروشد. پیت مدت کوتاهی پس از دریافت پول، در خیابان سقوط میکند. | در شهر [[اولد تاون]]، [[استاد|نوآموز]] جوانی از [[سیتادل]] به اسم [[پیت]] شاه کلیدی را از یکی از استادان میدزد و آن را به فرد مرموزی که خود را [[کیمیاگر]] مینامد، میفروشد. پیت مدت کوتاهی پس از دریافت پول، در خیابان سقوط میکند. | ||
در [[بارانداز پادشاه]]، مراسم تدفین [[تایوین لنیستر]] برگزار میشود. برخلاف میل [[سرسی]]، لرد [[میس تایرل]] تلاش | در [[بارانداز پادشاه]]، مراسم تدفین [[تایوین لنیستر]] برگزار میشود. برخلاف میل [[سرسی]]، لرد [[میس تایرل]] تلاش میکند از موقعیتش برای قرار دادن خود به عنوان [[دست پادشاه]] استفاده کند و یکی از افراد خودش را از [[های گاردن]] در [[شورای کوچک]] قرار دهد. سرسی او را رد میکند و از عمویش [[کوان لنیستر|کوان]] میخواد که به عنوان دست خدمت کند. کوان میگوید که در صورتی مقام را قبول میکند که سرسی از نایب السلطنه بودن کناره گیری کند و به عنوان وارث تایوین به [[کسترلی راک]] بازگردد. سرسی با عصبانیت درخواست او را رد میکند و کوان برای کمک به پسرش [[لنسل لنیستر|لنسل]] در حکمرانی به قلعه جدیدش از [[دری]] در [[سرزمین های رودخانه]] از شهر میرود. در نهایت، سرسی [[هریس سویفت]] مطیع را به عنوان دست انتخاب میکند و باقی شورای کوچک را با وابستگان و نزدیکان خودش پر میکند، از جمله [[گایلس راسبی]] به عنوان ارباب سکه، [[آئورانه واترز]] به عنوان فرماندهی ناوگان سلطنتی، و استاد مخلوع پیشین [[کایبرن]] را به عنوان ارباب زمزمه گران معرفی میکند. | ||
در [[دیوار]]، [[سمول تارلی]] ماموریت جدیدی از جان اسنو دریافت میکند.او باید استاد آمون را از راه دریا به [[سیتادل]] در [[اولد تاون]] بازگرداند و در آرشیوهای آنجا دربارهی آدرها تحقیق کند. این اطلاعات میتواند در جنگ احتمالی پیش رو بسیار حیاتی باشد. دختر وحشی [[گیلی]] و [[دیرون]] خواننده نیز آنها را همراهی خواهند کرد. جان مشغول بازسازی [[نگهبانان شب]] در پی [[نبرد کسل بلک]] است، و درباره ی نقشه [[ملیساندر]] برای سوزاندن [[منس ریدر]] زندانی در تلاش برای احیای اژدهایان سنگی نگران است. سم، ایمون و گیلی برای رفتن به آنسوی دریای باریک، یک کشتی به مقصد [[شهرهای آزاد|شهر آزاد]] براوس میگیرند، اما حال ایمون رو به وخامت میرود. گیلی در طی سفر گریه میکند، و ایمون فاش میکند که او مجبور شده است (مجددا برای دوری از آتش ملیساندر) بچه خودش را با بچهی منس در دیوار عوض کند. در براوس، وضعیت ایمون وخیمتر میشود و آنها کشتی را که قرار بود آنها را به جنوب ببرد از دست میدهند. دیرون با خوانندگی پول در میآورد، اما آن را مرتبا خرج شراب و زنان هرزه میکند، و درنهایت از گروه جدا میشود. دیرون همچنین شایعاتی در شهر دربارهی اژدهای سه سر در [[میرین]] میشنود. م پس از آنکه دیرون را وحشیانه تهدید میکند، با یک فرد از [[جزایر تابستان]] ملاقات میکند که اژدهاهای [[دنریس تارگرین]] را در [[کارث]] دیده است. ایمون با استناد به این که کلمات پیشگویی جنیست رهبر را مشخص نکردهاند، به این باور میرسد که دنریس تحقق پیشگویی [[شاهزادهی وعده داده شده]] است. او تصمیم میگیرد که به میرین سفر کند، و فرد اهل جزیره تابستان موافقت میکند که در سفرش آنها را به جنوب و به اولدتاون ببرد. در دریا، ایمون به علت کهولت سن میمیرد. او در آخرین دستوراتش به سم میگوید که به استادان سیتادل بگوید که چه اتفاقاتی افتاده است و آنها را توجیه کند که برای دنریس کمک بفرستند. گیلی و سم در راه به یکدیگر علاقهمند میشوند. | |||
[[برین از تارث]] به جستجویش برای پیدا کردن سانسا ادامه میدهد. [[پادریک پین]]، ملازم سابق تیریون، او را تعقیب میکند و او نیز در نهایت با همراهی او موافقت میکند. آنها برای عبور از شمال از شهر [[داسکندیل]] عبور میکنند و در آنجا با ارتش تارلی تحت فرماندهی [[رندیل تارلی]] رو در رو میشوند و آشنای قدیمی برین، سر [[هایل هانت]] به آنها میپیوندد. جستجوهای برین آنها را به [[دماغه شکاف پنجه]] میکشاند، جایی که او چندین نفر از هنرپیشگان خونخوار را که اکنون که پراکنده شدهاند، میکشد، و به سپتی در دهانه رود ترایدنت میرسد. برادر بزرگتر سپت به او میگوید که او [[سندور گلکان]] را در حال مرگ در زیر درختی پیدا کرده است ودر یافته که او همراه آریا استارک بوده که از ساحل فرار کرده است. یگیریهای برین او را به [[میدن پول]] و [[سالت پنز]] میرساند، اما او نمیتواند نشانی از آریا بیابد. گروه او به بازماندگان [[انجمن برادری بدون پرچم]] برمیخوردند، که آنها را سیر میکنند. [[توروس از میر]] به او میگوید که [[بریک دانداریون]] مرده، و جان قرضیاش را برای نجات فرد دیگری از دست داده است. آنها او را به نزد کتلین نامرده، که لقب «بانوی سنگدل» را به او دادهاند، میبرند. کتلین معتقد است که برین با آزاد کردن جیمی بدون اینکه دخترانش را برگرداند به او خیانت کرده است. او به برین شانس نجات جانش را با کشتن جیمی میدهد؛ اما وقتی برین سرباز میزند، بانوی سنگدل دستور اعدام او، پادریک و هانت را میدهد. در همان حال که آنها از طناب دار آویزانند، «برین کلمهای را فریاد میزند». | |||
ناوگان [[پکستر ردواین]] از [[آربر]] به [[دراگون استون]] میرسد و قلعه تحت محاصره قرار میگیرد. در همان حال میس تایرل ارتشش را به جنوب و به سوی [[استورمز اند]] هدایت میکند تا یک بار و برای همیشه به ادعای وفادارن استنیس در جنوب پایان دهد. سرسی [[سپتون اعظم]] را به قتل میرساند تا بتواند او را با فردی وفادار به خودش جایگزین کند، اما مشخص میشود که فرد تازه وارد فرد متعصب بسیار سختگیری است که از حمایت بازماندگان جنگ که اکنون در شهر ازدحام یافته اند، برخوردار است. او پیشنهاد میکند که تاجگذاری تامن را جلو بیاندازد و اگر سرسی [[محارب مذهب]] را مجددا بازسازی کند، بدهیهای تاج و تخت به مذهب را فراموش کند. سرسی نیز میپذیرد. | |||
=== در شهر آزاد براووس === | === در شهر آزاد براووس === |
ویرایش