۸۳۱
ویرایش
King Robert (بحث | مشارکتها) |
King Robert (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
{{نقل قول|مردان خوب و شریفی برای [[جافری براتیون|جافری]] می جنگند، با این اعتقاد غلط که اون پادشاه به حقه. یک شمالی ممکنه همین رو در مورد [[راب استارک]] بگه. ولی این لرد هایی که دور [[رنلی براتیون|برادر من]] جمع شدن می دونستند که او غاصبه. دلیلشون برا پشت کردن به پادشاه حقیقیشون چیزی بهتر از رویایی قدرت و افتخار نبوده، و برای من مشخص شده که چی هستند. عفوشون کردم، بله بخشیده شدند ولی فراموش نشدند.|استنیس به [[داووس سی ورث]]}} | {{نقل قول|مردان خوب و شریفی برای [[جافری براتیون|جافری]] می جنگند، با این اعتقاد غلط که اون پادشاه به حقه. یک شمالی ممکنه همین رو در مورد [[راب استارک]] بگه. ولی این لرد هایی که دور [[رنلی براتیون|برادر من]] جمع شدن می دونستند که او غاصبه. دلیلشون برا پشت کردن به پادشاه حقیقیشون چیزی بهتر از رویایی قدرت و افتخار نبوده، و برای من مشخص شده که چی هستند. عفوشون کردم، بله بخشیده شدند ولی فراموش نشدند.|استنیس به [[داووس سی ورث]]}} | ||
{{نقل قول|من پادشاه حقیقی هستم و [[راب استارک|پسر شما]] هم کمتر از [[رنلی براتیون|برادرم]] خائن نیست. نوبت به او هم خواهد رسید.|استنیس به [[کتلین تالی]]}} | {{نقل قول|من پادشاه حقیقی هستم و [[راب استارک|پسر شما]] هم کمتر از [[رنلی براتیون|برادرم]] خائن نیست. نوبت به او هم خواهد رسید.|استنیس به [[کتلین تالی]](Catelyn Tully)}} | ||
{{نقل قول|پادشاه ها دوستی ندارند، فقط رعیت و دشمن دارند.|استنیس به [[کتلین تالی]]}} | |||
{{نقل قول|من پرستش خدایان را روزی ترک کردم که [[مغرور بال]] (Windproud) در داخل خلیج شکست. هر خدایی که این قدر هیولاست که مادر و پدرم رو غرق می کنه، هرگز پرستش من رو نخواهد داشت. سپتون اعظم پیشم وراجی می کرد که چطور تمام عدالت و خوبی ها از خدایان نشات گرفته، اما تمام چیزی که من از این دو می دیدم، به دست بشر صورت گرفته است.|استنیس به [[داووس سی ورث|داووس]]}} | |||
{{اسپویلر| | |||
{{نقل قول|من هرگز این رو نخواستم، همین طور که هرگز نمی خواستم شاه بشم. با این وجو آیا می تونم بهش بی اعتنا باشم؟ ما سرنوشت خودمون رو انتخاب نمی کنیم. با این وجود ما باید...باید وظیفه مون رو انجام بدیم، نه؟ بزرگ و کوچک، ما باید وظیفه مون رو انجام بدیم.|استنیس به [[داووس سیورث|داووس]]}} | |||
{{نقل قول|من هرگز این تاج رو نخواستم. طلا سرده و روی سر سنگینه، اما تا زمانی که من شاهم، وظایفی دارم... اگه من باید [[ادریک استورم|یک کودک]] رو قربانی آتش کنم تا یک میلیون کودک رو از تاریکی نجات بدم... قربانی... هرگز آسان نیست داووس، در غیر این صورت یک قربانی واقعی نیست.|استنیس به [[داووس سی ورث|داووس]]}} | |||
{{نقل قول|مساله خواستن نیست. به عنوان وارث رابرت، تخت مال منه. این قانونه.|[[استنیس به داووس سی ورث|داووس]]}} | |||
{{نقل قول|من شاهم. خواستن دخیل نیست. من وظیفه ای نسبت به دخترم دارم. نسبت به مملکت. و حتی نسبت به رابرت. او من رو خیلی کم دوست داشت، می دونم، با این وجود او هنوز برادرم بود. زن لنیستری به او یک جفت شاخ داد و یک دلقک کامل از او ساخت. ممکنه حتی اونو کشته باشه، همون طوری که جان ارن و ند استارک رو کشت. برای چنین جنایاتی باید عدالت برقرار بشه. شروعش با سرسی و فرزندان پلیدشه. اما فقط شروعش. من می خوام دربار رو تمیز کنم. همون طور که رابرت باید بعد از ترایدنت این کار رو می کرد.|استنیس به [[داووس سی ورث|داووس]]}} | |||
}} | |||
{{نقل قول|رابرت می تونست توی یک فنجون بش...ه و مردم به اون بگن شراب، ولی من بهشون آب سرد تمیز پیش نهاد می دم و اونا با شک اخم می کنند و به هم می گن چقدر مزه ی عجیبی می ده.|استنیس به [[داووس سی ورث|داووس]]}} | |||
{{اسپویلر| | |||
{{نقل قول|به نظر می رسه ازدواج خطرناک تر از جنگیدان شده.}} | |||
{{نقل قول|آدر ها|اهریمن هایی از برف و یخ و سرما، دشمن قدیمی، تنها دشمنی که اهمیت داره.}} | |||
{{نقل قول|برادرانت خوششون نخواهد اومد، همون طور که لرد های پدرت خوششون نخواهد اومد، اما من می خوام به وحشی ها اجازه بدم که از دیوار بگذرند... اون هاییشون که به من سوگند وفاداری بخورند، تضمین بدند که صلح و عدالت پادشاه رو حفظ کنند، و لرد روشنایی رو به عنوان خدا بپذیرند. حتی غول ها (Giants) اگه زانو های غول پیکرشون بتونه خم بشه. من زمانی که [[هدیه]] (The Gift) رو از چنگ لرد فرمانده ی جدیدتون در آوردم، توش جاشون می دم. زمانی که باد های سرد بوزند، ما با هم زنده خواهیم موند یا با هم می میریم. وقتشه که در برابر دشمن مشترکمون متحد بشیم.|استنیس به [[جان اسنو]]}} | |||
}} | |||
{{اسپویلر| | |||
{{نقل قول|کاش تمام لرد های هفت پادشاهی یه گردن داشتند...}} | |||
{{نقل قول| | |||
'''استنیس''': من فکر می کردم که اون پرساتار دختر [[کرستر]]ه (Craster). | |||
ملیساندر:هم دختر و هم همسرش، اعلی حضرت. [[کرستر]] با تمام دختراش ازدواج کرده. پسر [[گیلی]] (Gili) محصول جفت شدن این دو نفره. | |||
استنیس: پدر خودش ازش صاحب بچه شده؟ پس، خوب شد از شرشون خلاص شدیم. من همچین موجودات پلیدی رو این جا تحمل نمی کنم. این جا [[بارانداز پادشاه]] نیست.|استنیس به [[ملیساندر]]}} | |||
{{نقل قول|ما همه می دونیم [[رابرت براتیون|برادرم]] اگه بود چی کار می کرد. رابرت تنهایی به طرف دروازه های وینترفل می تاخت، با پتک جنگیش در هم خوردشون می کرد به داخل خرابه ها می رفت و [[روس بولتون]] رو با دست چپش و [[رمسی بولتون|حرامزاده]] رو با دست راستش می کشت. من رابرت نیستم. ولی ما لشکر خواهیم کشید، و [[وینترفل]] رو آزاد می کنیم... یا در این راه کشته می شیم.}} | |||
}} | |||
==منابع== | ==منابع== |
ویرایش