۱٬۹۴۶
ویرایش
(←تاریخ) |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
در همان روزی که پدربزرگ ریلا و [[دانکن تارگرین|پسر بزرگش]] جان خود را در [[تراژدی سامرهال]] (Tragedy at Summerhall) از دست دادند، ایریس ولیعهد شد و ریلا اولین فرزندشان [[ریگار تارگرین|ریگار]] (Rhaegar) را بدنیا آورد. | در همان روزی که پدربزرگ ریلا و [[دانکن تارگرین|پسر بزرگش]] جان خود را در [[تراژدی سامرهال]] (Tragedy at Summerhall) از دست دادند، ایریس ولیعهد شد و ریلا اولین فرزندشان [[ریگار تارگرین|ریگار]] (Rhaegar) را بدنیا آورد. | ||
در سال ها بعد، زمانی که جنون ایریس بیشتر میشد، او شروع به توهین های جنسی نسبت به ریلا کرد. به تدریج تمایل ایریس برای سوزاندن و کشتن رشد پیدا میکرد و تنها پس از این که کسی را اعدام میکرد و میسوزاند با ریلا هم بستر میشد. آخرین بار، درست قبل از فرستادن ملکه به [[درگن استون]] (Dragonstone) برای فرار از محاصره [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) توسط شورشیان، [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister) از گارد پادشاه، به یاد می آورد که به گریه های ریلا در هنگام تجاوز پادشاه به او گوش میداد، هنگامی که جیمی اعتراض کرد به این که وظیفه آن ها حفاظت از ملکه هم هست، همراه او [[جان دری]] (Jon Darry) پاسخ داد: "وظیفه ما هست اما نه دربرابر ایریس". در صبح خدمتکاران ملکه خراش، کبودی و آثار گزش را در سراسر بدن او دیدند. | |||
براساس گفته باریستان سلمی، ریلا نهایت تلاشش را برای محافظت از [[ویسریس تارگرین|پسر جوانترش]] دربرابر بدترین افراط های ایریس انجام میداد و فرزندش را در بی اعتنایی نسبت به این که پدرش به سمت جنونی عظیم کشیده میشود نگه میداشت. |
ویرایش