۵٬۹۰۷
ویرایش
(←ظاهر) |
|||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
== حوادث اخیر == | == حوادث اخیر == | ||
=== بازی تاج و تخت === | === بازی تاج و تخت === | ||
[[ایلیریو موپتیس]] (Illyrio Mopatis) که به عنوان خادم به [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] و [[دنریس تارگرین]] تبعید شده خدمت میکند، ازدواج پرنسس دنریس و کال دروگو را در یکی از بازدیدهای کال از [[پنتوس]] (Pentos) ترتیب | [[ایلیریو موپتیس]] (Illyrio Mopatis) که به عنوان خادم به [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] و [[دنریس تارگرین]] تبعید شده خدمت میکند، ازدواج پرنسس دنریس و کال دروگو را در یکی از بازدیدهای کال از [[پنتوس]] (Pentos) ترتیب می دهد. در ازای این ازدواج کال موظف به فراهم آوردن ۱۰۰۰۰ جنگجوی دوتراکی برای برادر دنریس برای باز پس گیری [[تخت آهنین]] می شود.{{رف|بتت|3}} | ||
عروسی با رسوم سنتی دوتراکی به همراه تمام افراد قبیله | |||
در نهایت کال همسرش را به محل زفاف راهنمایی میکند. یک دختر ۱۳ ساله که تمام عمر خود مورد سوءاستفاده برادر خود قرار گرفته است و هیچگونه حق انتخابی در ازدواج خود نداشته است و همین باعث ترس بسیار او از شوهر خود میشود و انتظار دارد که مورد تجاوز قرار گیرد. علی رغم شهرت کال در بی رحمی، کال به نظر معشوقه با ملاحظه ای به نظر میرسد. با اینکه او و [[دنریس تارگرین|دنی]] زبان همدیگر را متوجه نمی شوند، کال نشان می دهد که فقط معنی کلمه "نه" را می داند و سپس شروع به لمس کردن عروس خود به آرامی | عروسی با رسوم سنتی دوتراکی به همراه تمام افراد قبیله ''کالاسار'' (khalasar) در بیرون پنتوس به مدت ۱ روز برگزار می شود که در حین این مراسم مبارزه جنگجویان و آمیزه جنسی آن ها با بردگان نیز انجام میشود. طبق رسوم برادران قسم خورده کال سلاح های مرغوبی را به [[کالیسی]] (khaleesi) جدید هدیه می دهند. یک شلاق، یک [[ارخ]] (arakh) و یک تیرکمان از جنس [[استخوان اژدها]] او بدان آن ها را به کال می دهند. هدیه خود کال به همسرش یک مادیان بسیار زیبای [[نقره ای]] است. | ||
در نهایت کال همسرش را به محل زفاف راهنمایی میکند. یک دختر ۱۳ ساله که تمام عمر خود مورد سوءاستفاده برادر خود قرار گرفته است و هیچگونه حق انتخابی در ازدواج خود نداشته است و همین باعث ترس بسیار او از شوهر خود میشود و انتظار دارد که مورد تجاوز قرار گیرد. علی رغم شهرت کال در بی رحمی، کال به نظر معشوقه با ملاحظه ای به نظر میرسد. با اینکه او و [[دنریس تارگرین|دنی]] زبان همدیگر را متوجه نمی شوند، کال نشان می دهد که فقط معنی کلمه "نه" را می داند و سپس شروع به لمس کردن عروس خود به آرامی می کند. کال بعد از اینکه دنی تمایل خود را برای عشق بازی نشان می دهد عمل عشق بازی را شروع میکند.{{رف|بتت|11}} این شب زفاف با محبت، آغازی برای زندگی مشترک آنهاست که سرانجام به یک رابطه بسیار با محبت تبدیل می شود. | |||
زمانی که زندگی جدید دنریس به عنوان [[کالیسی]] او را از سوءاستفاده برادرش نجات می دهد، او زندگی متفاوت نسبت به دختر ترسو و منفعل سابق را شروع میکند و تبدیل به یک زن قوی با اعتماد به نفس و یک رهبر مادر زاد می شود. زمانی که دنی شروع به یاد گرفتن زبان [[دوتراکی]] می کند، همزمان درگو هم شروع به یاد گرفتن زبان مشترک وستروسی میکند، هرچند صحبت کردن او با لهجه بربر هست.او دنی را با محبت با تشبیه "ماه زندگی من" صدا میکند و دنی هم او را خورشید و ستارهی من خطاب میکند. دروگو با احترام با دنی رفتار میکند و به نظرات او اهمیت میدهد، هرچند او مخالفت دنی را با بعضی از رفتارهای دوتراکیها ماننده تجاوز و بردهداری اقوام مغلوب در جنگ را درک نمی کند. دروگو از دنی وقتی که اون دستور آتش بس می دهد حمایت میکند و از طرفی خوشحال است که دنی شجاعت خود را کم کم پیدا میکند.این دو کم کم و عمیقا عاشق هم می شوند. اما رابطهی دروگو با [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] چندان دوستانه نیست. در حالی که رفتار دنی نسبت به رسم و رسوم دوتراکی با احترام است و به یادگیری، برادر او فقط به چشم تحقیر به دوتراکیها نگاه میکند. آن ها را "وحشی ها" صدا می زند و کم کم صبر خود را به خاطر وعدهای که دروگو به او قول داده بود از دست می دهد. این مسئله در نهایت وقتی ویسریس با بیاحترامی شمشیر خود را علیه دوتراکی ها در [[ویس دوتراکی]] بیرون میکشد و جان دنریس و بچه متولد نشدهاش را تهدید میکند، به اوج خود می رسد. دروگو برای جلوگیری از خونریزی در شهر مقدس به ویسریس قول تاج طلایی را می دهد و سپس ظرف بزرگی از طلای مذاب را روی سر او خالی میکند و او را می کشد. | زمانی که زندگی جدید دنریس به عنوان [[کالیسی]] او را از سوءاستفاده برادرش نجات می دهد، او زندگی متفاوت نسبت به دختر ترسو و منفعل سابق را شروع میکند و تبدیل به یک زن قوی با اعتماد به نفس و یک رهبر مادر زاد می شود. زمانی که دنی شروع به یاد گرفتن زبان [[دوتراکی]] می کند، همزمان درگو هم شروع به یاد گرفتن زبان مشترک وستروسی میکند، هرچند صحبت کردن او با لهجه بربر هست.او دنی را با محبت با تشبیه "ماه زندگی من" صدا میکند و دنی هم او را خورشید و ستارهی من خطاب میکند. دروگو با احترام با دنی رفتار میکند و به نظرات او اهمیت میدهد، هرچند او مخالفت دنی را با بعضی از رفتارهای دوتراکیها ماننده تجاوز و بردهداری اقوام مغلوب در جنگ را درک نمی کند. دروگو از دنی وقتی که اون دستور آتش بس می دهد حمایت میکند و از طرفی خوشحال است که دنی شجاعت خود را کم کم پیدا میکند.این دو کم کم و عمیقا عاشق هم می شوند. اما رابطهی دروگو با [[ویسریس تارگرین|ویسریس]] چندان دوستانه نیست. در حالی که رفتار دنی نسبت به رسم و رسوم دوتراکی با احترام است و به یادگیری، برادر او فقط به چشم تحقیر به دوتراکیها نگاه میکند. آن ها را "وحشی ها" صدا می زند و کم کم صبر خود را به خاطر وعدهای که دروگو به او قول داده بود از دست می دهد. این مسئله در نهایت وقتی ویسریس با بیاحترامی شمشیر خود را علیه دوتراکی ها در [[ویس دوتراکی]] بیرون میکشد و جان دنریس و بچه متولد نشدهاش را تهدید میکند، به اوج خود می رسد. دروگو برای جلوگیری از خونریزی در شهر مقدس به ویسریس قول تاج طلایی را می دهد و سپس ظرف بزرگی از طلای مذاب را روی سر او خالی میکند و او را می کشد. | ||
در [[وائس دوتراک]] دوش کلین (dosh khaleen) پیشگویی می کنند که بچه ی متولد نشده ی دروگو و دنی قهرمانی خواهد شد که دنیا را فتح خواهد کرد که این کودک وعده داده شده به قوم دوتراکی است. دروگو هیچ گونه میلی به حمله کردن به [[وستروس]] را ندارد. سرزمینی که از نظر دوتراکی ها هیچگونه ارزشی برای آن ها ندارد و همچنین آن سوی دریایی قرار دارد که آنه ا همیشه از آن می ترسیدند.اما او بعد از سوء قصد [[رابرت براتیون]] به جان دانی و فرزندش، نظر خود را تغییر می دهد. او پس از این سوء قصد با خشم فراوان اعلام میکند که [[هفت پادشاهی]] و تخت آهنین را به خاطر دنی و فرزندش فتح خواهد کرد. او در مسیر خود به وستروس چندین روستا را غارت میکند و مردم آن را به بردگی می کشد تا بتواند هزینهی لازم برای خرید کشتی جنگی برای عبور از دریا را فراهم کند. در [[لزر]] (Lhazar) دروگو رقیب خود [[اگو]] (Ogo) را شکست می دهد و شخصاً او را می کشد. اما در مبارزه زخمی بر روی سینهاش برمی دارد. | در [[وائس دوتراک]] دوش کلین (dosh khaleen) پیشگویی می کنند که بچه ی متولد نشده ی دروگو و دنی قهرمانی خواهد شد که دنیا را فتح خواهد کرد که این کودک وعده داده شده به قوم دوتراکی است. دروگو هیچ گونه میلی به حمله کردن به [[وستروس]] را ندارد. سرزمینی که از نظر دوتراکی ها هیچگونه ارزشی برای آن ها ندارد و همچنین آن سوی دریایی قرار دارد که آنه ا همیشه از آن می ترسیدند.اما او بعد از سوء قصد [[رابرت براتیون]] به جان دانی و فرزندش، نظر خود را تغییر می دهد. او پس از این سوء قصد با خشم فراوان اعلام میکند که [[هفت پادشاهی]] و تخت آهنین را به خاطر دنی و فرزندش فتح خواهد کرد. او در مسیر خود به وستروس چندین روستا را غارت میکند و مردم آن را به بردگی می کشد تا بتواند هزینهی لازم برای خرید کشتی جنگی برای عبور از دریا را فراهم کند. در [[لزر]] (Lhazar) دروگو رقیب خود [[اگو]] (Ogo) را شکست می دهد و شخصاً او را می کشد. اما در مبارزه زخمی بر روی سینهاش برمی دارد. |
ویرایش