عنکبوتهای غول پیکر یخی: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
خط ۱۶: خط ۱۶:
=== یورش شمشیرها ===
=== یورش شمشیرها ===
<br />
<br />
پس از نبرد مشت نخستین انسان ها و طی بازگشتی سخت به قلعه ی کرستر، سموئل تارلی به یاد هیولاهای قصه ها افتاد که باعث شد همچون پسر بچه ای جیغ بکشد و بلرزد، وایت واکرهای جنگل، سایه های سرد، سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکرشان و تشنه ی خون ... .
پس از نبرد مشت نخستین انسان ها و طی بازگشتی سخت به قلعه ی کرستر، سموئل تارلی به یاد هیولاهای قصه ها افتاد که باعث شد همچون پسر بچه ای جیغ بکشد و بلرزد، وایت واکرهای جنگل، سایه های سرد، سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکرشان و تشنه ی خون ... .{{رف|یش|18}}
<br />
<br />
=== ضیافت کلاغ ها ===
=== ضیافت کلاغ ها ===
<br />
<br />

نسخهٔ ‏۲۴ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۵۱

آخرین قهرمان از عنکبوت های یخی می گریزد.
اثر Roman Papsuev

از عنکبوت های غول پیکر یخی در بعضی حکایت های آدرها (Others) صحبت شده است. سموئل تارلی (Samwell Tarly) که داستان های نگه داری شده در کسل بلک (Castle Black) را خوانده بود، آنها را برای جان اسنو (Jon Snow) نقل کرده، اضافه می کند که نمی داند آنها چیستند.[۱] (اگرچه پس از نبرد (Battle) طی بازگشت به قلعه ی کرستر (Craster’s Keep)، سم به یاد آورد که وایت واکرهای جنگل سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکر بودند.[۲] )
طبق حکایت ننه ی پیر (Old Nan) از آخرین قهرمان (last hero)، بوی خون گرم او به مشام آدرها رسید و آنها بی صدا ردش را تعقیب کردند و با چند گله از عنکبوت های سفید رنگ پریده شان به بزرگی سگ شکاری، آهسته به آخرین قهرمان نزدیک شدند. احتمالا آنها همان عنکبوت های یخی غول پیکری هستند که سم اشاره کرد.[۳]
آدرها از عنکبوت های یخی برای شکار طعمه هایشان استفاده می کنند و بر آنها سوار می شوند. ممکن است که بومی سرزمین های همیشه زمستان (Lands of Always Winter) باشند یا توسط آدرها خلق شده باشند. دانستنی درباره ی عنکبوت های یخی بسیار کم است.

حوادث اخیر


بازی تاج و تخت


ننه ی پیر حکایتی در باره ی آخرین قهرمان برای برن تعریف کرد که به آدرهایی اشاره می کرد که با عنکبوت هایی به بزرگی تازی به شکار آخرین قهرمان رفتند.[۳]

یورش شمشیرها


پس از نبرد مشت نخستین انسان ها و طی بازگشتی سخت به قلعه ی کرستر، سموئل تارلی به یاد هیولاهای قصه ها افتاد که باعث شد همچون پسر بچه ای جیغ بکشد و بلرزد، وایت واکرهای جنگل، سایه های سرد، سوار بر عنکبوت های یخی غول پیکرشان و تشنه ی خون ... .[۲]

ضیافت کلاغ ها


سموئل تارلی خوانده هایش درباره ی عنکبوت های غول پیکر یخی را به جان اسنو یادآوری کرد.



منابع