جیمی لنیستر: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۶۲۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ اوت ۲۰۱۳
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
===یورش شمشیرها===
===یورش شمشیرها===


[[کتلین]] به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر [[کلیوس فری]] (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی [[کتلین]]، [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth) به سمت [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در [[ریورران]]، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به [[بارانداز پادشاه]] به همراه [[برین از تارت|برین]] و [[کلیوس فری|کلیوس]]، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی [[برین از تارت|برین]]، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر [[رابین رایجر]] (Ser Robin Ryger) بگریزند.{{رف|یش|1}} جیمی هم با تصمیمِ [[برین از تارت|برین]] برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، [[مهمان خانه مرد زانو زده]] (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.{{رف|یش|11}} سپس، در جاده ی میان [[میدن پول]] (Maidenpool) و [[داسکن دیل]] (Duskendale) [[کلیوس فری|کلیوس]] در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با [[برین از تارت|برین]] مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور [[یاران دلیر]] (Brave Companions) به فرمانده ای [[وارگو هوت]] (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد [[تایوین]] (Tywin) خیانت کرده است و به شاه [[راب استارک|رابِ]] تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.
[[کتلین]] به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر [[کلیوس فری]] (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی [[کتلین]]، [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth) به سمت [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در [[ریورران]]، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به [[بارانداز پادشاه]] به همراه [[برین از تارت|برین]] و [[کلیوس فری|کلیوس]]، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی [[برین از تارت|برین]]، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر [[رابین رایجر]] (Ser Robin Ryger) بگریزند.{{رف|یش|1}} جیمی هم با تصمیمِ [[برین از تارت|برین]] برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، [[مهمان خانه مرد زانو زده]] (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.{{رف|یش|11}} سپس، در جاده ی میان [[میدن پول]] (Maidenpool) و [[داسکن دیل]] (Duskendale) [[کلیوس فری|کلیوس]] در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با [[برین از تارت|برین]] (Brienne) مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور [[یاران دلیر]] (Brave Companions) به فرمانده ای [[وارگو هوت]] (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد [[تایوین]] (Tywin) خیانت کرده است و به شاه [[راب استارک|رابِ]] تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.


[[وارگو هوت]] مشکوک است، که مافوقش، لرد [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، پس از پیروزی [[لنیستر]]ها بر [[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با [[خاندان تایرل] (House Tyrell)، در فکر پیوستن به [[لنیستر|لنیسترهاست]]. او برای جلوگیری از این کار، به [[زولو|یکی از مردانش]] دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن [[روس بولتون|بولتون]] می افتد.{{رف|یش|21}}
[[وارگو هوت]] مشکوک است، که مافوقش، لرد [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، پس از پیروزی [[لنیستر]]ها بر [[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با [[خاندان تایرل] (House Tyrell)، در فکر پیوستن به [[لنیستر|لنیسترهاست]]. او برای جلوگیری از این کار، به [[زولو|یکی از مردانش]] دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن [[روس بولتون|بولتون]] می افتد.{{رف|یش|21}}


برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. [[برین از تارت|برین]] به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در [[هارن هال]] (Harrenhal) هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد [[غارت بارانداز پادشاه]] برای [[برین از تارت|برین]] فاش می کند، از جمله کوزه های آتش مهارنشدنیِ [[ایریس دوم|ایریس]]. [[برین از تارت|برین]] بعد ها به یاد می آورد . . .
برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. [[برین از تارت|برین]] به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در [[هارن هال]] (Harrenhal) هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد [[غارت بارانداز پادشاه]] (Sack of King's Landing) برای [[برین از تارت|برین]] (Brienne) فاش می کند، از جمله کوزه های آتش مهارنشدنیِ [[ایریس دوم|ایریس]]. [[برین از تارت|برین]] بعد ها به یاد می آورد . . .


{{نقل قول|حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.{{رف|ضبک|9}}}}
{{نقل قول|حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.{{رف|ضبک|9}}}}


پس از آن، در هنگام شام، لرد [[روس بولتون|بولتون]] می گوید که اگر جیمی گناه او را برای از دست دادنِ دستش را ببخشد، او جیمی را آزاد می کند. جیمی قبول می کند، و لرد [[روس بولتون|بولتون]] به [[والتون پا فولادی]] (Steelshanks Walton) دستور می دهد که جیمی را تا [[بارانداز پادشاه]] همراهی کند. [[برین از تارت|برین]] نیز به عنوان جایزه ای برای لرد [[وارگو هوت|وارگو]]، همان جا می ماند.{{رف|یش|37}}
پس از آن، در هنگام شام، لرد [[روس بولتون|بولتون]] می گوید که اگر جیمی گناه او را برای از دست دادنِ دستش را ببخشد، او جیمی را آزاد می کند. جیمی قبول می کند، و لرد [[روس بولتون|بولتون]] به [[والتون پا فولادی]] (Steelshanks Walton) دستور می دهد که جیمی را تا [[بارانداز پادشاه]] همراهی کند. [[برین از تارت|برین]] (Brienne) نیز به عنوان جایزه ای برای لرد [[وارگو هوت|وارگو]]، همان جا می ماند.{{رف|یش|37}}


[[روس بولتون|بولتون]] می رود تا به شاه [[راب استارک|راب]] ملحق شود و جیمی به همراه [[والتون پا فولادی|والتون]] و استاد رانده شده [[کیبورن]] (Qyburn)، سفرش را به [[بارانداز پادشاه]] آغاز می کند. وظیفه ی [[کیبرن]] این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک [[درخت نیایش]] (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد [[برین از تارت|برین]] می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به [[هارن هال]] باز می گردد و [[برین از تارت|برین]] را از دست [[وارگو هوت]] نجات می دهد.{{رف|یش|44}}
[[روس بولتون|بولتون]] می رود تا به شاه [[راب استارک|راب]] ملحق شود و جیمی به همراه [[والتون پا فولادی|والتون]] و استاد رانده شده [[کیبورن]] (Qyburn)، سفرش را به [[بارانداز پادشاه]] آغاز می کند. وظیفه ی [[کیبرن]] این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک [[درخت نیایش]] (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد [[برین از تارت|برین]] می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به [[هارن هال]] باز می گردد و [[برین از تارت|برین]] (Brienne) را از دست [[وارگو هوت]] نجات می دهد.{{رف|یش|44}}


{{اسپویلر|وقتی گروه آن ها به [[قلعه سرخ]] (Red Keep) در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می رسد، آن ها نزد سر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) می روند، که حالا عضوی از [[گارد پادشاه]]ی است. [[لوراس تایرل|لوراس]]، [[برین از تارت|برین]] را به خاطر قتلِ [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) متهم می کند. دوباره جیمی او را نجات می دهد و [[برین از تارت|برین]] را دستگیر می کند، تا اجازه ندهد [[لوراس تایرل|لوراس]] او را بکشد. سپس او به سمت [[سپت اعظمِ بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود تا [[سرسی]] را ببیند. [[سرسی]] در حال عزاداری برای پسرشان [[جافری براتیون|جافری]] است که مُرده، و جنازه اش در حال آماده سازی برای مراسم ختم است. [[سرسی]] و جیمی که از این ماجرا ها درس نگرفته اند، جلوی جنازه ی جافری با یک دیگر معاشقه می کنند.{{رف|یش|62}}


{{اسپویلر|وقتی گروه آن ها به [[قلعه سرخ]] در [[بارانداز پادشاه]] می رسد، آن ها نزد سر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) می روند، که حالا عضوی از [[گارد پادشاه]]ی است. [[لوراس تایرل|لوراس]]، [[برین از تارت|برین]] را به خاطر قتلِ [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) متهم می کند. دوباره جیمی او را نجات می دهد و [[برین از تارت|برین]] را دستگیر می کند، تا اجازه ندهد [[لوراس تایرل|لوراس]] او را بکشد. سپس او به سمت [[سپت اعظمِ بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود تا [[سرسی]] را ببیند. [[سرسی]] در حال عزاداری برای پسرشان [[جافری براتیون|جافری]] است که مُرده، و جنازه اش در حال آماده سازی برای مراسم ختم است. [[سرسی]] و جیمی که از این ماجرا ها درس نگرفته اند، جلوی جنازه ی جافری با یک دیگر معاشقه می کنند.{{رف|یش|62}}
این آخرین باری است که آن ها رابطه ای صمیمی دارند، چرا که رابطه شان شروع به سرد شدن می کند و جیمی نیز به خاطر تجربه هایی که بدست آورده تغییر کرده است. [[تایوین]] (Tywin) به او یک شمشیر از فولاد والریائی (Valaryian steel blade) هدیه می دهد، شمشیری که از شمشیر بزرگ [[ند استارک|ند]]، [[آیس]] (Ice) درست شده است، اما جیمی از هدیه ی پدرش که یک شمشیر است، در حالی که او می داند بدون دست شمشیرزنی این هدیه چه قدر غیر قابل استفاده است، حس حقارت می کند و تصور می کند که مورد توهین قرار گرفته است. به علاوه، عنوان [[محافظ شرق]] نیز از او گرفته می شود و به [[خاندان ارن]] (House arryn) باز می گردد، تا کارهای مهمِ [[لیتل فینگر]] (Littlefinger) در شرق برجسته تر نشان داده شود. جیمی با پدرش مشاجره می کند و نمی پذیرد که از [[گارد پادشاه]]ی استعفا دهد.{{رف|یش|62}} او ملاقاتی را برای اعضای [[گارد پادشاه|گارد]] در [[برج شمشیر سفید]] (White Sword Tower) ترتیب می دهد تا برادران قسم خورده اش را بسنجد و وظایف واقعی شان را به آن ها یادآوری کند.{{رف|یش|67}}
 
این آخرین باری است که آن ها رابطه ای صمیمی دارند، چرا که رابطه شان شروع به سرد شدن می کند و جیمی نیز به خاطر تجربه هایی که بدست آورده تغییر کرده است. [[تایوین]] به او یک شمشیر از فولاد والریائی (Valaryian steel blade) هدیه می دهد، شمشیری که از شمشیر بزرگ [[ند استارک|ند]]، [[آیس]] (Ice) درست شده است، اما جیمی از هدیه ی پدرش که یک شمشیر است، در حالی که او می داند بدون دست شمشیرزنی این هدیه چه قدر غیر قابل استفاده است، حس حقارت می کند و تصور می کند که مورد توهین قرار گرفته است. به علاوه، عنوان [[محافظ شرق]] نیز از او گرفته می شود و به [[خاندان ارن]] باز می گردد، تا کارهای مهمِ [[لیتل فینگر]] (Littlefinger) در شرق برجسته تر نشان داده شود. جیمی با پدرش مشاجره می کند و نمی پذیرد که از [[گارد پادشاه]]ی استعفا دهد.{{رف|یش|62}} او ملاقاتی را برای اعضای [[گارد پادشاه|گارد]] در [[برج شمشیر سفید]] (White Sword Tower) ترتیب می دهد تا برادران قسم خورده اش را بسنجد و وظایف واقعی شان را به آن ها یادآوری کند.{{رف|یش|67}}


جیمی شمشیر والریایی، [[اوث کیپر]] (Oathkeeper) را به [[برین از تارت|برین]] می دهد و به او دستور می دهد تا [[سانسا استارک]] را از دست [[سرسی]] در امان نگه دارد، و می گوید که عادلانه تر است [[برین از تارت|برین]] با فولاد خودِ [[ند استارک]] مراقب [[سانسا]] باشد. جیمی که می داند کسانی هستند که در ازای جایزه ای که از طرف [[سرسی]] تعیین شده، او را لو می دهند. برای مواظب [[برین از تارت|برین]]، دو کیسه پر از سکه های اژدهای طلایی و گوزن نقره ای به او می دهد، به علاوه زره، یک اسب، یک زین و نامه ای مهر و موم و امضا شده از طرف [[تامن براتیون|تامن]]، که می گوید [[برین از تارت|برین]] در خدمت شاه است و نباید به جلوی او گرفته شود. بعدها مشخص می شود که سپری که او به [[برین از تارت|برین]] می دهد، همان سپری است که جیمی از [[هارن هال]] به همراه داشت.{{رف|یش|72}}
جیمی شمشیر والریایی، [[اوث کیپر]] (Oathkeeper) را به [[برین از تارت|برین]] می دهد و به او دستور می دهد تا [[سانسا استارک]] را از دست [[سرسی]] در امان نگه دارد، و می گوید که عادلانه تر است [[برین از تارت|برین]] با فولاد خودِ [[ند استارک]] مراقب [[سانسا]] باشد. جیمی که می داند کسانی هستند که در ازای جایزه ای که از طرف [[سرسی]] تعیین شده، او را لو می دهند. برای مواظب [[برین از تارت|برین]]، دو کیسه پر از سکه های اژدهای طلایی و گوزن نقره ای به او می دهد، به علاوه زره، یک اسب، یک زین و نامه ای مهر و موم و امضا شده از طرف [[تامن براتیون|تامن]]، که می گوید [[برین از تارت|برین]] در خدمت شاه است و نباید به جلوی او گرفته شود. بعدها مشخص می شود که سپری که او به [[برین از تارت|برین]] می دهد، همان سپری است که جیمی از [[هارن هال]] به همراه داشت.{{رف|یش|72}}


بعد از مرگ [[جافری براتیون|جافری]]، [[سرسی]]، [[تیریون]] را به جرم قتل او متهم می کند. چرا که هنگام جنگ لفظی میان آن دو [[تیریون]] شکست می خورد و می خواسته انتقام بگیرد، جیمی باور نمی کند که [[تیریون]] قاتل باشد. او لرد [[واریس]] را وادار می کند تا ترتیب فرار [[تیریون]] را بدهد. پیش از فرار، جیمی گناهی قدیمی را برای برادرش اعتراف می کند:
بعد از مرگ [[جافری براتیون|جافری]]، [[سرسی]] (Cersei)، [[تیریون]] (Tyrion) را به جرم قتل او متهم می کند. چرا که هنگام جنگ لفظی میان آن دو [[تیریون]] شکست می خورد و می خواسته انتقام بگیرد، جیمی باور نمی کند که [[تیریون]] قاتل باشد. او لرد [[واریس]] (Varys) را وادار می کند تا ترتیب فرار [[تیریون]] را بدهد. پیش از فرار، جیمی گناهی قدیمی را برای برادرش اعتراف می کند:


سال ها پیش، جیمی به او گفته بود که [[تایشا]]، زنی که [[تیریون]] در خفا با او ازدواج کرده بود، در واقع روسپی ای بوده که جیمی او را استخدام کرده بود و در نتیجه پدرشان کاری کرده بود که سربازانش از آن زن استفاده کنند و بعد هم خود [[تیریون]] را به آن کار وادار کرده بود، به این خاطر که به او درسی بیاموزد. ولی در واقع [[تایشا]] همان طور که ادعا کرده بود، دختر یک کشاورز و واقعاً عاشق [[تیریون]] بوده.
سال ها پیش، جیمی به او گفته بود که [[تایشا]]، زنی که [[تیریون]] در خفا با او ازدواج کرده بود، در واقع روسپی ای بوده که جیمی او را استخدام کرده بود و در نتیجه پدرشان کاری کرده بود که سربازانش از آن زن استفاده کنند و بعد هم خود [[تیریون]] را به آن کار وادار کرده بود، به این خاطر که به او درسی بیاموزد. ولی در واقع [[تایشا]] همان طور که ادعا کرده بود، دختر یک کشاورز و واقعاً عاشق [[تیریون]] بوده.


تیریون که از این افشاگری خشمگین می شود، جیمی را می زند، و با این که می داند [[جافری براتیون|جافری]] پسر حقیقی جیمی بوده و نه [[رابرت براتیون|رابرت]]، به دروغ مسئولیت قتل او را به گردن می گیرد. و به عنوان آخرین انتقام، او حقیقت را در مورد روابط [[سرسی]] با [[لنسل لنیستر|لنسل]] و [[اوسموند کتل بلک]] (Osmund Kettleblack) افشا می کند.{{رف|یش|77}} سپس [[تیریون]]، جیمی را ترک می کند و به دلایلی که جیمی نمی داند، به ملاقات [[تایوین]] رفته و او را می کشد.{{رف|یش|77}}}}
تیریون که از این افشاگری خشمگین می شود، جیمی را می زند، و با این که می داند [[جافری براتیون|جافری]] پسر حقیقی جیمی بوده و نه [[رابرت براتیون|رابرت]]، به دروغ مسئولیت قتل او را به گردن می گیرد. و به عنوان آخرین انتقام، او حقیقت را در مورد روابط [[سرسی]] با [[لنسل لنیستر|لنسل]] و [[اوسموند کتل بلک]] (Osmund Kettleblack) افشا می کند.{{رف|یش|77}} سپس [[تیریون]]، جیمی را ترک می کند و به دلایلی که جیمی نمی داند، به ملاقات [[تایوین]] رفته و او را می کشد.{{رف|یش|77}}}}
===ضیافتی برای کلاغ ها===
{{اسپویلر|پس از قتل پدرش به دست برادرش [[تیریون]] (Tyrion)، جیمی در [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می ماند و برای [[تایوین]] (Tywin) شب زنده داری می کند. همان شب، [[سرسی]] (Cersei) نزد او می آید و از او می خواهد که [[دست پادشاه]] (Hand of The King) شود. اما او نمی پذیرد و [[سرسی]] خشمگین او را ترک می کند، و می گوید او یک احمق بوده که تا به حال جیمی را دوست می داشته.{{رف|ضبک|3}}
به پیشنهاد جیمی،{{رف|ضبک|8}} [[تامن براتیون|تامن]] و [[مارجری تایرل]] ( Margaery Tyrell) ازدواج می کنند، و [[میس تایرل]] (Mace Tyrell) را از قولش که تا زمان ازدواج [[مارجری تایرل|مارجری]]، [[بارانداز پادشاه]] را ترک نخواهد کرد، آزاد می کند.{{رف|ضبک|12}} در چند روز بعد در [[بارانداز پادشاه]]، جیمی به طور افزاینده ای خودش را در تضاد با عمویش [[کوان لنیستر|کوان]] (Kevan) و خواهرش [[سرسی]] می بیند. او سعی می کند تا به هر دو آن ها بهترین مشاوره را بدهد، همانطور که در مورد سر [[لوراس تایرل]] در [[گارد پادشاه]]ی، تلاش می کند.{{رف|ضبک|16}}
پس از مراسم ختم، [[سرسی]] به او دستور می دهد تا به قصد افزایش فشار محاصره ی [[ریورران]] (Riverraun)، [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) را ترک کند. جیمی به شرطی قبول می کند، که اجازه داشته باشد تا [[عدالت پادشاه]]، سر [[ایلن پین]] (Eer Ilyn Payne) را با خودش ببرد. [[ریورران]] را سر [[بریندن تالی|بریندن بلک فیش]] (Brynden the Blackfish) نگه می دارد، و یکی از آخرین قلعه هایی است که هنوز به شاه [[راب استارک|رابِ]] مقتول وفادار است. قبل از ترک شهر، جیمی به اسلحه ساز دستور می دهد تا برایش دستی بسازد که بتواند به دست قطع شده اش بچسباند. دست جدید از طلای جامد با ناخن های مرواریدی درست شده و محکم است و به جیمی اجازه می دهد سپری را (هرچند ناشیانه) به دست راستش ببندد.
جیمی، [[لویس پایپر]] (Lewys Piper) و [[گارت پیج]] (Garret Paege) را هم به عنوان ملازم/گروگان همراه خودش می برد.( خانواده ی هر دوی آن ها برای [[خاندان استارک]] (House Stark) می جنگیدند.) [[جاسمین پکلدون]] (Josmyn Peckledon) به عنوان جایزه ای برای شجاعتش در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of Blackwater)، ملازم دیگر جیمی می شود، .
در طول سفر، جیمی شب ها با [[ایلن پین]] تمرین می کند، تا بتواند با دست چپ بجنگد. در بین راه، او در [[هارن هال]] (Harrenhal) توقف می کند، و در آن جا سر [[بانیفر هستی]] (Bonifer Hasty) را به عنوان قلعه بان منصوب می کند و برخی از کسانی که آن جا زندانی هستند را آزاد می کند، از جمله سر [[ویلیس مندرلی]] (Wylis Manderly). او همچنین وقتی [[رانت کانینگتون]] (Ronnet Connington) به [[برین از تارت]] توهین می کند، با عصبانیت با او برخورد می کند.{{رف|ضبک|27}} و برای خلاص کردن خودش از شر سر [[رانت کانینگتون|رانت]] و سربازان [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane)، به آنها دستور می دهد تا، [[ویلیس مندرلی]] را به سلامت تا [[میدن پول]] همراهی کنند، در آن جا [[ویلیس مندرلی|ویلیس]] سوار کشتی می شود و به خانه اش در [[وایت هاربر]] (White Harbor) باز می گردد.
پس از ترک [[هارن هال]]، جیمی در، [[دری]] (Darry) توقف می کند، و در آن جا پسر عمویش [[لنسل لنیستر|لنسل]] (Lancel) برای او اعتراف می کند که با [[سرسی]] هم خوابه بوده است.{{رف|ضبک|30}}
خیلی زود پس از آن، جیمی به [[ریورران]] (Riverraun) می رسد. او با سر [[بریندن تالی]] (Brynden Tully) مذاکره می کند، ولی نمی تواند او را متقاعد کند که قلعه را تسلیم کند. سپس با پسر برادر بریندن، [[ادمور تالی]] (Edmure Tully)، لرد فعلی [[ریورران]]، صحبت می کند، کسی که زندانی نیروهای محاصره کننده است.( فرمانده ی آن ها شوهر عمه ی جیمی و پدرِ [[کلیوس فری|کلیوس]]، سر [[امون فری]] (Emmon Frey) است.) [[امون فری|امون]] هر روز با بی علاقگی تهدید می کند که لرد [[ادمور تالی|ادمور]] را اعدام می کند، ولی [[بریندن تالی|بلک فیش]] اهمیتی نمی دهد.
جیمی که درک می کند آن ها نیاز به تغییراتی در استراتژیشان دارند، به [[ادمور تالی|ادمور]] می گوید که اگر قلعه را تسلیم کند، او آزاد خواهد شد و به [[ریورران]] باز می گردد، از پادگان ها نیز چشم پوشی شده و هر کس بخواهد می تواند به [[نگهبانان شب]] (Night's Watch) ملحق شود. اما اگر تسلیم نکند، قلعه را غارت می کنند و می سوزانند، و کودک [[ادمور تالی|ادمور]] را بلافاصله پس از تولدش از [[روزالین فری|همسرِ فریِ او]] را با یک منجنیق تحویل او می دهد.{{رف|ضبک|38}} [[ادمور تالی|ادمور]] تصمیم می گیرد که قلعه را تسلیم کند و به عنوان زندانی به [[کسترلی راک]] (Casterly Rock) برده شود، ولی قبل از آن، به [[بریندن تالی|بریندن]] اجازه می دهد تا شبانه و از راه شنا، از زیر دروازه ی آب، فرار کند. جیمی به خاطر این کار خشمگین می شود و افرادش را می فرستد تا او را پیدا کنند، ولی آن ها موفق نمی شوند.{{رف|ضبک|43}}
مدتی پس از گرفتن قلعه، جیمی نامه ای از [[سرسی]] دریافت می کند که در آن از او تقاضای کمک کرده است. [[سرسی]] توسط [[های اسپارو|سپتون اعظم]] (High Septon) زندانی شده است و قرار است در محاکمه از طریق مبارزه شرکت کند. [[سرسی]] از جیمی می خواهد تا به عنوان جانشین او، در مبارزه ای که احتمالاً در می گیرد شرکت کند. جیمی به نامه پاسخی نمی دهد و دستور می دهد آن را بسوزانند.{{رف|ضبک|43}}}}


==منابع==
==منابع==
۱٬۰۶۹

ویرایش