داریو ناهاریس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{اطلاعات اشخاص | {{اطلاعات اشخاص | ||
| نام_شخصیت = [[پرونده:50px-Stormcrows_small.png|50px|راست]] داریو ناهاریس [[پرونده:50px-Stormcrows_small.png|50px|چپ]]| تصویر = [[پرونده:Daario_Naharis.jpg|250px]] | | نام_شخصیت = [[پرونده:50px-Stormcrows_small.png|50px|راست]] داریو ناهاریس [[پرونده:50px-Stormcrows_small.png|50px|چپ]]| تصویر = [[پرونده:Daario_Naharis.jpg|250px]] | ||
| توضیح_عکس = اثر Amok | | توضیح_عکس = اثر Amok © | ||
| القاب = | | القاب = | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| خاندان = [[مرغان طوفان| | | خاندان = [[مرغان طوفان|کلاغهای طوفان]] | ||
| نژاد = | | نژاد = | ||
| فرهنگ =[[تایراش]] | | فرهنگ =[[تایراش]] | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
محل_مرگ =| | محل_مرگ =| | ||
تاریخ_مرگ = | تاریخ_مرگ = | ||
| کتابها =یورش شمشیرها(حضور دارد){{سخ}}ضیافتی برای کلاغ ها(اشاره شده){{سخ}}رقص با اژدهایان(حضور دارد) | | کتابها =یورش شمشیرها (حضور دارد){{سخ}}ضیافتی برای کلاغ ها (اشاره شده){{سخ}}رقص با اژدهایان (حضور دارد) | ||
| نشان = | | نشان = | ||
| بازیگر =اد اسکرین [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]]{{سخ}}مایکل هیوزمن [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]] | | بازیگر =اد اسکرین ~ [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]]{{سخ}}مایکل هیوزمن ~ [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]] | ||
| سریال =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]]{{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]] | | سریال =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]] | ||
}} | }} | ||
'''داریو ناهاریس''' ارشد و فرماندهی [[تایراش]]ی گروهی از [[مزدوران]] به نام [[مرغان طوفان| | '''داریو ناهاریس''' ارشد و فرماندهی [[تایراش]]ی گروهی از [[مزدوران]] به نام [[مرغان طوفان|کلاغهای طوفان]] است.{{رف|ربا|ضمیمه}} داریو بعد از به قتل رساندن دو فرماندهی قبلی کلاغهای طوفان به مقام فرماندهی این گروه رسید. | ||
==شخصیت و ظاهر== | |||
ریش سهشاخهی داریو به همراه موهای مجعدش به رسم مردم تایراش آبی رنگ شده و رنگ چشمهای او نیز آبی است. سیبیل داریو به رنگ طلایی آرایش شده است و دارای دماغ نوک تیزی است. او لاغر اندام با پوست صاف است، یک دندان طلا دارد و لباسهایی با رنگهای جیغ و پر زرق و رق میپوشد. داریو به عنوان سلاح از یک [[ارخ]] [[دوتراکی]] و یک دشنهی [[میر]]ی استفاده میکند که دسته ی هردو از جنس طلا است و به صورت بدن زنهای برهنه تراش خوردهاند.{{رف|یش|42}} | |||
داریو جنگجوی قابلی میباشد و مانند اکثر مزدوران دمدمی مزاج، خشن و عاری از حس وفاداری است. خیلی سریع عصبی میشود و بی احتیاط است. با وجود تمام این کاستیها به نظر میرسد به [[دنریس تارگرین]] علاقه ی زیادی دارد. | |||
== وقایع اخیر == | |||
[[پرونده:350px-Daario Heads.jpg|بندانگشتی|350px|راست|داریو سر پرندال و سالور را برای دنریس میآورد - اثری از Amok ©]] | |||
=== یورش شمشیرها=== | |||
هنگامی که گروه کلاغهای طوفان قراردادی را با شهر [[یونکای]] امضا کردند تا در مقابل [[دنریس تارگرین]] از این شهر دفاع کنند داریو عضو این گروه بود. داریو یکی از ارشدهای کلاغهای طوفان بود که با دنریس وارد مذاکره شد. دنریس به آنها طلا و غنائم را پیشنهاد داد در صورتی که کلاغهای طوفان برای او بجنگند. این پیشنهاد توسط یکی از فرماندههان این گروه به نام [[پرندال نا گهزن]] رد شد. | |||
کلاغهای طوفان گروهی تشکیل شده از مردان آزاد بود بنابراین پشت کردن به یونکای باید بین تمامی افراد به رای گذاشته میشد. در همین هنگام داریو با کشتن پرندال نا گهزن و فرماندهی دیگر گروه با نام [[سالور طاس]] و بردن کلاغهای طوفان به جبه ی دنریس اعتماد او را نسبت به خودش بدست آورد.{{رف|یش|42}} | |||
=== رقصی با اژدهایان === | |||
[[پرونده:300px-Sardag Daario Naharis.jpg|بندانگشتی|300px|چپ|داریو ناهاریس فرماندهی [[مرغان طوفان|کلاغهای طوفان]] و معشوق [[دنریس تارگرین|دنریس]] - اثری از Sardag ©]] | |||
{{اسپویلر|داریو توسط دنریس به عنوان سفیر با هدف بازگشایی مسیرهای تجاری [[میرین]] به [[لازار]] فرستاده میشود.{{رف|ربا|2}} بلاخره بعد از مدتی دنریس و داریو معشوق یکدیگر میشوند.{{رف|ربا|36}} داریو چندین پیشنهاد برای برقرای صلح در میرین میدهد از جمله وصلت دادن دنریس با [[هیزدار زو لوراک]] و کشتن تمام اشراف زادههای میرین که وفاداری نسبت به دنریس ندارند در شب عروسی توسط مزدوران. این نقشه (که بسیار مشابه واقعهی [[عروسی سرخ]] است) دنریس را به وحشت میاندازد و از انجام دادن آن خودداری میکند.{{سخ}} | |||
داریو وقتی متوجه جدی بودن ازدواج دنریس و هیزدار میشود عصبانی شده و او را ترک میکند.{{رف|ربا|50}} اون در کنار [[جاگو]]، کپتان [[گرولئو]] و چندی دیگر به عنوان گروگان نزد اربابان یونکای میماند تا نیت خیر دنریس برای برقراری صلح ثابت شود.{{رف|ربا|50}} وقتی دنریس در [[گود مبارزهی دازنک]] همراه [[دروگون]] ناپدید میشود{{رف|ربا|52}} یونکای حاظر به آزاد کردن گروگانها نمیشود تا زمانی که دو [[اژدها]]ی دیگر کشته شوند، بدین ترتیب داریو همچنان زندانی میماند.{{سخ}} | |||
هنگامی که داریو زندانی است فرماندهی کلاغهای طوفان بر عهدهی [[ویدوئر]] و [[جاکین]] میباشد.{{رف|ربا|70}} | |||
}} | |||
==نقل قولهای داریو ناهاریس== | |||
{{نقل قول| | |||
من جزء زندگی حساب نمیکنم اون روزی رو که توش به زنی عشق نورزم، دشمنی رو نکشم و یه غدای خوب نخورده باشم.{{رف|یش|42}} | |||
}} | |||
{{نقل قول|شمشیرم از آن توست، زندگیم از آن توست، عشقم از آن توست! خونم، بدنم، ترانههایم تمامی اینها ازآن توست.{{سخ}}من به فرمان تو زندگی میکنم و میمیرم ای ملکهی زیبا.{{رف|یش|42}} | |||
| داریو خطاب به دنریس}} | |||
{{نقل قول|من همون قدری که بتونم آب دهانم رو پرت کنم به افرادم اعتماد دارم.{{رف|ربا|23}}}} | |||
{{نقل قول| | |||
بهتره قصاب باشی تا گوشت زیر ساطور. تمام پادشاهان قصاب بودند مگه ملکهها تفاوتی دارند؟!{{رف|ربا|23}}| داریو خطاب به دنریس}} | |||
{{نقل قول|'''دنریس''': تو همش به رخ دیگران میکشی که با صدتا زن مختلف همبستر شدی...{{سخ}}'''داریو''': صدتا؟! دروغ گفتم ملکهی زیبا، من با هزارتا زن بودم ولی هرگز با یک اژدها نبودم.{{رف|ربا|36}}}} | |||
{{نقل قول|'''دنریس''': کجا میری؟'''داریو''': میرم تو شهر که یچیزی بخورم و یه دعوایی راه بندازم، اصلا شاید رفتم سراغ خواستگار شما.{{رف|ربا|43}}}} | |||
==نقل قولها دربارهی داریو ناهاریس== | |||
{{نقل قول| | |||
داریو...اون داریو رو دوستش داره داریو هم از تو چشمهای دنریس وقتی بهش نگاه میکنه و از صداش وقتی باهاش حرف میزنه اینو خونده.{{رف|ربا|67}}| [[ باریستان سلمی]]}} | |||
{{نقل قول|عشق دنریس به داریو مثل سمه، سمی که آروم جلو میره ولی در آخر کشندست.{{رف|ربا|67}}| [[ باریستان سلمی]]}} | |||
==منابع== | |||
{{منابع|2}} |
نسخهٔ ۳ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۱:۴۹
اثر Amok © | |
| |
خاندان | کلاغهای طوفان |
---|---|
فرهنگ | تایراش |
کتاب(ها) | یورش شمشیرها (حضور دارد) ضیافتی برای کلاغ ها (اشاره شده) |
| |
بازیگر | اد اسکرین ~ فصل سوم مایکل هیوزمن ~ فصل چهارم |
سریال | فصل سوم | فصل چهارم |
داریو ناهاریس ارشد و فرماندهی تایراشی گروهی از مزدوران به نام کلاغهای طوفان است.[۱] داریو بعد از به قتل رساندن دو فرماندهی قبلی کلاغهای طوفان به مقام فرماندهی این گروه رسید.
شخصیت و ظاهر
ریش سهشاخهی داریو به همراه موهای مجعدش به رسم مردم تایراش آبی رنگ شده و رنگ چشمهای او نیز آبی است. سیبیل داریو به رنگ طلایی آرایش شده است و دارای دماغ نوک تیزی است. او لاغر اندام با پوست صاف است، یک دندان طلا دارد و لباسهایی با رنگهای جیغ و پر زرق و رق میپوشد. داریو به عنوان سلاح از یک ارخ دوتراکی و یک دشنهی میری استفاده میکند که دسته ی هردو از جنس طلا است و به صورت بدن زنهای برهنه تراش خوردهاند.[۲]
داریو جنگجوی قابلی میباشد و مانند اکثر مزدوران دمدمی مزاج، خشن و عاری از حس وفاداری است. خیلی سریع عصبی میشود و بی احتیاط است. با وجود تمام این کاستیها به نظر میرسد به دنریس تارگرین علاقه ی زیادی دارد.
وقایع اخیر
یورش شمشیرها
هنگامی که گروه کلاغهای طوفان قراردادی را با شهر یونکای امضا کردند تا در مقابل دنریس تارگرین از این شهر دفاع کنند داریو عضو این گروه بود. داریو یکی از ارشدهای کلاغهای طوفان بود که با دنریس وارد مذاکره شد. دنریس به آنها طلا و غنائم را پیشنهاد داد در صورتی که کلاغهای طوفان برای او بجنگند. این پیشنهاد توسط یکی از فرماندههان این گروه به نام پرندال نا گهزن رد شد.
کلاغهای طوفان گروهی تشکیل شده از مردان آزاد بود بنابراین پشت کردن به یونکای باید بین تمامی افراد به رای گذاشته میشد. در همین هنگام داریو با کشتن پرندال نا گهزن و فرماندهی دیگر گروه با نام سالور طاس و بردن کلاغهای طوفان به جبه ی دنریس اعتماد او را نسبت به خودش بدست آورد.[۲]
رقصی با اژدهایان
نقل قولهای داریو ناهاریس
” من جزء زندگی حساب نمیکنم اون روزی رو که توش به زنی عشق نورزم، دشمنی رو نکشم و یه غدای خوب نخورده باشم.[۲]
“
” شمشیرم از آن توست، زندگیم از آن توست، عشقم از آن توست! خونم، بدنم، ترانههایم تمامی اینها ازآن توست.
من به فرمان تو زندگی میکنم و میمیرم ای ملکهی زیبا.[۲]
“ — داریو خطاب به دنریس
” من همون قدری که بتونم آب دهانم رو پرت کنم به افرادم اعتماد دارم.[۸] “
” بهتره قصاب باشی تا گوشت زیر ساطور. تمام پادشاهان قصاب بودند مگه ملکهها تفاوتی دارند؟![۸]
“ — داریو خطاب به دنریس
” دنریس: تو همش به رخ دیگران میکشی که با صدتا زن مختلف همبستر شدی...
داریو: صدتا؟! دروغ گفتم ملکهی زیبا، من با هزارتا زن بودم ولی هرگز با یک اژدها نبودم.[۴]
“
” دنریس: کجا میری؟داریو: میرم تو شهر که یچیزی بخورم و یه دعوایی راه بندازم، اصلا شاید رفتم سراغ خواستگار شما.[۹] “
نقل قولها دربارهی داریو ناهاریس
” داریو...اون داریو رو دوستش داره داریو هم از تو چشمهای دنریس وقتی بهش نگاه میکنه و از صداش وقتی باهاش حرف میزنه اینو خونده.[۱۰]
“
” عشق دنریس به داریو مثل سمه، سمی که آروم جلو میره ولی در آخر کشندست.[۱۰] “
منابع
- ↑ رقصی با اژدهایان، ضمیمه.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ یورش شمشیرها، فصل 42، دنریس.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 2، دنریس.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 36، دنریس.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 50، دنریس.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 52، دنریس.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 70، دست ملکه (باریستان IV).
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 23، دنریس.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 43، دنریس.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 67، شاه شکن (باریستان III).