لرد اسنو (سریال)

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۳۲ توسط QelThuzad (بحث | مشارکت‌ها)
UnderConstructionOrange.png
در حال ترجمه
این موضوع توسط کاربر:QelThuzad در حال ترجمه است.
این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند.
لرد اسنو
سریال بازی تاج و تخت
Syrio and Arya.jpg
قسمت فصل 1، قسمت 3
قسمت ها (لیست)
→ بعدی قبلی ←
«فلج ها، حرامزاده ها و چیزهای شکسته» «راه شاهی»

موضوع اصلی

آنسوی دریای باریک

دنریس (Daenerys) اعتماد به نفس جدیدی در نقشش به عنوان همسر کال به دست آورده و همچنین توسط شوالیه ی تبعیدی سر جوراه مورمونت (Jorah Mormont) احترام کسب کرده است. اما رابطه اش با برادرش تیره و تار شده، از زمانی که به خاطر دستور دادن به او مورد ضرب و شتم قرار گرفت. راکارو (Rakharo) بلادرایدر دنریس، که برای تنبیه او را نزدیک بود خفه کند و یا بکشد، ویسریس را مجبور به پیاده رفتن تا اردوگاه کرد. ایری (Irri) اعلام می کند که دنریس باردار است و این موضوع را با جوراه (Jorah) و راکارو (Rakharo)در میان می گذارد. برای خوشحال کردن، جوراه مخفیانه برای تدارکات به سمت کوهور (Qohor) می رود. در چادر دنریس به دروگو (Drogo) می گوید که بچه شان پسر است.

در شمال

با بیدار شدن برن (Bran)، ننه ی پیر (Old Nan) برای او داستانی از اولین پدیدار شدن وایت واکر های سوار بر اسب که آن هایی را که کشته بودند، زنده می کردند و از زمستان های بی پایان گذشته تعریف می کرد. اما با آمدن راب استارک (Robb Stark) قطع شد و او غمگینانه به برن می گوید که مصدومیت او دائمی است و دیگر نمی تواند راه برود. برن آرزو می کند که درباره ی سقوطش یادش بیاید و این که ای کاش او مُرده بود.

در دیوار

جان (Jon) به دیگر نیرو ها اضافه میشود و زیر دست سر آلیسر تورن (Alliser Thorne) آموزش میبیند. او به سادگی حریف های مبارزه خود را شکست میدهد و سر آلیسر به افراد به دلیل شکست خوردنشان توهین میکند. با این وجود به جان تبریک نمی گوید و او را لرد اسنو (Lord Snow) صدا میکند تا به حرامزاده بودنش اهانت کند و او را بی مصرف ترین می نامد. جان که ناراحت شده از عموی خود بنجن استارک (Benjen Stark) میخواهد تا او را با خود به شمال دیوار ببرد. ولی در جواب میشنود که در دیوار، چیزی فقط وقتی به دست می آید که برای آن تلاش شود. تیریون (Tyrion) به یاد جان می آورد که او از برادر های جدیدش بهتر نیست و فقط خوشبخت تر بوده و استاد مبارزه اش یک حرفه ای بوده، ولی بقیه یا بی خانمان و یتیم و یا خلافکار بوده اند و هرگز قبل از این شمشیر به دست نگرفته بوده اند. برای جبران کردن، جان اصول شمشیرزنی را به دیگران یاد میدهد. بعدا تیریون با فرمانده جور مرمونت (Jeor Mormont) و ارباب ایمون (Maester Aemon) ملاقات میکند. آنها از تیریون میخواهند که به خواهرش ملکه گوشزد کند که نگهبانان شب (Night’s Watch) به افراد بیشتری نیاز دارد .قبل از برگشتن تیریون به هدفش که ادرار کردن از بالای دیوار بزرگ بود میرسد و بعدا از جان که حالا او را یک دوست میدید، خداحافظی میکند.