جیمی لنیستر وقتی در قسمت دوم فصل آخر بریین از تارث را شوالیه کرد، طرفداران را ذوقزده کرد، و در نهایت این دو شخصیت با هم وارد رابطه شدند، کاستر والدو در این باره میگوید: «شوکه شدم»
او در مصاحبهای با اینترتینمنت ویکلی گفته: «هیچوقت فکرش را نمیکردم این اتفاق بیفتد. آن دو از نبرد وینترفل جام سالم به در بردند. و نوبت جشن پیروزی بود. آنها کشتهشدگان را سوزاندند. و بعد، این یک تسکین بزرگ بود، که آنها با هم باشند.»
او دربارهی سکانس معاشقه میگوید: «واقعاً عجیب بود. غیرمعمولی بود. من سعی میکردم بخندم و گوئندلین (برین) دائماً میگفت که لعنتی نخند!»
احتمالاً منظور او «سعی میکردم نخندم» بوده است! اما هیچوقت نخواهیم فهمید دقیقاً منظورش چه بوده.
او در ادامه میگوید:
«بسیار عالی میشد اگر او و برین با هم میمانند. زندگی جالبی برای آنها میشد. اما او هنگام ترک برین به او گفت که آیا هیچوقت از جنگی پا پس کشیدهای؟ باید انجامش بدهم.»
«کارهایی که آدم برای عشق میکند… آدم باید این کارها را بکند. وقتی او در مرز کینگزلندینگ دستگیر شد، نتوانست نقشهاش را پیش ببرد. شاید شما با خود بگویید چرا تیریون این کار را کرد؟ اگر او را آزاد نمیکرد شاید جیمی زنده میماند. اما نگه داشتن جیمی قطعاً از درون او را میکشت.»
بسیاری از طرفداران امیدوار بودند که جیمی مسیر زندگیاش را عوض کند و برین را انتخاب کند، و برای همیشه خواهرش را رها کند، اما دیدیم که عشق دیرین به سختی از بین میرود. نیکولای این اتفاق را ناراحتکننده توصیف میکند: «سختترین کار برای جیمی رسیدن به تعادل بود. او برای مدتی کوتاه با برین بود اما میدانست که هیچ جایگزینی برای سرسی نمیتواند پیدا کند.»
«برای لحظاتی او خودش را گول زد، که انگار جایگزینی پیدا کرده. به عنوان تماشاگر همه دوست داشتند که او راهش را تغییر داده باشد. میخواستید بدانید که آیا او این رابطهی مخرب و ویرانگر را برای همیشه تمام کرده؟ اما متوجه شدید که او بسیار پایبند است. او هیچوقت به سرسی نگفت که من دیگر تو را دوست نخواهم داشت، بلکه گفت میخواهم برای زندهها بجنگم و از این کار هدفش نجات زندهها از جمله سرسی و بچهاش بود. او باید برمیگشت. سرسی تنها بود و جیمی آخرین شخصی بود که داشت. جیمی میدانست که باید برای نجات او برگردد.»
برخی از طرفداران از تصمیماتی که در فصل آخر توسط شخصیتهای سریال گرفته شد ناامید شدند، اما به هرحال هرکسی نمیتواند گذشتهاش را فراموش کند، جیمی انتخاباش را کرد. نیکولای سرنوشت جیمی را به هاوند تشبیه میکند: «سرنوشت هر دوی آنها به خانوادههایشان گره خورده بود.»
به هرحال پایان زیبایی برای این زوج بود. سرسی هرگز تسلیم نشد و پایان جیمی هم همانطور رقم خورد که در فصل چهارم به بران گفته بود: «دوست دارم در بازوان زنی که عاشقاش هستم بمیرم.»
آنها در لحظهی آخر با هم بودند و جیمی به سرسی میگفت: «به من نگاه کن، فقط به من نگاه کن، فقط من و تو… هیچ چیز دیگری مهم نیست…»
نیکولای در صفحهی اینستاگراماش بعد از پایان سریال پستی گذاشت که در ادامه میتوانید ببینید. او به پایان سریال واکنش نشان داد و گفت چرا همهش پیشدرآمد ساخته شود؟ اینبار بیایید ادامهای برای سریال بسازید که مختص ماجراجویی آریا باشد! او از مردم خواست تا با نوشتن تقاضانامه از شبکهی HBO درخواست این سریال را داشته باشند.