صحبت‌های جورج آر‌.‌‌آر‌.‌‌مارتین درباره‌ی هیجان‌انگیز بودن فصل هشتم، تفاوت بسیار اسپین‌آف و تنها ماندنش برای نوشتن بادهای زمستانی

با توجه به فصل آخر «بازی تاج و تخت» که اقتباسی از مجموعه رمان‌های نوشته‌ی جورج مارتین است که او هنوز تمامشان نکرده و این موضوع به شدت عجیب به نظر می‌رسد، با این اوصاف، مارتین با روحیه‌ای خوب در فرش قرمز حاضر شد و تأیید کرد که سازندگان سریال نسخه‌ی خلاصه شده‌ای از آنچه او سالیان پیش به آن‌ها راجع به پایان داستان گفته بود را ساخته‌اند و چیزی که خودش قرار است در کتاب‌ها به سرانجام برساند نسخه‌ی طولانی‌تر و مفصلی خواهد بود.

در مصاحبه‌ای که هالیوود ریپورتر با او انجام داد، اذعان کرد که او این‌طور حس نمی‌کند که باید فصل هشتم فصل پایانی می‌بود. برای او این تازه شبیه به چیزی‌ست که خیلی جا برای ادامه دادن دارد. او با خنده می‌پرسد: «باید طولانی‌تر از این می‌بود؟ زمان به سرعت می‌گذرد، با این‌حال پایان سریال بسیار هیجان‌انگیز است. می‌دانم که این نوعی پایان است اما برای من پایان ماجرا نیست، چون من شدیداً مشغول نوشتن هستم، از طرفی تعدادی اسپین‌آف در دست کار است. فکر می‌کنم قرار است من همینطور در حال گشت و گذار در دنیای وستروس باشم در حالی که همه ترکش کرده‌اند.»

با توجه به اسپین‌آفی که جین گولدمن سازندگی آن را برعهده دارد و داستانش در هزاران سال قبل از وقایع سریال اصلی می‌گذرد، مارتین از هیجان‌انگیز بودن آن می‌گوید:

«برای این سریال هیجان‌زده هستم. خیلی به تولید نزدیک است. آن‌ها کارگردان عالی و تیم خوبی جمع کرده‌اند. من از نزدیک بر پروژه نظارت دارم و با آن‌ها در ارتباط هستم و برای‌شان آرزوی موفقیت می‌کنم. این سریال متفاوت خواهد بود، بسیار متفاوت. داستان برای هزاران سال قبل است. با مناطق کاملاً متفاوتی از وستروس روبرو خواهید بود. نه اژدهایی هست و نه تخت آهنینی و نه کینگز‌لندینگ. برای من واکنش هواداران جالب خواهد بود. شما شاید یکی دو پاراگراف راجع به شب طولانی در کتاب‌ها پیدا کنید، اما جین گولدمن همین ایده را برداشته و تبدیل به سریال خواهد کرد.»

مارتین پایان کلی سریال، و سرنوشت هر کاراکتر را حدود بیست‌و‌پنج سال است که مشخص کرده است.

پایان کتاب نغمه و سریال متفاوت خواهند بود. مارتین در این‌باره می‌گوید:

«بعضی وقت‌ها کاراکتری فرعی زنده می‌شود یا… که من مشخص نکرده بودم، اما سرنوشت شخصیت‌های اصلی و داستان اصلی چیزی‌ست که ربع قرن است برای من مشخص است و چیزی ثابت است.»

او حدود سال ۹۴ میلادی پایان داستانش را مشخص کرده و سازندگان سریال سالیان بعد وقتی به خانه‌ی او رفتند تا راجع به پایان سریال صحبت کنند او پایان را به آن‌ها گفته. پس باید گفت که این یک اقتباس از همان پایانی است که مارتین در نظر دارد، هرچند یک اقتباس دقیق و مو به مو نیست اما بر همان اساس است.

در پایان صحبت‌هایی راجع به کتاب‌های منتشر نشده‌ی نغمه شد، به خصوص کتاب ششم که چندین سال است طرفداران منتظرش هستند. مارتین می‌گوید:

«من برای نوشتن کتاب‌ها در تنهایی و انزوا به سر می‌برم تا تمامش کنم. چند کارمند وفادار دارم که من را به دستگاه تایپ زنجیر کرده‌اند تا بنویسم و من را وادار به خوردن غذاهای سالم می‌کنند (هنگام گفتن این جمله می‌خندد) وحشتناک است.»