در فصل اول سریال خاندان اژدها، الیسنت هایتاور، کریستون کول و شاهزادگان، رینیرا و دیمون تارگرین، جوان بوده و به اقتضای شور و اشتیاق جوانی، در جستجوی عشق و دوستی بودند. آنها اکنون در فصل دوم جاافتادهتر شده و باید با نتایج تصمیماتی که در آن زمان گرفتهاند، روبهرو شوند.
اما دآرسی در رویدادی به خبرنگاران گفت:
رینیرا در غم و اندوه فرو رفته و تصور میکنم سردرگمی اون به زندگی مشترکش با عموش فشار وارد میکنه. نمیدونم آیا اونها میتونن در غمی که بابت از دست دادن دارن، از هم آرامش بگیرن [یا نه]. حس نمیکنم دیمون بتونه تجربهی از دست دادن برادرش رو [با رینیرا] شریک بشه، پس یه فاصلهای داره شکل میگیره.
اگر به یاد داشته باشید، در قسمت پایانی فصل اول، دیمون پس از اینکه رینیرا فاش کرد که پادشاه ویسریس راز مهمی را برای او فاش کرده که هرگز به دیمون نگفته بود، گلوی او را فشرد. این یک هشدار جدی است. همچنین این حقیقت وجود دارد که دیمون همیشه آرزوی نشستن بر تخت آهنین را داشته و اکنون در موقعیت سختی قرار دارد؛ زیرا باید از ادعای همسرش برای رسیدن به تاج و تخت حمایت کند. در تریلر، حتی لحظهای وجود دارد که رینیرا مپرسد که آیا دیمون او را به عنوان ملکهاش به رسمیت میشناسد؟ و دیمون بلافاصله پاسخ نمیدهد.
مت اسمیت میگوید:
فکر نمیکنم اونها بتونن خودشون رو از این سایه رها کنن. شیوهی مرگ ویسریس خیلی وحشتناک بود، اونها در کنار هم شاهد تجزیه شدن اون بودن، این برای هر دوشون ناراحتکننده است. من معتقدم عشق عمیقی بینشون وجود داره که در فصل دوم به چالش کشیده و آزمایش میشه. همچنین اون از طرف [رینیرا] احساس عدم پذیرش میکنه و همانطور که دیمون [طبق انتظار] واکنش میده، واکنش نشون میده.
از همان ابتدا، سریال بین رینیرا که زندگی خود را بر اساس تصمیماتی نزدیکتر به خواستههای خودش گذراند و الیسنت که همیشه حتی به قیمت از دست دادن آزادی و خوشبختیاش، کاری را انجام میداد که خانوادهاش از او میخواستند، وجه تشابه ایجاد کرده است. آنها اکنون در دو طرف یک جنگ قرار دارند، اما سریال این موازی سازی را ادامه خواهد داد.
رایان کُندال، شورانر سریال، میگوید:
موقع تدوین، راههایی برای اتصال اون شخصیتها پیدا کردیم، حتی اگه به معنای واقعی کلمه، یه جزیره از هم فاصله داشته باشن. این [موضوع] به این داستان بُعد میده.
در همین حال، کریستون کول هنوز هم پس از بیش از یک دهه، درد رد شدن توسط رینیرا در جوانی را حس میکند و رکوردی برای کینهتوزی به جا گذاشته است.
رایان کُندال در مورد او میگوید:
کریستون همیشه من رو مجذوب کرده. اون در این دنیا نادره؛ چون یه مرد خودساخته است. اون به خاطر مهارتهاش به جایی که هست رسید. اون این رو پذیرفته و وقتی که این شنل سفید رو دور گردنش میندازه، به [داشتنش] افتخار میکنه، ولی [این شنل] همزمان بار سنگینیه که به دوش میکشه. هر نظری که در موردش داشته باشید، اون شخصیتی عمیقاً جالبه. در فصل دوم، با حرکت از دوران صلح به جنگ، فشار جالبی به شخصیت اون وارد میشه.