بدون شک حتما تاکنون متوجه شده اید که سری بازی تاج و تخت از همان فصل اول خود تفاوت هایی جدی نه تنها با آثار فانتزی بلکه اکثر مجموعه های تلویزیونی و سینمایی دارد. تفاوت هایی نسبتا بزرگ که باعث شده این سری درصدر جدول برترین مجموعه های اپیزودیک قرار گیرد و احتمالا با فصل هشتم نیز شاهد عظیم ترین اقتباسی باشیم که در تلویزیون به نمایش گذاشته شده. اما امروز قصد داریم تا باهم نگاهی به دلایلی داشته باشیم که باعث شده این سریال در کنار سایر مجموعه های مطرح از یک جایگاه ویژه برخوردار باشد. باما همراه باشید.
۱٫واژه قهرمان برای سریال معنایی ندارد.
برخلاف اکثر مجموعه های تلویزیونی که کل خط داستانی حول محور یک کرکتر یا پروتاگونیست میچرخد و اصولا تمام سریال برپایه حضورش ساخته شده در بازی تاج و تخت این موضوع به کلی تغییر میکند و به لطف رمان های کم نقص مارتین شاهد پرداختن به داستان از چندین زاویه با چندین شخصیت متفاوت هستیم. موضوعی که در کمتر نمونه ای شاهدش هستیم و همین باعث شده تا سازندگان بتوانند به راحتی قوانین سینما و تلویزیون را در اولین فصل مجموعه بشکنند. درحالی که کرکتر ند استارک تقریبا بیشتر خط داستانی را پیش میبرد ناگهان با مرگ غیر قابل باور وی در اپیزود نهم روبرو شدیم که همان زمان به مخاطبین یک موضوع بزرگ را فهماند. در بازی تاج و تخت انتظار هر چیزی را باید داشت و فرقی نمیکند قربانی یک سیاهی لشکر باشد یا قهرمان اصلی سری!
۲٫پرداختن به کرکتر از زاویه های مختلف.
درحال حاضر اکثر آثار سینمایی یا تلویزیونی با محوریت داستان های فانتزی متاسفانه در بخش شخصیت پردازی به استثنای چند اثر معروف به صورت «تک بعدی» هر کرکتر را به نمایش میگذارند که جدید ترین نمونه آنرا در فیلم «شاه آرتور» مشاهده کردیم. پرداختن تک بعدی به هرکرکتر این فرصت را از مخاطب میگیرد تا با یک سنجش کلی شخصیت خاصی را دوست و یا از دیگری متنفر شود. به عبارتی دیگر در اکثر این مجموعه ها کرکتر یا مثبت و قهرمان است یا منفی گرا و «ویلن» درصورتی که مجموعه بازی تاج و تخت در بخش شخصیت پردازی با روایت داستان هرکرکتر از زوایای مختلف درست همانند یک انسان واقعی تمام جزئیات اخلاقی و فکری وی به نمایش گذاشته میشود که کامل ترین نمونه آنرا میتوان کرکتر «جیمی لنیستر» قلمداد کرد که از ابتدای سری با ظاهری ضد قهرمانی به میدان میآید اما با گذشت زمان و آشنا شدن هرچه بیشتر مخاطب با این شخصیت شاهد ایجاد یک نوع حس ارتباط خواهیم بود که تا پیش از این در کمتر اثر فانتزی شاهد چنین موضوعی بودیم.
۳٫یک انقلاب در بهبود کیفی نبردها.
هیچگاه نمیتوان سهگانه ارباب حلقه ها یا تروآ را از یاد برد،یکی در قامت بهترین اثر سینمایی فانتزی و دیگری یک غول عظیم در سینمای تاریخی. هردوی آنها جدا از داستان کم نقص خود بخاطر یک موضوع توانستند به این خوبی بدرخشند و آنهم نبرد های عظیمشان بود که هر مخاطب با هر سلیقه ای را مجذوب خود میکرد. بازی تاج و تخت نیز از فصل ششم سری با تغییر روش در به نمایش گذاشتن نبردهای خود به شکلی غیر قابل باور توانست مخاطبین و منتقدین را با نبرد حرامزادگان و غنائم جنگی انگشت به دهان نگه دارد که تقریبا در هیچ سریالی شاهدش نبودیم. این به تنهایی میتواند یک برگ برنده بزرگ برای سازندگان سری باشد تا بتوانند حتی در فصل هشتم به موفقیت هایی بهتر در بحث کیفی برسند و بیشتر از هر زمانی جایگاه سریال را در میان سایر آثار فانتزی تثبیت کنند.
۴٫چندین داستان مختلف.
برخلاف اکثر مجموعه های تلویزیونی که از ابتدای شروع یک داستان اصلی و یا سریال های انتالوژی هر اپیزود یا فصل یک داستان متفاوت را ارائه میدهند بازی تاج و تخت از همان ابتدا چندین موضوع بزرگ را از دید شخصیت های متفاوت بررسی خواهد کرد که هرکدام در ادامه خط داستانی به نوعی مخاطب را درگیر میکند. برای مثال موضوع وایت واکر ها،نبرد پنج پادشاهی،دنریس در اسوس و چندین نمونه دیگر هرکدام به تنهایی توانایی تبدیل شدن به یک سری تلویزیونی یا سینمایی را دارند اما حضور تمام آنها در سریال باعث میشود تا مخاطب یک حس نوگرایانه را در قبال سریال داشته باشد. این موضوع را میتوان یک تفاوت اصلی میان بازی تاج و تخت و سایر آثار تلویزیونی قلمداد کرد که به خوبی توانسته فرمول جذابیت سریال را تا حد زیادی تکمیل کند.