یکی از مهیجترین و نمادینترین لحظاتِ فصل آخر سریال بازی تاج و تخت در قسمت سوم این فصل اتفاق افتاد. زمانی که آریا استارک به صورت ناگهانی از میان تاریکی و ظلمتِ جنگل خدایان به قصد خنجر زدن به شاه شب، بیرون میپرد تا دورانِ حکومتِ ترس، تاریکی، وحشت و سرمای او را قبل از آنکه آغاز شود به پایان برساند.
شاه شب متوجهِ او میشود و با گرفتن خرخرهاش، او را در میان زمین و هوا گیر میاندازد و نفس در سینۀ تمام دنیا حبس میشود …
ولی ناگهان او با مهارت خنجرش را رها میکند و با دست دیگرش آن را در هوا میرباید و خنجرِ والریاییاش را در شکم شاه شب فرو میکند و او و همۀ افرادش درهم میشکنند و به خردههای یخ تبدیل میشوند.
این صحنه جروبحثها و مناقشات زیادی را بین طرفداران سریال به پا کرد. ولی یکی از جالبترین و غافلگیرکنندهترین نکات این لحظه، نحوۀ ظهور ناگهانی آریا بود. آریا عملاً از جایی ناشناخته و در لحظهای غیرمنتظره و با استفاده از تواناییها و مهارتهایی که از مردان بیچهره آموخته بود، سر و کلهاش پیدا شد و توانست بی سر وصدا و بدون جلب توجه ارتش شاه شب خودش را در زمان موردنظرش به او برساند.
صحنۀ فوقالعادهای بود که یکی از وایت واکرها متوجهِ وزشِ بادی غیرطبیعی و فریبنده شد که بر رشتهای از موهایش وزید و بعد از آن اتفاقی که افتاد این بود: آریا استارک، ناجیِ بشریت!
ولی همیشه قرار نبوده که این اتفاقات به این صورت بیفتد. در مقطعی تیم سازندۀ سریال برنامه داشتهاند تا نشان دهند بعد از اینکه ملیساندر آریا را برای رفتن به سمت شاه شب راهنمایی کرد تا پیش از آنکه او ضربۀ کُشندۀ نهایی را فرود بیاورد، چه اتفاقاتی برای او افتاد و چطور به آنجا رسید.
همانطور که در این اثر هنری از کایران بلشاو، یکی از کانسپت آرتیستهای سریال بازی تاج و تخت، دیده میشود آنها به مسیر حرکت آریا از بامِ ساختمانها تا درخت نیایش، با جزئیات پرداخته بودند و او مسیر زیادی را از روی پشتبامها تا جنگل خدایان طی میکند. ولی در نهایت این صحنههای میانی حذف شدهاند تا از عنصر غافلگیری استفاده شود:
«من همه چیز را زیر سؤال بردم و همۀ احتمالات را بررسی کردم. ما خیلی سخت و طولانی کار کردیم تا تعادل مناسبی بین باورپذیر بودن و براورده شدن خواستهها برقرار شود. بعد از آن، بارها و بارها فیلمبرداری کردیم و به این نتیجه رسیدیم که آنچه برای ما مهم است، روند و ریتمِ اتفاقات است.
در مقطعی طرح بسیار پیچیده و تودرتویی داشتیم که در آن آریا با مبارزه، مسیرِ خود تا درخت نیایشِ جنگل خدایان را طی میکرد. ولی هر چه جلوتر رفتیم، به این نتیجه رسیدیم که او این کار را کمی قبل تر در همین اپیزود انجام داده است. بنابراین نوعی تکرار به نظر میرسید. درنهایت، حس کردیم این اهمیتی ندارد که آریا چطور به آنجا برسد. چیزی که اهمیت داشت به وجود آوردن لحظهای بود که شاه شب، آریا را در میان زمین و هوا گیر بیاندازد و ما برای چند لحظه تصور میکنیم که کارِ آریا تمام خواهد شد ولی او با مهارت، خنجرش را رها میکند تا با دست دیگرش شاه شب را نابود کند.
من بازیِ میسی را پس از فرود آمدنش روی زمین خیلی دوست دارم. لحظهای مشترک با برادرش، برن و آن لبخندِ حاکی از خستگی،
امروز نه!»
علاوه بر این همانطور که ساپوچنیک هم گفت ما در همین اپیزود صحنههای مبارزه و فرار زیادی از آریا دیدیم و دنبال کردنِ لحظه به لحظۀ مسیر حرکت او، باعث میشد عنصر غافلگیر شدن را از دست بدهیم.
به علاوه شاید بتوانیم تصور کنیم که جان با فریاد کشیدن بر سر ویسریون، حواسِ این اژدهای نامیرا را پرت کرده باشد تا آریا بتواند پنهانی و بدون جلب توجهِ او به جنگل خدایان برسد و بشریت را نجات دهد.ساپوچنیک درمورد زمانبندیِ فیلمبرداریِ اپیزود شب طولانی هم کمی صحبت کرد:
«ما فیلمبرداری را در ماه ژانویه و در روستایی به نام توم در ایرلند شمالی شروع کردیم. این روستا به عنوان یکی از سردترین مکانهای این منطقه شناخته میشود. فیلمبرداریِ این اپیزود در اواسط آپریل به پایان رسید. هر هفته دوشنبه تا جمعه، شبها بسته به زمانِ تاریک شدن، معمولاً از ۵ عصر تا ۵ صبح، کار میکردیم.
بعد از آن، شنبه ظهر به اتاق تدوین میرفتم و حاصلِ کارمان را بازبینی میکردم. بعضی صحنهها را حذف میکردیم و دربارۀ کار هفتۀ بعدمان بحث میکردیم. شنبهها در طول روز در محل فیلمبرداری، فیلمنامه را میخواندیم و دیالوگها را تمرین و تکرار میکردیم. بعد از آن هم تا جایی ممکن بود بیدار میماندیم و سرِ پا بودیم تا تدارکات لازم برای شروع دوبارۀ فیلمبرداری در دوشنبه را آماده کنیم.»
امیدواریم بین این سه کارگردان، ساپوچنیک جایزه را دریافت کند. هم به خاطرِ کارگردانیِ اپیزود شب طولانی که جهنمِ واقعی را به وضوح به ما نشان داد و هم به افتخار تمام کارگردانیهای خوبِ او در طول فصلهای مختلف ِ سریال.
او علاوه بر اپیزود شب طولانی، کارگردانیِ اپیزودهای فوق العادۀ دیگری مثل هاردهوم، نبرد حرامزادگان و بادهای زمستان را برعهده داشته است.
Related posts:
- کارگردان بازی تاج و تخت میگوید سانسا به وضوح راز جان را فاش نکرد و یورون به صحبت درباره بچه توجهی نداشت
- اپیزود «شب طولانی» رکورد میزان بیننده در یک شب را برای بازی تاج و تخت و اچ بی او شکست!
- از عظیم ترین نبرد به تصویر کشیده شده تا مشکلاتی در پلات عجیب اپیزود سوم؛ چگونه میتوان هم عاشق «شب طولانی» شد و هم ناامید از آن؟
- نمایش تفکیک شدهی جلوه های ویژه اپیزود آخر از فصل چهارم
- آریا استارک با اسب سفیدش چه معنایی میتواند داشته باشد؟