هشدار: این متن وقایع مربوط به قسمت سوم از فصل هشتم را لو میدهد، اگر این قسمت را ندیدهاید از خواندن آن صرف نظر کنید.
در قسمت سوم دیدیم که برن در جنگل خدایان منتظر شاهشب بود که با ارتش مردگان به وینترفل حمله کرده بود.
و همانطور که برن هشدار داده بود، شاهشب او را ردیابی کرد و برای کشتن کلاغ سهچشم سراغ او رفت اما در لحظهی آخر جلوی او گرفته شد.
آریا در لحظهی آخر از ناکجاآباد ظاهر شد و از پشت به سمت شاهشب حملهور شد. شاهشب متوجه حضور آریا شد و با دستانش گلوی آریا را گرفت و در هوا نگه داشت، که تعلیق و هیجان این سکانس بسیار بالا بود.
در حالیکه آریا سعی میکرد خودش را نجات بدهد، خنجر والریاییای که در فصل هفتم برن به او داده بود از دستش سر خورد، اما قبل از اینکه خنجر به زمین بیفتد آریا با دست دیگرش آن را گرفت و با فرو کردن آن در بدن شاهشب او را به هزاران تکهی ریز تبدیل کرد!
بعد از آن تمام وایتواکرها و ارتش مردگان که توسط شاهشب دوباره به حرکت درآمده بودند، نابود شدند، و به نظر میرسد که جنگ با مردگان به پایان رسیده است.
اما یکی از طرفداران سریال فکر میکند که شاهشب خیلی زود و به سادگی کشته شد، و باید وقایع مربوط به او بیشتر از یک ارتباط چشمی میبود.
در واقع این طرفدار معتقد است که برن به گذشته وارگ کرده است و قول و قراری با شاهشب گذاشته است.
این طرفدار که با نام کابری ColdBeing در ردیت این مطلب را نوشته، میگوید:
«این جنگ یک قسمت عالی بود، و کارگردان کارش را به خوبی انجام داده است. اما… آنها در طی تمام فصول و این همه سال شاهشب را بالا بردند، پس این اتفاق چطور ممکن است رخ داده باشد؟ به نظر من ممکن نیست. پلات داستان اینگونه احمقانه به نظر میرسد و من فکر میکنم که موضوعی بیشتر از این پشت این اتفاق باشد.»
«چرا وارگ کردن برن اینهمه طول کشید؟ آیا ممکن است او به گذشته رفته باشد و از خونریزی بیشتر جلوگیری کرده باشد؟ ممکن است او قول و قراری با شاهشب گذاشته باشد؟
وقتی که شاهشب به سمت برن حرکت میکرد، به نظر میرسید که او سرنوشت را پذیرفته. من احساس میکنم که شاهشب همان برن است، و شاهشب میخواست برن را بکشد تا خودش را نابود کند.»«منظورم این است که وقتی شاهشب به برن نگاه کرد، به نظر میرسید میخواهد کاری را انجام بدهد که مایل به انجامش نیست. و در همین لحظه بود که آریا سر رسید و نقشهی برن را خراب کرد.
بعد از تمام این داستانها قرار است آنها با سرسی بجنگند؟ یک چیز این وسط انگار سر جای خودش نیست.»
ممکن است آریا با جلوگیری از کشته شدن برن توسط شاهشب، مانع نابودی کامل شاهشب شده باشد؟ و ممکن است پروندهی شاهشب هنوز هم کاملاً بسته نشده باشد؟
ممکن است شاهشب به طور کامل نابود نشده باشد و بعداً به طریقی خودش را بخشی از برن استارک کند؟
اگر اینطور باشد، آن تئوری معروف «برن=شاهشب» تحقق مییابد، و یا حداقل ممکن است او راهی برای کنترل کردن شاهشب یافته باشد.
یکی دیگر از طرفداران معتقد است که لحظهی رویارویی شاهشب و برن، مهر تأییدی بر تئوری شاهشب بودن برن بود، و تیریون لنیستر راهی برای نابودی او پیدا خواهد کرد.
این طرفدار با نام کاربری logicman101 اینطور نوشته است:
«من معتقدم که شاهشب میخواست شمشیرش را به برن اهدا کند و مقابل او زانو بزند، که آریا پیش از این اتفاق از راه رسید.»
«آزور آهای رسالتش را انجام داد و از وقوع این اتفاق جلوگیری کرد، اما ممکن است هنوز همهچیز تمام نشده باشد. من هنوز معتقدم که برن شاهشب واقعیست.»
«شاهشب واقعی/یا شاهشب بعدی که به نظرم برن است، احتمالاً توسط اطلاعاتی که تیریون در مکالمهاش با برن به دست آورد نابود خواهد شد.»
«به نظرم آن سکانس که تیریون و برن با هم صحبت کردن و ما ندیدیم، سرنخی بود از چیزی که اتفاق خواهد افتاد، اطلاعاتی که تیریون در آن مکالمه از برن کسب کرد، ممکن است برای نابودی او به کار بیآید.»
در این حین بازماندگان جنگ در وینترفل فکر میکنند که همهچیز تمام شده، و دنریس در فکر حرکت به سمت جنوب است.
مادر اژدهایان همیشه سودای تاج و تخت را در سر داشته، و شاید حالا شانس بالایی برای رسیدن به این آرزو داشته باشد.
در پیشنمایش قسمت بعد دیدیم که دنریس میگوید باید ریشهی سرسی را بخشکانیم. با اینکه به نظر میرسد دنریس همان کسی باشد که سرسی را شکست میدهد اما یادآوری پیشگویی ملیساندر هم جالب است. او به آریا گفت که افرادی با «چشمان آبی» (که شامل شاهشب میشود) را خواهد کشت، و همینطور افرادی با «چشمان سبز»، که ممکن است اشاره به سرسی داشته باشد و آریا همان شخصی باشد که او را میکشد.
نظر شما چیست؟
با سلام خدمت کلیه دوستان .
بنده همیشه گفته ام که کتاب های مجموعه را بیشتر از سریال قبول دارم ، چه اینجا و چه هر کجای دیگر . اما این دلیل نمی شود که از تماشای سریال لذت نبرم و بعد از قسمت افتضاح ششم فصل هفت ، تصمیم گرفته ام که برای لذت بردن ، به هیچ عنوان منطق کتاب را با منطق سریال قاطی نکنم . با این دیدگاه باید به چهار نکته اشاره کنم :
اول : شاه شب چه در قسمت های قبلی که در آن حضور داشت و چه در این قسمت ، کاملاً از کشتن انسان ها ، و به رخ کشیدن برتری و قدرتش لذت می برد و همین غرور بود که باعث نابودی اش بدست آریا شد . آیا شما همین ویژگی ها را در برن هم می بینید؟ به نظرم اینکه بگوییم به هر دلیلی شاه شب همان برن بوده کاملاً غیر منطقی است ، اما اینکه برن ممکن است به شاه شب بعدی تبدیل شود یک بحث دیگر است هرچند بسیار بعید می باشد .
دوم : ایده پردازی و تخیل ما هیچ حد و مرزی نمی شناسد و برای همین است که هزاران تئوری و فرضیه مختلف درباره سرنوشت شخصیت ها و آخر داستان خلق کرده ایم و حالا آنهایی که انتظار داشتند شاه شب تا آخر در سریال حضور داشته باشد ناامید شده اند و صدای اعتراضشان بلند شده است ، اما واقعیت این است که به هر حال شاه شب باید در وینترفل کشته می شد نه پایتخت! چون سازندگان سریال هرچقدر هم خرج ساخت اثرشان کرده باشند نمی توانستند لوکیشن های پایتخت را مثل وینترفل برای ورود شاه شب زمستانی و یخ زده بکنند! پس دنریس یا باید اول پایتخت را می گرفت بعد به وینترفل می رفت یا اول به وینترفل می رفت بعد پایتخت . و به نظر شما کدام حالت قابل قبول تر و جذاب تر بود!
سوم : وقتی محدودیت های سریال را بپذیریم ، پس منطق هنری ساخت آن را هم می پذیریم و با این پذیرش اعتراض به اینکه آریا یک دفعه از کجا پیدایش شد و چرا آمدنش را نشان ندادند؟ وارد نخواهد بود زیرا این یکی از فنون فیلمسازی است که وقتی تماشاگر حدس زده که قرار است چه اتفاقی بیافتد (در اینجا بخاطر حرف ملیساندر به آریا) آنقدر او را به جزییات دیگر مشغول کنیم تا در نهایت آن حرکت آخر باز برایش غافلگیرکننده باشد .
چهارم : بنده همچنان با حرف کسانی که می گویند آخر داستان و سرنوشت شخصیت ها در کتاب با سریال یکی است مخالف هستم . اصلی ترین دلیل مخالفتم هم همین نامگذاری سریال است . ما مجموعه کتاب ها را با نام ” ترانه یخ و آتش ” می شناسیم و عنوان ” بازی تاج و تخت ” فقط به جلد اول آن اختصاص دارد اما سازندگان سریال تصمیم گرفتند که این عبارت دوم نام کل سریال باشد . دلیلشان هم کاملاً مشخص است : در کتاب ها هرچقدر بیشتر پیش می رویم نقش ادیان و مذاهب و مباحث توحیدی بیشتر و پیچیده تر می شود و اصولاً همین عنوان ترانه یخ و آتش اشاره به تقابل دو خدای نور و تاریکی دارد . اما سازندگان سریال چندان به این لایه از معنی کتاب ها ورود نکردند و بسیاری از مباحث مربوط به این حوزه در داستان ، در سطح ماند یا اصلاً مطرح نشد . آنها می خواهند تقابل نهایی سریالشان بر سر تاج و تخت باشد نه مرگ و زندگی ، و مطمئناً برای اینکه چنین تقابلی به عنوان پایان بندی سریال چشمگیر باشد تدارک فراوانی برایمان دیده اند و اصلاً دلشان نمی خواهد عنوان بدترین یا ناامیدکننده ترین پایان تاریخ سریال های تلوزیونی را از آن اثرشان کنند!
به هر حال همه چیز (البته در سریال) تا سه هفته دیگر به پایان می رسد و بعد از آن خیلی راحت تر می توان نتیجه گیری نمود .
امین دمت گرم عجب دیدگاهی داری. ایمیلی چیزی بهمون بده تا ازت چنتا سوال بپرسم .ممنون
نگاه محتاط و نرمی رفتار شاه شب نسبت به برن، از جنس نگاه مرید به استاد بود. شاید نگاه یک موجود شرور به یک موجود شرورتر از خود که حتی بعد از پیروزی هم احساس نا امنی میکند. آریا بعد از فهمیدن رسالت خود روی درخت رفت و منتظر موند و از بالای شاخه ها شاه شب رو غافلگیر کرد و به نظرم نحوه کشتن شاه شب رو کاملا در ذهن داشت. میدونست که شاه شب، با یک دست گلو و با دست دیگر مچ اونو میگیره، با این وجود دست دوم آریا آزاد شد و خنجر رو رها کرد و …
به وزش بادی که قبل از حمله ی آریا توسط افراد شاه شب حس شد اشاره نکردید. شاید نکته ای داشته باشه. همینطور برن که هیچوقت برای هیچ چیز عجله نداره، با گفتن جمله “من باید برم” با کنترل کلاغ ها و رسوندن اون ها به کنار گوش پادشاه شب چیزی رو به اون میگه یا کاری رو انجام میده. صرفا برای ردیابی و رصد پادشاه شب این کار خیلی بی ارزشه.
به نظرم برن از شاه شب خطرناکتر و مخوفتره. ببینیم چی میشه…
خود سازندگان هم بگند برن ربطی به شاه شب نداره بازم یه سری طرفدارها قبول نمیکنند .