این موضوع بر کسی پوشیده نیست که شخصیت های مارتین در نغمه آتش و یخ یا سری تلویزیونی بازی تاج و تخت به دلیل طراحی و روند داستانی پر فراز و نشیب خود توانستهاند به یکی از محبوب ترین کرکترها در آثار فانتزی تبدیل شوند. کرکترهایی که در طول چندین جلد رمان و فصل های مختلف در تلویزیون به نوعی یا از در قلب مخاطب و یا از سویش مورد تنفر قرار گرفته که در هر صورت قدرت بالای شخصیت سازی این نویسنده بزرگ را به نمایش میگذارد. اما امروز قصد داریم به مقایسه دو شخصیت هرچند شبیه اما از دو دنیای کاملا متفاوت بپردازیم. یکی بانویی که پس از یک شب سرخ تبدیل به کابوس دشمنان خود شد و دیگری دادستانی که پس از یک تراژدی تبدیل به آنتاگونیست سری میشود. بله همانطور که میدانید امروز به سراغ کتلین استارک و هاروی دنت رفتهایم تا باری دیگر شاهد نمایان شدن یکسری شباهت قابل توجه از سویشان باشیم.
قبل از هرچیز بهتر نگاهی به گذشته این دو شخصیت داشته باشیم. هاروی در دوران کودکی خود به شکل مداوم توسط پدر الکلی خود مورد آزار و اذیت قرار میگرفت. پس از مرگ پدرش وی در طول دوران تحصیل خود توانست خیلی زود به جوانترین دادستان شهر گاتهام تبدیل شود. وی با انگیزه های عدالت خواهانه خود در جایگاه یکی از مجریان قانون نقش بزرگی در دستگیری و به سزای اعمال رساندن مجرمان داشت و با شخصیتهایی همانند بتمن و کارگاه گوردون یک مثلث بزرگ و کاربردی را بر علیه برهم زنندگان نظم ایفا کرد. در فیلم سینمایی شوالیه تاریکی ۲۰۰۸ میبینیم که پس از توطئه جوکر وی در طول نجات نامزدش به دلیل انفجار آسیب شدیدی مخصوصا به صورتش وارد میشود به شکلی که نیمی از صورت وی کاملا سوخته بود و شکلی نسبتا ترسناک را به خود گرفته بود. از سوی دیگر با کتلین روبرو میشویم، شخصی که در دوران جوانی خود قرار بود که با برندون استارک فرزند بزرگ والی شمال یعنی ریکارد ازدواج کند اما به دلیل مرگ وی و پدرش در پایتخت به دست ایریس تارگرین دومین پسر ریکارد یعنی ادارد تصمیم به ازدواج با وی گرفت. سالها گذشت و با به دنیا آمدن راب، آریا، سانسا، برن و ریکان جایگاه لیدی کتلین نیز به مراتب مهمتر میشد. اما قضیه زمانی تغییر کرد که با مرگ ناگهانی ادارد در پایتخت راب استارک با تمام قوا علیه نیروهای سلطنتی وارد جنگ شد و همین موضوع باعث آغاز فصل جدیدی از واکنش های خوب و بد از سوی کتلین بود که در نهایت با مرگ خود و فرزندش در عروسی خونین به پایان رسید. اما زمانی شباهت هاروی و کتلین بیش از پیش آشکار میشود که هردو به نوعی از مرگ بازمیگردند آنهم به اشکالی متفاوت.
تغییر در شیوه مبارزه را شاید بتوان بزرگترین تفاوت این دو شخصیت با گذشته خود دانست. هاروی که تا بیش از حادثه بیشتر از راه قانونی و با کمک بتمن تصمیم میگرفت که علیه جنایات صف آرایی کند بعد از آنکه معشوقه و البته زیبایی خود را از دست داد علاوه بر مبارزه با مجرمین به شکلی وحشیانه بتمن را نیز دشمن خود قلمداد میکند و از یک شخصیت نسبتا مثبت به ویلنی تمام عیار تبدیل میشود. حال بهتر است نگاهی به کتلین داشته باشیم که در رمانها پس از عروسی خونین وی با جانفشانی بریک دنداریون به زندگی بازمیگردد با رهبری برادران بدون پرچم فصل جدیدی از رعب و وحشت را علیه قاتلین خاندانش آغاز میکند. وی که گمان میکند هر شخصی که با قاتلین پسرش در ارتباط بوده سزاوار مرگ است دها نفر را به دار آویخت که در این میان میتوان از کسانی مانند پادریک پین و حتی برین نام برد. همانطور که میبینیم خیانت و تلاش برای انتقام دو موضوعی بود که در تغییر شخصیتی این دو شخصیت نقشی مهم ایفا کرد و زمینه سازی برای شرور گرایی آنها شد. دنت در برخی مواقع میخواهد مجرمی را به روش خودش مجازات کند از یک سکه برای تصمیمگیری استفاده میکند. این موضوع خود به تنهایی نشاندهنده دوگانه بودن شخصیت هاروی است که علاوه بر ظاهر وی در باطنش هم جای گرفته. کتلین نیز با مقایسه کوتاه گذشته وی با دوران پسا مرگش به همین نتیجه خواهیم رسید که در نوع خود جالب است.