هشدار اسپویل برای افرادی که قسمت دوم را ندیدهاند.
خیلی خب، میخواهیم راجع به سکس آریا و گندری صحبت کنیم. در مصاحبهای که میسی ویلیامز با اینترتینمنت ویکلی داشته، گفته که اولینبار دوست صمیمیاش سوفی ترنر (سانسا) بوده که به این سکانس اشاره کرده. او به میسی زنگ زده و پرسیده فیلمنامه را تا کجا خوانده؟ میسی هم گفته تا میانهی قسمت اول خوانده. سپس سوفی گفته: «این سکانس، این صحنه عالیه»
ابتدا میسی فکر کرده که سکانس مربوط به سکس شوخیای از طرف سازندگان سریال، بنیوف و وایس است (چون قبلاٌ سابقهی اینگونه شوخیها را دارند.) و به آنها گفته که شوخی خوبی بود. اما آنها در جواب گفتند که نه ما امسال این شوخیها را انجام ندادیم.
میسی میگوید:
«من فیلمنامه را خواندم و بعد گفتم که خدای من، ما واقعاً قراره این صحنه رو بازی کنیم. کی فیلمبرداری میشه؟ من باید برم باشگاه. و کلی کارهای دیگه…»
خب، آیا خود میسی این سکانس را بازی کرده؟ یا از بدل استفاده شده؟ میسی به این سوالها جواب داده:
«بنویف و وایس گفتند که میتونی همونقدری که میخوای یا میتونی بدنت رو نشون بدی. و من به این فکر میکردم که این چیزها برای آریا مهم نیست. و همه قبلاً در سریال این کار را انجام دادهاند و بنابراین…»
این خیلی خوب است که سازندگان سریال میسی را تحت فشار قرار ندادهاند و به او این اختیار را دادهاند که هرطور خودش مایل است این کار را انجام دهد.
جو دمپسی (گندری)، که ده سال از میسی بزرگتر است، حس عجیب و گیجکنندهای راجع به این سکانس داشته. او میگوید:
«این خیلی برای من عجیب بود، چون من میسی رو از ده دوازده سالگیاش میشناسم و همچنین از طرفی نمیخواستم این حس بهش دست بده که من دارم ادای بزرگترها رو درمیارم و از بالا بهش نگاه میکنم، به هرحال اون بیست سالش هست و بنابراین با این ماجرا بهمون خوش میگذشت.»
این سکانس چیزی فراتر از فقط رابطهی جنسی بود، ما در این سکانس دیدیم که آریا کمی از آن آدم بیچهره فاصله گرفته و احساسات انسانی در او زنده شدهاند. آریایی که کلی سرباز لنیستر کشته، یک تالار پر از فریها را مسموم کرده و … حالا این رابطه برای او خیلی انسانیست. خود میسی در اینباره میگوید:
«این چیزی بود که آریا مدتی ازش دور بود، احساسات واقعی انسانی، و حسی که هیچوقت ندیده بودیم با آن دست و پنجه نرم کند.»
بنیوف و وایس هم در اینباره صحبت کردهاند:
«این پایان دنیاست، چه کار دیگهای آریا باید انجام میداد؟ این لحظهایست که آریا برخلاف همیشه که به مرگ میگفت «امروز نه.» مرگ را از همیشه به خود نزدیک میبیند و می گوید: «ما احتمالاً فردا بمیریم، دوست دارم بدونم که قبل از اون چه حسی داره این تجربه» این خیلی جالبه که میبینیم آریا کمی به ریشههای انسانیاش برگشته و راجع به چیزهایی که مردم میترسند عادی صحبت میکنه.»
بیایید امیدوار باشیم که در قسمت سوم آریا دوباره به مرگ بگوید: «امروز نه.» تا ما هم بتوانیم بعداً با خیال راحت راجع به رابطهی او و گندری صحبت کنیم.