در یکی از مصاحبههای اخیر خبرگزاری رولینگ استونز، سوفی ترنر (سانسا) و میسی ویلیامز (آریا) دربارهی تجربهی بزرگ شدن در دنیای «بازی تاج و تخت» حرف میزنند، در عین حال مارتین دربارهی الهامات و ایدههای اولیهی خود دربارهی رشد شخصیتهای آریا و سانسا حرف میزند و اینکه قرار است دقیقاً چه مقدار از فصل هشتم براساس نوشتهی خود او پایان یابد!
یکی از دلگرمکنندهترین قضایایی که در پشت صحنهی سریال وجود دارد، دوستی گرم میسی و سوفی بوده است. با توجه به اخبار منتشر شده در رولینگ استونز، اولین آشنایی آنها در جلسهی شیمیخوانی (جلسهای که در آن بازیگرانی که برای نقشهای کنار هم انتخاب شدهاند، با هم مشغول خواندن فیلمنامه میشوند تا بهتر با شیمی بین شخصیتها آشنا شوند.) در سال ۲۰۰۹ بوده است، زمانی که میسی تنها ۱۲، و سوفی ۱۳ سال داشته است.
سوفی در اینباره میگوید:
«ما تقریباً از همان لحظه به بعد بهترین دوستهای یکدیگر بودیم.»
میسی هم میگوید:
«من در آن لحظه فکر میکردم که سوفی باحالترین چیزیست که تابهحال دیدهام.»
«من حالا میفهمم که چرا این جلسههای شیمیخوانی برگزار میشوند، چون وقتی همکارت درست از آب درمیآید، این همکاری انقدر درست به نظر میآید که تبدیل به بهترین دوستهای هم میشوید! و ما میتوانستیم بزرگ شدن این دو دختر (سانسا و آریا) را با هم، بعد از این همه سال ببینیم.»
او اضافه میکند: «وقتی با دوستتان کار میکنید نمیتوانید هیچ کاری را به سرانجام برسانید، هر بار که ما سعی میکردیم با هم جدی باشیم، مشکلترین کار برایمان بود! فکر میکنم که همه از تصمیم قرار دادن ما درکنار یکدیگر پشیمان هستند.»
میسی از تجربهی شخصی خود درمورد بزرگ شدن در یک سریال تلوزیونی میگوید:
«در دورهای بودم که در حال رشد بودم و باید سینهبندی میبستم که سینهها را به زیر بغلم فشار میداد تا مخفی شوند. و رشد آنها همه چیز را بدتر هم میکرد!»
در مصاحبه، میسی میگوید که شرایط خانوادگی، موجب شد که خشم آریا را بهتر درک کند!
با این حال، میسی به این مسئله اشاره میکند که چطور دچار برخی اختلالات احساسی شده است. او میگوید:
«این بهترین زمان برای این مسئله بود، چرا که آریا در این دوره دوباره شروع کرده بود به حس کردن. جالب بود که همیشه من سعی میکردم نقش آریا را بدون احساس بازی کنم و در عین حال در این موقعیت هنگامی که میخواستم احساساتی را نشان دهم، آنها را پیدا نمیکردم و فکر میکنم این شاید کار را بهتر هم میکرد.»
همچنین رولینگ استونز در مصاحبهای با مارتین دربارهی الهام او برای خلق شخصیت سانسا پرسیده.
اولین و کوچکترین جرقهی او برای عنوان «نغمه ی یخ و آتش» صحنهای بود که در آن یک گروه مرد در محاصرهی گروهی گرگ قرار میگیرند که او به این فکر کرده که «باید چند دختر هم در ماجرا باشند» و در راه خانه ایدهای را رشد داد، «دو خواهر که بسیار متفاوت بودند…»
شخصیتپردازی آریا و سانسا بر این مبناست که چطور به هنجارهای جنسی دنیای وستروس (که شباهت به دوران قرون وسطی دارد) واکنش نشان میدهند.
«قرون وسطی با وطنپرستی شکل گرفته بود، که در آن دوران زنان حقوق بسیار کمی در جامعه داشتهاند، و زنانِ ردهی پایینتر حتی حقوقی ناعادلانهتر داشتند»
جنبه های رمانتیک سرزمین وستروس بود که سانسا را هیجان زده میکرد. و هنگامی که خواهر بزرگتر جذب مفاهیم زنانهی وستروس میشد، آریا از طرفی میخواست دختری باشد که میجنگد، شمشیر به دست میگیرد و شکار میکند و در گل و لای کشتی میگیرد.»
«بسیاری از زنانی که میشناختم جنبههایی از آریا را داشتند، به خصوص در دههی هفتاد و شصت. بسیاری از دختران جوان را میشناختم که نمیخواستند شوهری پیدا کنند تا خانهدار شوند، که میگفتند میخواهند شخصیتی جداگانه برای خود داشته باشند. و این قطعاً بخشی از شخصیت آریاست»
مارتین همچنین افزود
«من بسیار در نوشتن این کتابها تنبلی میکنم» «نکات پایانی سریال همان چیزهاییست که حدود ۵ یا ۶ سال پیش به آنها گفته بودم، اما ممکن است تغییراتی نیز همراه آن باشد.»