وایت ها
وایت ها انسان ها و موجودات مرده ای هستند که توسط آدرها (Others) و ظاهرا زمانی که سرمایی که همراه آنهاست، لمسشان می کند، برمی خیزند.[۱] هرکس که در برابر آدرها شکست می خورد، باید سوزانده شود، وگرنه مرده ها به عنوان خدمتکارانشان بر خواهند خواست. ترس از تبدیل شدن مرده هایشان به وایت، وحشی ها (Wildings) را به سوزاندنشان وادار می کند.
ظاهر
ظاهر وایت ها تماما بستگی به شرایط جسد هنگامی که برمی خیزد، دارد. بعضی شبیه زنده ها هستند، درحالی که بقیه به شدت پوسیده اند اگرچه روند فساد متوقف شده است. همه شان به راحتی از روی چشمانشان که همچون دو ستاره ی آبی[۲] به آبی درخشان تبدیل شده است[۳][۴] و دست ها و پاهای سیاه و متورم از خون منقعد شده و ماسیده،[۵] شناسایی می شوند.
پیرامون آن
ظاهرا وایت ها جذب خون گرم می شوند و با نیرویی شگفت انگیز حمله می کنند. برخلاف آدرها، کند و ناآزموده اند[۶] و بویی سرد و غیرعادی دارند که اگر به حیوانات برسد، می تواند آنها را بترساند.[۲]
به نظر می رسد وایت ها حداقل بخشی از حافظه ی قبلی شان را حفظ می کنند، زیرا به نظر می رسید وایت آتر (Othor) می داند لرد فرمانده جور مورمونت (Jeor Mormont) کجا می خوابد و او کیست زیرا تلاش کرد او را بکشد، و وایت تیستل (Thistle) وارامیر (Varamyr) شش جلده را حتی وقتی به بدن گرگی وارگ شده بود، شناخت.
وایت ها به خاطر مرده بودن، دردی احساس نمی کنند و بی توجه به جراحتشان به جنگیدن ادامه می دهند.[۲] اگرچه با قطع کلی اعضا می توانند متوقف شوند، اما دست و پایشان با قطع از بدن به حرکت کردن ادامه می دهند. وقتی وایتی نابود می شود، رنگ آبی از چشمانش می رود.[۱][۲]
به نظر می رسد وایت ها می توانند در حالت سکون باقی بمانند، مثل بیرون ورودی دامنه ی کوه غار کلاغ سه چشم (Cave of Three-eyed Crow). برف بیشتر مردگان را دفن کرده بود اما آنها همچنان آنجا بودند، پنهان، یخ زده و منتظر.{{رف|ربا|34}
نقطه ضعف
شیشه ی اژدها (Dragonglass) نمیتواند وایت ها را متوقف کند[۲] اما آتش می تواند. آنها بسیار اشتعال پذیرند و اگر شعله ور شوند، به سرعت نابود می شوند.[۱] در حال حاضر مشخص نیست که وایت ها به خواست خودشان از دیوار (Wall) عبور کردند یا نه، اگرچه جسدهایی که از میان دیوار آورده می شوند، ظاهرا همچنان می توانند به عنوان وایت دوباره جان بگیرند. به نظر می رسد سوزاندن جسدها از دوباره جان گرفتنشان توسط آدرها و تبدیل شدنشان به وایت، جلوگیری می کند.
ستاره ی هفت پر
در ستاره ی هفت پر (Seven-Pointed Star) گفته شده که ارواح، وایت ها و از مرگ بازگشتگان نمی توانند به یک مرد پرهیزگار آسیب بزنند، تا زمانی که با ایمانش زره پوش است.[۷]
وایت های شناخته شده
لیستی از شخصیت ها که در جریان مجموعه به وایت تبدیل شده اند:
- سر ویمار رویس (Waymar Royce)
- جیفر فلاورز (Jafer Flowers)، توسط پادگان کسل بلک کشته شد
- آتر (Othor)، توسط جان اسنو کشته شد
- چت (Chett)
- پاول کوچیکه (Small Paul)، توسط سمول تارلی (Samwell Tarly) کشته شد
- هیک (Hake)
- لارک (Lark)
- سافت فوت (Softfoot)
- رایلز (Ryles)
- تیستل (Thistle)
- تورویند (Torwynd)
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
سر ویمار رویس (Waymar Royce) پس از شکست خوردن از آدرهای (Others) آنسوی دیوار (Wall)، به صورت یک وایت برخواست. جان اسنو (Jon Snow) لرد فرمانده مورمونت (Mormont) را از وایتی که آتر (Othor) بود، نجات داد.[۱]
ننه ی پیر (Old Nan) برای برن (Bran) قصه ای از آخرین قهرمان (Last Hero) تعریف کرد که در آن یادآور شد که آدرها (Others) گروهی از کشته شدگان را هدایت می کنند و خدمتکاران مرده شان را با گوشت کودکان انسان تغذیه می کنند.
نزاع شاهان
دست آتر (Othor) (که هنوز حرکت می کرد) در شیشه ای به همراه آلیستر تورن (Allister Thorne) به بارانداز پادشاه (King’s Landing) فرستاده شد تا تلاش شود پادشاه را از سختی تهدیدات آنسوی دیوار (wall) تحت تاثیر قرار دهد، شاید پادشاه سربازان بیشتری به دیوار بفرستد. تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) سر آلیستر تورن را مدتی چنان طولانی منتظر نگه داشت که دست آتر (Othor) پوسیده شده و چندان متقاعد کننده نبود.
یورش شمشیرها
در طول نبرد مشت نخستین انسان ها (Battle of the Fist of the First Men) نگهبانان شب نتوانستند در مقابل وایت هایی که بر ضدشان فرستاده شده بود، دفاع کنند. پس از شکستی درهم شکننده، اکثر نگهبانانی که در مشت مبارزه کرده بودند، توسط عجایبی های غیر قابل عبور کشته شدند.
رقصی با اژدهایان
نقل قول ها
” بادهای سرد می وزند و آدم ها از آتش فاصله می گیرند و هرگز برنمی گردند ... یا اگه برگردند، دیگه انسان نیستند، تنها وایت هستند، با چشمانی آبی و دستانی سیاه و سرد. فکر میکنی چرا با استیو (Stiv) و هالی (Hali) و بقیه اون احمق ها به جنوب فرار می کردم؟[۱۲] “
” چشمانش همچنان باز بود. همچون دو یاقوت آبی به آسمان زل زده بودند.[۱] “
” دنیا در دو ستاره ی آبی، دردی درهم شکننده و وحشتناک و سرمایی چنان شدید که اشک را در چشمانش منجمد می کرد، خلاصه شد.[۲] “ —سمول تارلی در حال خفه شدن توسط وایتی که پاول کوچیکه بود.
منابع و یادداشت ها
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ بازی تاج و تخت، فصل 52، جان.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ یورش شمشیرها، فصل 46، سمول.
- ↑ بازی تاج و تخت، مقدمه.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 33، سمول.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 4، برن.
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 18، سمول.
- ↑ ضیافتی برای کلاغ ها، فصل 27، جیمی.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 35، جان.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ رقصی با اژدهایان، فصل 39، جان.
- ↑ رقصی با اژدهایان، فصل 58، جان.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ رقصی با اژدهایان، فصل 69، جان.
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 53، برن.