۲٬۱۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
گرگور سپس به الیا تجاوز کرده و او را هم به قتل رساند. | گرگور سپس به الیا تجاوز کرده و او را هم به قتل رساند. | ||
== ارجاعات در کتاب == | == ارجاعات در کتاب == | ||
=== بازی تاج و تخت | === بازی تاج و تخت === | ||
==== تست سطح 4 ==== | ==== تست سطح 4 ==== | ||
===== تست سطح 5 ===== | ===== تست سطح 5 ===== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
دنریس (Daenerys)، در رویای خود، برادرش ریگار را سوار بر نرینهای به سیاهی زرهاش میبیند. در حالی که تلالوء سرخ آتش از میان شکاف چشم کلاهخودش میدرخشد. دنی دریچهی صیقلی کلاهخود سیاه را بالا میکشد و می بیند چهرهی درون آن متعلق به خودش است. | دنریس (Daenerys)، در رویای خود، برادرش ریگار را سوار بر نرینهای به سیاهی زرهاش میبیند. در حالی که تلالوء سرخ آتش از میان شکاف چشم کلاهخودش میدرخشد. دنی دریچهی صیقلی کلاهخود سیاه را بالا میکشد و می بیند چهرهی درون آن متعلق به خودش است. | ||
=== نبرد شاهان | === نبرد شاهان === | ||
دنریس (Daenerys) یکی از اژدهاهای (dragons) تازه متولد شده ی خود را به افتخار برادرش ریگار، نامگذاری میکند. اژدهای با پولکهای سبز و برنزی، به افتخار برادر دلیرش که در سواحل سبز ترایدنت کشته شد، ریگال (Rhaegal) نامیده میشود. | دنریس (Daenerys) یکی از اژدهاهای (dragons) تازه متولد شده ی خود را به افتخار برادرش ریگار، نامگذاری میکند. اژدهای با پولکهای سبز و برنزی، به افتخار برادر دلیرش که در سواحل سبز ترایدنت کشته شد، ریگال (Rhaegal) نامیده میشود. | ||
ریگار در شهود دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen)، در خانهی نامیرایان (House of the Undying) ظاهر میشود. او درحال گفتگو با همسرش الیا (Elia) دربارهی سرنوشت پسرشان (اگان) و این که نام او را چه میگذارد، دیده میشود. او همچنین اظهار میکند که … | ریگار در شهود دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen)، در خانهی نامیرایان (House of the Undying) ظاهر میشود. او درحال گفتگو با همسرش الیا (Elia) دربارهی سرنوشت پسرشان (اگان) و این که نام او را چه میگذارد، دیده میشود. او همچنین اظهار میکند که … | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
به علاوه، دنریس در خانهی نامیرایان (House of the Undying)، مرگ ریگار در گدار یاقوتِ ترایدنت (Trident) توسط رابرت براتیون (Robert Baratheon) را هم میبیند: | به علاوه، دنریس در خانهی نامیرایان (House of the Undying)، مرگ ریگار در گدار یاقوتِ ترایدنت (Trident) توسط رابرت براتیون (Robert Baratheon) را هم میبیند: | ||
یاقوت ها مانند قطرات خون از سینهی پرنس درحال مرگ به پرواز درآمد، او به روی زانوهایش در آب فرو افتاد و با آخرین نفسش نام یک زن را زمزمه کرد. | یاقوت ها مانند قطرات خون از سینهی پرنس درحال مرگ به پرواز درآمد، او به روی زانوهایش در آب فرو افتاد و با آخرین نفسش نام یک زن را زمزمه کرد. | ||
===طوفان شمشیرها | ===طوفان شمشیرها=== | ||
دنریس (Daenerys) سوار بر کشتی بالریون (Balerion)، به آرستان ریشسپید (Arstan Whitebeard) میگوید که چیزهای بسیار کمی دربارهی ریگار میداند، فقط داستانهایی که ویسریس برایش تعریف کرده، در حالی که او در زمان مرگ ریگار تنها یک پسربچه بوده. وقتی دنی از آرستان میپرسد که ریگار حقیقتاً چگونه بوده، آرستان پاسخ میدهد: | دنریس (Daenerys) سوار بر کشتی بالریون (Balerion)، به آرستان ریشسپید (Arstan Whitebeard) میگوید که چیزهای بسیار کمی دربارهی ریگار میداند، فقط داستانهایی که ویسریس برایش تعریف کرده، در حالی که او در زمان مرگ ریگار تنها یک پسربچه بوده. وقتی دنی از آرستان میپرسد که ریگار حقیقتاً چگونه بوده، آرستان پاسخ میدهد: | ||
توانا، بیشتر از هر چیز دیگر. مصمم، سنجیده، وظیفهشناس، با اراده. | توانا، بیشتر از هر چیز دیگر. مصمم، سنجیده، وظیفهشناس، با اراده. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
پرنس درگوناستون (Dragonstone)، به عنوان یک پسر جوان بیش از حد کتابخوان بود. او آنقدر زیاد مطالعه میکرد که مردم میگفتند حتماً ملکه ریلا (Rhaella) هنگام بارداریاش هم تعدادی کتاب وهم یک شمع بلعیده. ریگار علاقهای به بازی با سایر بچهها نداشت. اساتید (maesters) از هوش او متحیر بودند، اما شوالیههای پدرش کنایه میزدند که بیلور مقدس (Baelor the Blessed) دوباره متولد شده. تا اینکه یک روز پرنس ریگار در یک طومار چیزی پیدا کرد که او را تغییر داد. کسی نمیداند که آن چه بوده است، فقط این که ناگهان ریگار یک روز صبح زود، وقتی شوالیهها داشتند شمشیرهایشان را میبستند، در حیاط حاضر شد. به سمت سر ویلم دری (Willem Darry)، استاد رزم رفت، و گفت: «من به یک شمشیر و زره نیاز دارم، به نظر میرسد که باید جنگجو بشوم.» | پرنس درگوناستون (Dragonstone)، به عنوان یک پسر جوان بیش از حد کتابخوان بود. او آنقدر زیاد مطالعه میکرد که مردم میگفتند حتماً ملکه ریلا (Rhaella) هنگام بارداریاش هم تعدادی کتاب وهم یک شمع بلعیده. ریگار علاقهای به بازی با سایر بچهها نداشت. اساتید (maesters) از هوش او متحیر بودند، اما شوالیههای پدرش کنایه میزدند که بیلور مقدس (Baelor the Blessed) دوباره متولد شده. تا اینکه یک روز پرنس ریگار در یک طومار چیزی پیدا کرد که او را تغییر داد. کسی نمیداند که آن چه بوده است، فقط این که ناگهان ریگار یک روز صبح زود، وقتی شوالیهها داشتند شمشیرهایشان را میبستند، در حیاط حاضر شد. به سمت سر ویلم دری (Willem Darry)، استاد رزم رفت، و گفت: «من به یک شمشیر و زره نیاز دارم، به نظر میرسد که باید جنگجو بشوم.» | ||
اسپویلر: | اسپویلر: | ||
=== ضیافتی برای کلاغها | === ضیافتی برای کلاغها=== | ||
اسپویلر: | اسپویلر: | ||
===رقصی با اژدهایان | ===رقصی با اژدهایان=== | ||
اسپویلر: | اسپویلر: | ||
==نقل قول ها درباره ی ریگار== | ==نقل قول ها درباره ی ریگار== |