پرش به محتوا

سانسا استارک: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۴
جز
خط ۷۱: خط ۷۱:
از سانسا خواسته می شود، تا با [[مارجری تایرل]] و مادر بزرگش [[اولنا ردواین]] (Olenna Redwyne) شام بخورد. [[لوراس تایرل|لوراس]] که زیبایی و رفتارش نفس سانسا را بند آورده بود، او را تا محل شام همراهی می کند. سانسا اشاره ای به رزی که لوراس در تورنومنت دست به او داد بود می کند، اما مشخص می شود که لوراس رز و سانسا را فراموش کرده بود. سانسا سعی می کند از او حرف بیشتری بکشد، برای همین با اشاره به این که، مرگ [[رنلی براتیون|رنلی]] (Renly) باید برای خواهر لوراس سخت باشد، سهوا موجب رنجش او می شود.
از سانسا خواسته می شود، تا با [[مارجری تایرل]] و مادر بزرگش [[اولنا ردواین]] (Olenna Redwyne) شام بخورد. [[لوراس تایرل|لوراس]] که زیبایی و رفتارش نفس سانسا را بند آورده بود، او را تا محل شام همراهی می کند. سانسا اشاره ای به رزی که لوراس در تورنومنت دست به او داد بود می کند، اما مشخص می شود که لوراس رز و سانسا را فراموش کرده بود. سانسا سعی می کند از او حرف بیشتری بکشد، برای همین با اشاره به این که، مرگ [[رنلی براتیون|رنلی]] (Renly) باید برای خواهر لوراس سخت باشد، سهوا موجب رنجش او می شود.


لوراس او را تا سر میز شام همراهی کرده و سپس ترک می کند، در ان جا زنان تایرل به گرمی به او خوش آمد می گویند. در سر میز [[اولنا ردواین|لیدی اولنا]] اصرار دارد تا از سانسا در مورد جافری اطلاعاتی کسب کند. او که برنامه ای ترتیب داده، تا با ایجاد سر و صدا مانع هر گونه جاسوسی احتمالی بشود با چرب زبانی از سانسا حرف می کشد. سانسا اعتراف می کند که جافری یک هیولاست، و به [[مارجری تایرل|مارجری]] التماس می کند تا از ازدواج با جافری صرف نظر کند. ماجری اشاره می کند که با حضور برادرش [[لوراس تایرل|لوراس]] در [[گارد پادشاه]]، او امنیت خواهد داشت و جایی برای نگرانی نیست.
لوراس او را تا سر میز شام همراهی کرده و سپس ترک می کند، در ان جا زنان تایرل به گرمی به او خوش آمد می گویند. در سر میز [[اولنا ردواین|لیدی اولنا]] اصرار دارد تا از سانسا در مورد جافری اطلاعاتی کسب کند. او که برنامه ای ترتیب داده، تا با ایجاد سر و صدا مانع هر گونه جاسوسی احتمالی بشود با چرب زبانی از سانسا حرف می کشد. سانسا اعتراف می کند که جافری یک هیولاست، و به [[مارجری تایرل|مارجری]] التماس می کند تا از ازدواج با جافری صرف نظر کند. مارجری اشاره می کند که با حضور برادرش [[لوراس تایرل|لوراس]] در [[گارد پادشاه]]، او امنیت خواهد داشت و جایی برای نگرانی نیست.


لیدی اولنا از تمایل سانسا برای خارج شدن از بارانداز پادشاه، رفتن به [[های گاردن]] (Highgarden) و ازدواج با [[ویلاس تایرل|ویلاس]] (willas) وارث [[خاندان تایرل]] را می پرسد. ویلاس فلج است، اما علاوه بر آن باهوش و مهربان است و توانایی فرزند دار شدن را دارد. سانسا که آرزوی خلاص شدن از دست [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] را دارد، با پیش نهادشان موافق است. این رخداد موجبات دوستی سانسا و مارجری را برای مدتی فراهم می آورد.{{رف|یش|6}}
لیدی اولنا از تمایل سانسا برای خارج شدن از بارانداز پادشاه، رفتن به [[های گاردن]] (Highgarden) و ازدواج با [[ویلاس تایرل|ویلاس]] (willas) وارث [[خاندان تایرل]] را می پرسد. ویلاس فلج است، اما علاوه بر آن باهوش و مهربان است و توانایی فرزند دار شدن را دارد. سانسا که آرزوی خلاص شدن از دست [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] را دارد، با پیش نهادشان موافق است. این رخداد موجبات دوستی سانسا و مارجری را برای مدتی فراهم می آورد.{{رف|یش|6}}
۵٬۹۰۷

ویرایش