بائل: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «{{اطلاعات اشخاص| نام_شخصیت = بائل| تصویر = 200px| توضیح_عکس = ن...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۰۲
نبرد بائل و برندون استارک، اثر Roman Papsuev | |
| |
القاب | بائل آوازه خوان سگریک از اسکاگوس |
---|---|
عنوان | پادشاه آنسوی دیوار |
فرهنگ | مردم آزاد |
بائل (Bael) که بیشتر با نام مستعار بائل آوازه خوان (Bael the Bard) شناخته می شود، یکی از پادشاهان سابق آنسوی دیوار است. برطبق افسانه ها، او یکی از بزرگترین شورشی های مردم آزاد زمان خود بود، که با زیرکی مردان شمال را فریب دهد و حتی توانست با دختر برندون استارک (Brandon Stark) باردار کند. او یک آوازه خوان بود، و شعرهایی درباره زندگی خود می نوشت، که هنوز هم استفاده می شوند. [۱]
افسانه بائل آوازه خوان
فرمانروای آن زمان در شمال، برندون استارک، روزی بائل را ترسو خطاب کرد. بائل برای اینکه، جواب این بی حرمتی را بدهد و شجاعت خود را به اثبات برساند، از دیوار بالا رفت واز سمت جاده ی پادشاهی (Kingsroad) به سمت وینترفل رفت و با نام سگریک از اسکاگوس (Sygerrik of Skagos) وارد وینترفل شد. این اسم در زبان قدیمی معنی «فریبکار» میدهد، و در اسکاگوس به یک خواننده گفته می شود. آنجا، او تا نیمه شب برای لرد استارک آواز خواند و او را تحت تاثیر مهارت خوانندگی خویش قرار داد، و لرد استارک از او پرسید، چه چیزی به عنوان پاداش میخواهد، او گفت زیباترین گل در حال شکفتن باغ وینترفل را میخواهم. از آنجا که گل رز آبی زمستان (blue winter rose) در حال شکفتن بود برندون قبول کرد که یکی از آنها را به او بدهد. اما صبح روز بعد، تنها دختر باکره ی لرد استارک ناپدید شد، و بر روی تخت او رز آبی زمستان قرار داشت.لرد برندون استارک، نگهبانان شب را به جستجوی آنها به آنسوی دیوار فرستاد ، ولی هرگز نه اثری از دختر پیدا شد نه بائل. نسل استارکها در حال انقراض بود، تا زمانیکه دختر به اتاقش برگشت، در حالیکه در دستان او یک نوزاد بود، آنها هیچوقت وینتفرل را ترک نکرده بودند، و در واقع در سرداب مخفی شده بود، حرامزاده بائل و دختر استارک، لرد وینترفل شد.[۲]
سالها بعد که بائل، پادشاه آنسوی دیوار شد، با هدایت ارتش وحشی ها به سمت جنوب لشکرکشی کرد، و در فروزن فورد - گدار یخزده (Frozen Ford) با پسر خود به مبارزه پرداخت، اما نتوانست هم خون خودش را بکشد، و مرگ به دست لرد استارک را پذیرفت. پسرش سر او را به وینترفل برگرداند، و وقتی مادرش، سر آوازه خوان محبوب خود را به عنوان غنیمت جنگی دید، خودش را در بالای برجهای قلعه به پایین پرت کرد.
میراث
منابع
- ↑ یورش شمشیرها، فصل 7، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 51، جان.