تاریخ نگار وقایع مهم: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «{{در حال ترجمه|جورامون}} این تاریخ نگار در تلاش است که رویدادهای بسیار مهم در ت...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۱۶
| در حال ترجمه این موضوع توسط کاربر:جورامون در حال ترجمه است. این الگو برای این قرار داده شده است که سایر اعضا به صورت موازی این مقاله را ترجمه نکنند. |
این تاریخ نگار در تلاش است که رویدادهای بسیار مهم در تاریخ وستروس و ایسوس را به خلاصهترین شکل ممکن بیان کند. اطلاعات این تاریخ نگار از طریق رمانها و کتابهای زمینه منتشر شده در باب رمان نغمه یخ و آتش، فراهم آمده. لازم است یادآور شویم که تمام تواریخ بر اساس سال فتوحات اگان فاتح در وستروس مشخص شده است و سالهای قبل آن رویداد با علامت منفی نمایش داده میشود.
با وجود اینکه تاریخ مدون بعد از ورود اندال ها به قاره وستروس نوشته شده، تاریخ وستروس به 12500 سال قبل باز میگردد. البته باید خاطر نشان کرد که تمام مطالب نوشته شده در مورد سپیده قرون، عصر قهرمانان و شب بی انتها بر اساس داستانهایی که هزاران سال پس از آن اعصار توسط سپتونها گفته شده، فراهم آمده است.
سپیده قرون
دوران ماقبل تاریخ | قبل از آمدن انسانهای نخستین: سرزمینهای وستروس محل زندگی موجودات کوتاه قامت و مرموزی بود که به نام فرزندان جنگل شناخته میشوند، همچنین در آن دوران، غولها و موجودات جادویی دیگری نیز در وستروس زندگی میکردند. |
12000- | حمله انسانهای نخستین به وستروس: گروهی از نژاد انسانها به نام انسانهای نخستین از طریق باریکهای از خشکی که ایسوس را به شرق وستروس متصل کرده بود، وارد وستروس شدند. آنها سلاحها و شمشیرهایی از جنس برنز داشتند و برای تصاحب سرزمینهای وستروس با فرزندان جنگل وارد جنگ شدند. فرزندان جنگل برای جلوگیری از ادامه حمله انسانهای نخستین به وستروس با استفاده از جادو پل ارتباطی ایسوس و وستروس را تکه تکه کردند. بقایای پل ارتباطی را امروزه به نام جزایر استپ استونز میشناسیم که در شرق دریای دورن واقع اند. فرزندان جنگل با این کار پل ارتباطی وستروس و ایسوس را از بین بردند اما این کار خیلی دیر صورت گرفت زیرا انسانهای نخستین زیادی به وستروس پا گذاشته بودند.
انسانهای نخستین علاوه بر کثرت نفرات، بزرگی جثه و قدرت بیشتر، از فن آوری های بیشتری نسبت به فرزندان جنگل برخوردار بودن، و با وجود این که فرزندان جنگل از جادو برای نبرد استفاده میکردند، در مقابل انسانهای اولیه کارآمدی چندانی نداشتند و متحمل شکست میشدند. با گذشت زمان و ادامه یافتن جنگ، انسانهای نخستین بیشتر در اعماق وستروس نفوذ کردند و صدها قلمروی تحت فرمانروایی خود تاسیس کردند. |
10000- | عقد پیمان صلح بین فرزندان جنگل و انسانهای نخستین: پس از گذشت سالیان متمادی از جنگ، انسانهای نخستین و فرزندان جنگل با یکدیگر صلح کردند تا در کنار هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند، طبق معاهده این صلح، انسانهای نخستین به تمام سرزمینهای بدون جنگل حکمرانی میکردند و فرزندان جنگل کنترل تمام سرزمینهای جنگلی را به عهده میگرفتند. در این برهه از تاریخ بود که برای اولین بار خدایان جنگل مورد پرستش مردم نخستین قرار گرفتند. |
عصر قهرمانان
10000- | عصر قهرمانان: دورهای از تاریخ وستروس است که در آن مردان و زنان بزرگی در سالهای پس از صلح بین فرزندان جنگل و نخستین انسانها زندگی میکردند. صلحی که قریب به چهار هزار سال پابرجا بود و در طول این زمان فرزندان جنگل و انسانهای نخستین به یکدیگر نزدیکتر شدند، به طوری که مردم نخستین بسیاری از مسائل فرهنگی خود را از فرزندان جنگل الهام گرفتند.
بسیاری از خاندانهای اصیل کنونی، پیدایش خاندانهای خود را مربوط به این دوره و افراد بزرگی که در آن زمان میزیستهاند میدانند. مثلا گفته میشود برندون معمار بنیانگذار خاندان استارک در این زمان میزیسته و یا گفته میشود که لن خردمند در این دوران کسترلی راک و خاندان لنیستر را بنیان نهاده. همچنین گفته میشود که گارت گرین هند بنیانگذار خاندانهای ریچ و پادشاهان سرزمین طوفان در این عصر میزیستهاند. |
8000- | شب بی انتها: شبی که گفته میشود به اندازه یک نسل به طول انجامیده و در طول آن سردترین، طولانیترین و تاریکترین زمستان تاریخ بر سر وستروس نازل شده است. سرما و یخ از شمال در پناه تاریکی میخزیده و در میان این تاریکی آدر ها از مرزهای شمالی به وستروس هجوم آوردند، آدر ها در راه خود به سوی جنوب همه را میکشتند و به فرمان آنها، مردگان به حرکت در میآمدند. در نهایت شب و زمستان بی انتها پس از نبرد سپیده دم به پایان میرسد که در آن فرزندان جنگل و انسانهای نخستین با یکدیگر متحد شدند و با سلاحها و شمشیرهایی از جنس بلوراژدها، آدر ها را به سرزمینهای یخ زده شمال عقب راندند. گفته میشود سپاه متحدین توسط قهرمانی بزرگ به نام ایزور آهای، صاحب شمشیر شعله ور لایت برینگر رهبری میشده.
ساخت دیوار: پس از شکست خوردن آدر ها از سپاهیان متحد فرزندان جنگل و انسانهای نخستین، برن معمار با کمک غولها و انسانهای نخستین دیواری عظیم از یخ و جادوی کهن را در شمال قلمرو خود بنا میکند، احتمال این وجود دارد که فرزندان جنگل نیز در ساخت دیوار به ایشان یاری رسانده باشند. در همین زمان برادران شب برای نگهبانی از دیوار پا به عرصه گذاشتند تا از وستروس در مقابل خطرهای شمال محافظت کنند. آورده شده که برن معمار در این دوره قلعه وینترفل را ساخته و به عنوان اولین پادشاه شمال، به تخت مینشیند. پادشاهی شب: هنوز از زمانی که دیوار کامل شده بود زمان زیادی نگذشته بود که سیزدهمین فرمانده نگهبانان شب سوگند خود را شکست (برادران شب سوگند خوردهاند که هرگز زنی اختیار نکنند و صاحب فرزندی نشوند) و عاشق زنی از آن سوی دیوار شد، او با نام پادشاه شب قیام و از برادران نگهبان شب به عنوان ارتش خود استفاده کرد. پادشاهی شب در طول دوران سلطنت خود جنایات هولناکی مرتکب شد. اما در نهایت، استارک های وینترفل با پادشاه آنسوی دیوار جورامون متحد شدند و پادشاه شب را شکست دادند. گفته میشود که جورامون همان کسی است که نفیر زمستان را یافته و با استفاده از آن میتوانسته غولهای زمین را بیدار کند. |
حمله اندال ها
6000- | حمله اندال ها: اندال ها که نژادی دیگر از انسانها بودند با استفاده از کشتی از دریای باریک عبور کردند و در سواحل شرقی وستروس پیاده شدند. اندال ها به دینی اعتقاد داشتند که هفت پیکر را به عنوان شمایل مختلف خدایشان میپرستیدند. اندال ها از سلاحهای فولادی استفاده میکردند و از این طریق به راحتی در جنگ با فرزندان جنگل و انسانهای نخستین پیروز شدند. با این حال اتحاد فرزندان جنگل و انسانهای نخستین باعث شد که این جنگ به مدت قرنها ادامه داشته باشد، اما در نهایت تمام شش پادشاهی جنوب که متعلق به انسانهای نخستین بود، شکست خوردند و جنگلهای جنوبی که فرزندان جنگل در آنها مسکن گزیده بودند در آتش سوختند. در این میان تنها پادشاهی شمال در اختیار انسانهای نخستین باقی ماند زیرا توانست حملات اندال ها را دفع کند، این توانایی به علت وجود تنگه استراتژی موت کلین بود که در آن ناحیه اندال ها نتوانستند بر انسانهای نخستین فائق آیند. از آن پس از موت کلین به عنوان دروازهای بین شمال و جنوب یاد میشود. با وجود این که منطقه بزرگ شمال از هجوم اندال ها آسیب جدی ای ندید، با این حال فرزندان جنگل ساکن در نواحی شمالی، به مرور محل زندگی خود را به سمت اراضی شمالی ترک کردند و به عمق جنگلهای آنسوی دیوار مهاجرت کردند. |
4000- | جزایر آهن در مقابل حمله اندال ها سقوط کرد و اندال ها اولین خط پادشاهی آن منطقه را پس از هزار سال قطع کردند. این خط پادشاهی به وسیله اورن ردهند بنیان گذاری شده بود. با وجود این که اندال ها جزایر آهن را اشغال کرده بودند، با این حال مذهب و فرهنگ آن جزایر به روی آنها تاثیر شگفتی گذاشت و آنها در آن ناحیه به مسلک قدیمی حاکم در جزایر آهن ایمان آوردند و خدای مغروق را مورد پرستش قرار دادند. |
عصر والریا
5000- | تشکیل والریا: در جنوب قاره ایسوس قومی صلح جو در شبه جزیرهای به نام والریا زندگی میکردند. حرفه و بنای زندگی آنها بر نگه داری از گوسفند استوار بود تا زمانی که آنها اژدهایان را در رشته کوههای آتشفشانی والریا یافتند و با استفاده از جادو توانستند آنها را رام کنند. والریایی ها با قدرت اژدهایان حاکمیت منطقه را به دست گرفتند و با استفاده از جادو و قدرت اژدهایان در پایتخت خود، شهر والریا، بناهای و برجهای بسیار بلند و باشکوهی را بنا کردند و توانستند سلاحها و شمشیرهای افسانهای و بی نظیری تولید.
پیروزی بر گیسکار: امپراتوری گیسکار یکی از قدیمیترین و قدرت مندترین حکومتهای جهان بود که بر ایسوس حکم رانی میکرد. با قدرت گرفتن حکومت والریا تنش میان این دو حکومت بالا گرفت تا جایی که به پنج نبرد بزرگ بین والریا و گیسکار انجامید، در نهایت حکومت والریا با استفاده از قدرت اژدهایان گسیکار ها را شکست دادند. پس از آخرین جنگ، والریایی ها پایتخت گیسکار را نابود و مردم آن را قتل و عام نمودند و با استفاده از آتش اژدهایان دیوارهای شهرها را فروریختن و جادهها را نابود کردند. با از بین رفتن امپراتوری گیسکار، حکومت والریا شعاع قدرت خود را افزایش داد و شهرها و مناطق بسیاری را به زیر سلطه خود درآورد. |
700- | تهاجم روینار: پس از نابودی شهر قدیمی گیس، حکومت والریا به آرامی قلمروهای تحت نفوذ خود را در امتداد دریای تابستان به سوی غرب گسترش داد. این گسترش موجب شد والریا با شهرهای روینیش که در امتداد رود بزرگ روین قرار داشتند وارد جنگ شود. شاهزاده گارین بزرگ با ارتشی نیرومند متشکل از دویست و پنجاه هزار سرباز برای مقابله با قوای والریا عازم جنگ شد اما در مقابل اژدهایان والریا به سختی شکست خورد.
تخلیه روینار: پس از شکست گارین بزرگ، نیمریا ملکه جنگجوی روینیش با تلاش و سختکوشی بسیار بازماندگان جنگ با حکومت والریا را که اغلب کودکان و زنان بودند گرد هم آورد و با ده هزار کشتی از دریای باریک عبور کرد و در جنوبیترین قلمرو وستروس؛ سرزمین دورن مسکن گزید. نیمریا به منظور اتحاد با لرد مورس مارتل ازدواج کرد و آن دو با کمک یکدیگر توانستند سرزمینهای دورن را به عنوان قلمرو حکومت پادشاهی خود سازماندهی کنند. آنها خاندان مارتل را بنا نهادند که در راس خاندانهای دورن قرار میگرفت. مورس به عنوان شاه دورن، تاثیر زیادی از فرهنگ روینیش های مهاجر پذیرفت. یکپارچکی دورن توسط نیمریا و مورس منجر به آغاز جنگهایی با پادشاهی سرزمینهای ریچ و استورمزاند شد که به صورت پراکند و به مدت قرنهای متمادی ادامه داشت. |
500- | پیروزیهای حکومت والریا و تسلط آن بر شهرها و مناطق ایسوس همچنان ادامه داشت، در این میان فرقهای مذهبی به نام خوانندگان ماه مهاجرت هزاران نفر را برعهده گرفتند. هدف آنها این بود از که مردم را از مناطق جنوبی به سرزمینهایی در شمال هدایت کنند تا در پناه حصار کوهها از گزند حکومت والریا در امان باشند. مهاجران در شمال شهر پنهان براوس را پیدا کردند و در آن ساکن شدند. چندی بعد آنان مجسمه عظیم تایتان براوس را بنا نهادند که به عنوان جزئی ازاستحکامات دفاعی از آن استفاده میشد. |
200- | والریایی ها جزیرهای کوچک را در دهانه خلیج بلک واتر که در سواحل شرقی وستروس است در اختیار گرفتند. تارگرین ها که از خانوادههای برجسته والریایی بودند کنترل آن جزیره را بر عهده گرفتند و قلعهای بنا کردند که برجها و باروهای آن همانند اژدهایان بود. به همین دلیل به آن جزیره نام درگون استون داده شد. |
100-: | سرنوشت شوم والریا: پدیدهای ناشناخته و طبیعی سرنوشت شوم والریا را رقم زد که احتمال میرود به خاطر فعالیتهای شدید آتشفشانی در این ناحیه اتفاق افتاده باشد. این اتفاق همانند چهارده فوران آتشفشانی ای بود که در زمان پیدایش اژدهایان در کوههای والریا اتفاق افتاد. سرنوشت شوم والریا اینگونه بود و والریا تکه تکه شد و شهرهای آن از بین رفت. در نتیجه این اتفاق اژدهایان نیز از میان رفتند و حکومت والریا چند پاره شد. پس از آن شهرهای مختلفِ ایالتهای پراکنده شده والریا اعلام استقلال کردند که امروزه به نام شهرهای آزاد و شهرهای خلیج اسلاور شناخته میشوند.
شهر پنهان براوس از پرده اختفا بیرون آمد و خود را به سایر شهرها نمایان ساخت براوس به علت ناوگان دریایی قدرتمند و توانایی اقتصادی بالا تبدیل به قدرت مندترین شهر آزاد شد. شهرهای خلیج اسلاور دوباره استقلال خود را به دست آوردند و قدرت امپراطوری گیسکاری دوباره در جنوب ایسوس شروع به شکل گیری کرد. قبایل چادر نشین و جنگ جو که در پهنههای بیکران دشتهای شرقی زندگی میکردند، پس از سقوط حکومت والریا، این جسارت را یافتند که به غرب سرزمینهای خود مهاجرت کنند، عظیمترین قبیله آنان، دوتراکی ها بودند که شروع به تاخت و تاز به سرزمینهای اطراف کردند، در همین زمان تارگرین ها در جزیره دراگون استون ساکن بودند و از سه اژدها که احتمالا آخرین اژدهایان جهان غرب بودند نگه داری میکردند. |
هفت پادشاهی
3000- | با گذر سالیان دراز از شروع حمله اندال ها به وستروس قلمروهای جنوبی انسانهای نخستین از بین رفت و اندال ها شش قلمروی پادشاهی قدرتمند را در جنوب وستروس بنا نهادند. |
3000- | تهاجم وحشیها: مردم آزاد که ساکن شمال دیوار بودند و ساکنین وستروس به آنها وحشی میگویند، زیر پرچم پادشاه آن سوی دیوار که عنوان دو برادر به نامهای جندل و گورن بود، متحد شدند. آنها قصد فتح سرزمینهای جنوب دیوار را داشتند. آنها برای مخفی ماندن از دیدگان برادران شب و به منظور گذر از دیوار به صورت سازمانی، منظم و گسترده تونلهای عظیمی را زیر دیوار حفر کردند و با ارتش خود از زیر دیوار گذشتند، اما درست زمانی که آنها به آنسوی دیوار رسیدند با حمله ارتش پادشاه شمال مواجه شدند که منتظر آمدن آنها بود. گورن پادشاه شمال را کشت اما پسر پادشاه جای پدر را گرفت و با کشتن گورن انتقام پدرش را گرفت. در میانه درگیری نگهبانان شب از جنگ مطلع شدند و از قلعهها به پشت سپاه وحشیها هجوم آوردند. طبق افسانههای شمال جندل در این حمله جان خود را از دست میدهد. اما طبق عقاید مردم آزاد (وحشیها)، جندل در این جنگ زنده میماند و از طریق نایت واچ میانبر میزند و به آن سوی دیوار میگریزد اما در شمال دیوار راه خود را برای همیشه گم میکند و هرگز به مقصد نمیرسد. |
700- | در شمال، خاندان استارک در نهایت بر خاندان بولتون تسلط یافت، خاندان بولتون رقیب اصلی استارک ها برای تسلط بر شمال بود. بعدها کارلون استارک به منظور دفع مهاجمان دریایی در سواحل شرقی، پایگاه نظامی متشکل از خاندان کارستارک را بنها نهاد.
در غرب وستروس فرزندان آهن که لقب ساکنان جزایر آهن بود بسیار قدرتمند شدند و در اوج قدرت خود بیشتر سواحل غرب وستروس از اولد تاون و جزیره”اربور در جنوب تا جزایر خرس در شمال را در اختیار خود گرفتند. مردم روینار پس از شکست خوردن در جنگ با حکومت والریا با ده هزار کشتی به دورن مهاجرت کردند و این آخرین مهاجرت بزرگ به وستروس بود. |
400- | خاندان بولتون دوباره بر علیه خاندان استارک شورش میکند اما پس از چهار سال محاصره دوباره تحت تسلط خاندان استارک قرار میگیرد.
پادشاهان سرزمین طوفان قلمرو خود را تا سرزمین رودخانهها و نیک که در شمال سرزمینهای غربی قرار داشتند افزایش دادند. |
250- | با گذشت زمان اهالی جزایر آهن بسیاری از مناطق تحت سلطه خود را از دست دادند اما برخی در حدود سه نسل قبل از آمدن اگان مناطقی از سرزمین رودخانهها را از دست پادشاهان طوفان درآوردند. در این زمان پادشاه اهالی جزایر آهن”هارن هور قلعه عظیم و مستحکم”هارن هال را در مرکز وستروس بنا کرد. |
خاندان تارگرین
نبرد فتح (۱): اگان فاتح به وستروس هجوم میآورد و شش پادشاهی از هفت پادشاهی را تحت تسلط خود در میآورد و پایتخت جدیدی به نام کینگز لندینگ بنا میکند. اگان نتوانست بر پادشاهی دورن فاعق آید بنابراین اجازه داد دورن استقلال خود را حفظ کند. پس از نابودی آرجیلاک پادشاه سرزمین طوفان و مرگ آخرین پادشاه قلمرو ریچ، اگان کنترل قلعه استورمزاند را به برادر ناتنی و حرامزاده خود اورین باراتیون سپرد و های گاردن به هارلن تایرل رسید. ادمین تالی از ریورران لقب لرد سرزمین رودخانهها را گرفت و ویکان گریجوری از پایک، لرد جزایر آهن شد. قیام معتقدان جنگ (۴۸-۳۷): پس از مرگ اگان پسرش انیس اول که حاصل ازدواج اگان با خواهرش بود، بر تخت پادشاهی نشست. اما از آنجایی که طبق عقاید مذهب هفت، زنا با محارم گناه بزرگی محسوب میشود، معتقدین به هفت پیکر، مشروعیت حکومت انیس تارگرین را رد کردند و رهبری مردم را در قیام برعلیه انیس بر عهده گرفتند. انیس در مدیریت بحران و مقابله با قیام ناکارامد بود، از این رو برادر ناتنی خود میگور را به عنوان دست پادشاه انتخاب کرد تا با شورش و قیام مذهبیون مقابله کند. در همین راستا انیس تمام اختیارات جنگی خود را به میگور واگذار کرد. میگور فردی قدرتمند، خشن و بیرحم بود و توانست قیام را با کشتار هزاران نفر فرونشاند. “بیهریس آشتی دهنده (۴۸): بیهریس در برقراری صلح و آرامش موفق تر از میگور بود. او خواستار این بود که کشمکشها از بین برود، از این رو بیهریس آشتی دهنده لقب گرفت. سالهای حکومت او سالهایی همراه با صلح و رفاه برای مردم بود. رقص اژدهایان: اولین جنگ بزرگ داخلی در هفت پادشاهی، جنگی بود که بر سر جانشینی پادشاه صورت گفت، این جنگ بین اگان دوم و خواهر ناتنیاش رینایرا برای تصاحب تخت پدرشان صورت گرفت. این جنگ بسیار خونین بود و بیشتر تارگرین ها و اغلب اژدهایان باقی مانده در آن کشته شدند. جنگ زمانی به پایان رسید که در نهایت اگان سوم پسر دینایرا به تخت پادشاهی نشست. مرگ آخرین اژدها (۱۳۷-۱۲۹): پادشاه ایگن تارگرین تلاش کرد تا نسل قدرتمند و سالمی از اژدها را پدید آورد ولی اژدهایانی که او پرورش داده بود همگی ضعیف و بیمار بودند. او نتوانست از مرگ آخرین اژدها جلوگیری کند و خود را بعد از این اتفاق اژدها کش نامید. از آخرین اژدها چند تخم باقی ماند ولی تلاش تارگرین ها برای بیرون آوردن اژدها از آنها ناکام ماند و این تخمها به مرور زمان یا گم شدند و یا نابود شدند، بدین ترتیب همه گمان کردند که نسل اژدها برای همیشه منقرض شده است. فتح دورن توسط دیرون (۱۶۱-۱۵۷): پس از رسیدن به پادشاهی در سن ۱۴ سالگی، شاه دیرون تصمیم گرفت که کار ناتمام اگان فاتح را تکمیل کند و از این رو حمله موفقی را به دورن ترتیب داد. اما از بخت بد، او یک نفر از خاندان تایرل، که دشمنی دیرینهای با دورنی ها داشتند را، در صدر این حمله قرار دارد. رفتار سبعانه این تایرل باعث شد که شورشی بر علیه تخت آهنین صورت بگیرد و دیرون با لشکری دیگر عازم دورن میشود، اما اودر جریان نبرد کشته میشود و پسر عمویش، شاهزاده ایمون ملقب به شوالیه اژدها به اسارت در آمد و ۴۰ هزار از افرادش از دست رفتند. دوران سلطنت بیلور مقدس (۱۷۱-۱۶۱): بیلور مقدس تصمیم گرفت تا معاهدهی صلحی با دورن ببند. این چنین نقل شده که او این صلح را با پای برهنه راه رفتن بر روی بون وی به دست آورد و پسر عمویش، شوالیه اژدها را از چالهی افعیها نجات داد. او سپت اعظم را در بارانداز پادشاهی بنا کرد که بعدها به خاطر او سپت اعظم بیلور نام گذاری شد. بیلور خواهرانش را برای جلوگیری از اغوای او در اطاقی در رد کیپ زندانی کرد. با این وجود خواهرش دینا گرفتار رابطهای عاشقانه با پسرعمویش، اگان چهارم شد و حاصل این رابطه، فرزندی نامشروع به نام دیمون بلک فایر گشت. دوران سلطنت ویسریس دوم (۱۷۲-۱۷۱) سلطنت ایگن چهارم (۱۸۴-۱۷۲): ایگن نالایق بدترین پادشاه در تاریخ وستروس شناخته میشود. او در بستر مرگ به دیمون بلک فایر، اگان ریور، بریندن ریور و شیرا سی استار فرزندان نا مشروع خود، مشروعیت میبخشد. بعد از او پسرش دیرون دوم به سلطنت میرسد ولی مشروعیت او به علت ارتباط نزدیک مادرش با شوالیه اژدها مورد تردید قرار میگیرد. آنسوی دیوار (۱۸۴): مردم آزاد زیر پرچم ریمان ریش سرخ، پادشاه آنسوی دیوار گرد میآیند و با استفاده از غفلت نگهبانان شب از دیوار عبور میکنند و به شمال هجوم میبرند اما عاقبت در نزدیکی دریاچه لانگ لیک توسط لشکر استارک ها که توسط ویلیام استارک فرماندهی میشد شکست خوردند دوران سلطنت دیرون دوم (۲۰۹-۱۸۴) شورش بلک فایر (۱۹۶-۱۹۵): بلک فایر در همین زمان مشروعیت دیرون را زیر سوال برد وادعای فرمانروایی بر تخت آهنین را کرد. وی با حمایت عدهی زیادی از لردها به سوی بارانداز پادشاه لشکرکشی کرد، اما در طی نبرد دشت چمنهای سرخ شکست خورد و به دست برادر ناتنیاش بلادرِیون کشته شد. اما عدهای از پسرانش موفق شدند از مهلکه خارج شوند و به همراه ایگن ریور به شهرهای آزاد گریختند. ۱۹۷: دورن با ازدواج جوانترین دختر دیرون، دنریس و شاهزاده مارون مارتل به صورت رسمی به هفت پادشاهی ملحق شد. ۲۰۹: اتفاقات داستان The Hedge knight در این زمان رخ میدهد. شاهزاده بیلور نیزه شکسته در جریان یک مسابقه شوالیهها کشته میشود. چند ماه بعد بر اثر بیماری بزرگ بهار پادشاه دیرون دوم و دو پسر بزرگ بیلور میمیرند شورش دوم بلک فایر (۲۱۲): وفاداران به بلک فایر تلاش کردند تا دومین شورش را بر پا کنند ولی بلاد ریون نقشه آنها را افشا کرد و یکی از پسران بلک فایر را دستگیر کرد و عدهی زیادی را کشت و بدین ترتیب از جنگی دیگر جلوگیری کرد. دوران سلطنت میگور اول (۲۳۳-۲۲۱): در دوران سلطنت میگور پسر بزرگش دیرون بر اثر آبله مرد. پسر دومش دیرون ملقب به برایت فِلِیم بعد از خوردم آتش سبز کشته شد، سومین پسرش ایمون به اولدتاون رفت تا یک استاد شود. خود میگور در نبرد با یک شاه شورشی کشته شد و ایمون نیز برای نپذیرفتن مقام پادشاهی خودش را به دیوار منتقل کرد وبدین ترتیب ایگون فرزند چهارم میگور پادشاه وستروس شد و در اولین اقدام بلاد ریون را به دیوار تبعید کرد. بعدها بلادریون فرمانده نگهبانان شب شد. دوران سلطنت فرزند دوم ایگن جیهیریس (۲۶۲-۲۵۹) دوران سلطنت آریس دوم (۲۸۳-۲۶۲): آریس دوم ملقب به شاه دیوانه در اولین گام تایوین لنیستر، که فردی بی رحم بود، را به مقام دست منصوب کرد. ۲۷۰: شاه آریس پیشنهاد تایوین لنیستر برای ازدواج دخترش سرسی با شاهزاده ریگار را رد کرد و در عوض ریگار با شاهزاده الیا اهل دورن ازدواج کرد. شورش داسکن دیل (۲۷۰): این واقعه در زمانی روی داد که خاندان دارکلین تصمیم گرفت تا از پرداخت مالیات به تخت آهنین خودداری کند. آریس که تمایل داشت خودش این مسئله را حل و فصل کند به داسکن دیل رفت ولی در آن جا اسیر شد. داسکن دیل بعد از این اتقاق به مدت ۶ ماه تا زمانی که پادشاه به دست سر باریستان سلمی آزاد گشت، توسط سربازان پادشاهی محاصره شد. خاندان دارکلین نابود شد و خاندان ریکار جای آنها را گرفت. گفته شده است پس از این حادثه بود که آریس به ورطه دیوانگی سقوط کرد.
قیام رابرت (۲۸۳-۲۸۱):
در سال تابستان دروغین لرد ونت، مسابقهی بزرگی در هارن هال برگزار کرد و شاهزاده ریگار در آن مسابقات قدرت نمایی میکند، او به جای همسرش الیا، لیانا استارک اهل وینترفل، که نامزد رابرت برتیون شده بود، را به عنوان ملکه عشق و زیبایی نامگذاری کرد. در همین زمان ملازم جوان، جیمی لنیستر، که شجاعت ودلاوری خودش را در کنار سر آرتور دین در نبرد کینگز وود به اثبات رسانده بود، به خدمت گارد پادشاهی در آمد. تایوین لنیستر که وارث خودش را از دست رفته میدید، با خشم از سمت دست پادشاه استعفا داد و به کسترلی راک بازگشت. ریگار تارگرین لیانا استارک را میرباید. برادر و پدر لیانا با رفتن به بارانداز، تقاضای اجرای قانون در قبال ریگار را نمودند، ولی پادشاه دیوانه هر دو آنها را به طرز فجیعی کشت. آریس از نگهبانش، جان آرین خواست تا سر رابرت برتیون و ادارد استارک را برای او بیاورد، در عوض خاندان آرین، استارک وبرتیون در مقابله پادشاه اقیام کردند. قیام رابرت به عنوان قیام غاصب نیز شناخته میشود. رابرت با تکیه بر خویشاوندیش با با ایگن پنجم که پدرپدربزرگش بود ادعای فرمانروایی بر تخت آهنین را کرد. خاندان تالی موافقت کرد که با قیام او همراه شوند ام اخاندان تایرل ها به پادشاه وفادار ماندند و استورمزاند، قلعه رابرت، که توسط برادرش استنیس اداره میشد، را محاصره کردند. دست پادشاه، جان کانینگتن در نبرد زنگها شکست خورد و به شهرهای آزاد تبعید شد. لشکر شورشیها در نبرد ترایدنت، نیروهای وفادار به پادشاه را شکست دادند و ریگار به دست رابرت کشته میشود. لنیسترها به ظاهر برای کمک به آریس به سوی بارانداز لشکرکشی کردند ولی برعلیه او جنگیدند و شهر را غارت کردند. شاه آریس به دست جیمی لنیستر کشته شد. شاهزاده الیا، شاهزاده ایگن و رهنیس، فرزندان ریگار، به طرز فجیعی به دست پرچمداران لنیستر کشته شدند وهمین مسئله باعث ایجاد کدورتی بین رابرت برتیون وادارد استارک شد. ند استارک و هاولند رید در مقابل برج شادی، که لیانا در آن زندانی شده بود، اعضای گارد پادشاهی را که از برج محافظت میکردند شکست دادند ولی زمانی به لیانا رسیدند که او در حال مردن بود.