آشارا دین
تصویری اثر Elia Fernandez© | |
| |
خاندان | خاندان دین |
---|---|
مرگ | در سال 283 پس از ورود اگان در استارفال |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت(اشاره شده) نزاع شاهان(اشاره شده) |
آشارا دین (Ashara Dayne) بانویی اصیل زاده از خاندان دین (House Dayne) ، خواهر شوالیه ی معروف سر آرتور دین (Arthur Dayne) بود. او بلافاصله پس از قیام رابرت خودکشی کرد.
شخصیت و ظاهر
آشارا قد بلند بود و موهایش بلند و تیره و چشمان فراموش نشدنی بنفش داشت.[۱][۲] او به زیبایی شهرت داشت. خیلی از مردان دیوانه وار شیفته ی وی شده بودند ، از جمله سر باریستان سلمی (Baristan Selmy) و طبق شایعات ادارد استارک[۳].
تاریخچه
آشارا ندیمهی شاهزاده الیا مارتل (Elia Martell) بود. او در تورنومنت هارن هال حضور داشت و با تعدادی از مردان از جمله ادارد استارک بعد از اینکه برادرش برندون استارک (Brandon Stark) با او صحبت کرد، رقصید.[۴]
پس از اتفاقات برج شادی (Tower of Joy)، ند استارک به استارفال (Starfall) رفت تا خاندان دین را از خبر مرگ سر آرتور دین با خبر کند و شمشیر او، سحر (Dawn) را به آنها بازگرداند. آشارا از بالای یکی از برج های استارفال به نام پیلاستون سورد (Palestone Sword) که بر روی صخرهای رو به دریا بود پرید. جسد او هیچوقت پیدا نشد.[۳] پس از این اتفاقات ند استارک به همراه بچهای به نام جان اسنو که ادعا میکرد حرامزادهی خودش است، به وینترفل بازگشت و از گفتن نام مادر کودک خودداری کرد.[۴] این موضوع باعث پراکنده شدن شابعاتی شد که آشارا مادر حرامزادهی استارک است و از اندوه دانستن اینکه معشوقهاش موجب مرگ برادرش شده، خودکشی کرده است.[۳][۱]
باریستان سلمی (Baristan Selmy) معتقد است که آشارا یک نوزاد مردهی دختر به دنیا آورد. طبق گفتههای سلمی، مردی در هارنهال در زمان تورنومنت به او تجاوز کرد. نظر سلمی مبهم است. از دید او ، غم مرگ نوزادش و یا شاید از دست دادن مردی که باعث آبروریزی او شد و یا شرم از رسواییاش باعث خودکشی او شد. همچنین سلمی در شگفت است که اگر آشارا از احساسات او نسبت به خودش با خبر بود آیا باز هم به جای او، به دنبال «استارک» میبود یا نه.[۲]
ارجاعات در کتاب
نغمه ای از یخ و آتش
در میرین (Mereen)، سر باریستان سلمی تنها در تراس هرم بزرگ (Great Pyramid) به یاد تورنومنت لرد ونت پیر در هارنهال می افتد و فکر می کند که او چه کسی را به عنوان ملکهی عشق و زیبایی انتخاب میکرد.
” ریگار، لیانا استارک از وینترفل را انتخاب کرده بود. اگر باریستان سلمی جای ریگار بود انتخاب دیگری داشت. نه ملکه، که حضور هم نداشت. نه الیا از دورن، با اینکه شایسته و مهربان بود و اگر انتخاب میشد شاید از خیلی از جنگها و آشوبها جلوگیری میشد.انتخاب او دوشیزهای جوان و جدید در بارگاه بود، یکی از همراهان الیا مارتل که در مقایسه با او، شاهزادهی دورن یکنواخت و کسل کننده بود. حتی بعد گذشت این همه سال، باریستان لبخند آشارا و صدای خندهاش را به یاد میآورد. فقط کافی بود چشمانش را ببندد تا او را با موهای تیره و بلندش که روی شانه هایش ریخته بود و چشمان بنفش فراموش نشدنیاش ببیند.دنریس همان چشمان را دارد. بعضی اوقات وقتی ملکه او را نگاه میکرد، او احساس میکرد که دختر آشارا را تماشا میکند ... اما دختر آشارا مرده به دنیا آمد و خود او نیز پس از آن، پریشان از ناراحتی برای مرگ نوزادش و یا شاید هم بخاطر مردی که باعث رسواییاش در هارنهال شده بود خود را از برجی پرت کرد. او هیچوقت نفهمید که سر باریستان عاشقاش بوده. چطور میتونست بدونه؟ او عضو گارد پادشاهی بود و به مجرد ماندن سوگند خورده بود. گفتن احساساتش سودی به دنبال نداشت. از ساکت ماندن هم سودی به دست نیامد. اگر ریگار را از اسب انداخته بودم و آشارا را به عنوان ملکهی عشق و زیبایی انتخاب کرده بودم، امکان داشت که جای استارک مرا نگاه کند؟
او هیچوقت نخواهد فهمید. ولی بین تمام شکستهایش هیچکدام به آن اندازه او را آزار نمیداد.[۲]
“
خانواده
دینی ناشناس | آرتور | آشارا | آلیریا | جرالد «ستارهی تاریک» | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادریک | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و ارجاعات
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ بازی تاج و تخت، فصل 6، کتلین.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ رقصی با اژدهایان، فصل 67، شاه شکن (باریستان III).
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ یورش شمشیرها، فصل 43، آریا.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ نزاع شاهان، فصل 45، کتلین.