ویلم لنیستر

**ویلم لنیستر**
خاندان	خاندان لنیستر
کتاب(ها)	بازی تاج وتخت (اشاره شده); نزاع شاهان (اشاره شده); یورش شمشیر ها (حضور دارد); ضیافتی برای کلاغ ها (اشاره شده)

ویلم لنیستر (Willem Lannister) یکی از اعضای خاندان لنیستر (House Lannister) می باشد. او پسر سوم سر کوان لنیستر (Kevan Lannister) و بانو دورنا سویفت (Dorna Swyft)، همچنین برادر دوقلوی مارتین لنیستر (Martyn Lannister) است.^[۱] او یک ملازم می باشد.^[۲] لرد گیون وسترلینگ (Gawen Westerling)، یکی از پرچمداران عمویش، یک بار پیشنهاد می کند که دخترش، جین (Jeyne)، با او یا برادر دوقلویش مارتین ازدواج کند. اما کوان این پیشنهاد را رد می کند، چرا که جین از طرف مادری اش دارای خون مشکوکی است (عوام زادگی).^[۳]

وقایع اخیر

بازی تاج و تخت

ویلم در بین نیرو های پسر عمویش، جیمی لنیستر (Jaime Lannister)، در هنگام یورش آنان به سرزمین های رودخانه (Riverlands) حضور دارد. او در نبرد ویسپرینگ وود (Battle of the Whispering Wood) مبارزه می کند و به همراه پسر عمه اش، تیون فری (Tion Frey)، توسط راب استارک (Robb Stark) به اسارت گرفته می شود.^[۴]

نزاع شاهان

تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) و راب استارک (Robb Stark) تلاش می کنند تا به توافقی برای آزادی ویلم برسند، اما به نتیجه ی مطلوبی نمی رسند.^[۵] او در طول اسارتش در ریورران (Riverrun) به همراه پسر عمه اش تیون در یک اتاق نگهداری می شود.

یورش شمشیر ها

از آنجایی که پسران لرد ریکارد کاراستارک (Rickard Karstark) توسط جیمی لنیستر (Jaime Lannister) در طول نبرد ویسپرینگ وود (Battle of the Whispering Wood) کشته شده بودند، او قصد داشت تا برای انتفام جیمی را بکشد. اما زمانی که جیمی توسط کتلین تالی (Catelyn Tully) آزاد می شود، او حس می کند که انتقامش را از او ربوده اند در نتیجه ویلم و تیون را به جای جیمی برای انتقامش انتخاب می کند. او به همراه تعدادی از افرادش، پسر ها و محافظینشان را به قتل می رساند; یکی از پسر ها زمانی که در خواب بود به قتل رسیده بود و دیگری در حالی به قتل رسیده بود که تلاش کرده بود با آنان مبارزه کند.^[۶]

راب استارک (Robb Stark) از این اقدام آنان خشمگین می شود، در نتیجه او لرد ریکارد و همدستانش را اعدام می کند.^[۶]

ظاهر

پس از این که آنان به قتل می رسند، کتلین تالی (Catelyn Tully) جنازه او و پسر عمه اش تیون را می بیند. او مشاهدات خود را این چنین شرح می دهد که یکی از آنان دارای مو هایی طلایی و بلند است که تلاش کرده بود ریش بگذارد، احتمالاً او را در خواب کشته بودند. پسر عمه اش دارای مو هایی قهوه ای بود و تلاش کرده بود برای زندگی اش مبارزه کند. هر دو آنان به خاطر دوره حبسشان رنگ پریده شده بودند.^[۶]