سمول تارلی
سمول تارلی پسر ارشد لرد رندیل تارلی و همسرش ملیسا فلورنت است. او را معمولا «سم» صدا می زنند و برای تحقیر «سر خوکه» خطاب می شود. او پیشکاری از نگهبانان شب است که در کتاب یورش شمشیرها شخصیتی دارای فصل می گردد. جان بردلی بعنوان سم در سریال تلویزیونی به ایفای نقش می پردازد.[۲]
پورتره ای از Amoka© | |
| |
القاب | سم سر ژامبون[۱] سِر خوک[۱] خوک بانو[۱] سم کشنده سم سیاه |
---|---|
خاندان | نگهبانان شب |
فرهنگ | وستروس |
تولد | در هورن هیل |
کتاب(ها) | بازی تاج و تخت (حضور داشته) نزاع شاهان (حضور داشته) یورش شمشیرها (راوی) ضیافت کلاغ ها (راوی) رقصی با اژدهایان (حضور داشته) |
| |
بازیگر | جان بردلی |
سریال | فصل اول | فصل دوم | فصل سوم | فصل چهارم |
ظاهر و شخصیت
سمول به غایت چاق است و موهایی تیره، چشمانی کم رنگ و صورتی بزرگ و گرد دارد.[۱] جان اسنو در کتاب وزن او را 20 سنگ (127 کیلوگرم یا 280 پوند) تخمین می زند.[۱] سمول شیفته موسیقی و ترانه هاست، کتاب را به اسلحه و پارچه نرم را به زره ترجیح می دهد. وی ترسو نیز هست و از خون و خشونت وحشت دارد. او اگرچه چاق، ترسو و بدون اعتماد به نفس است ولی از هوش و اندیشه برخوردار می باشد.
تاریخچه
سمول فرزند نخست لرد رندیل تارلی و همسرش ملیسا فلورنت بود. لرد رندیل که از او به عنوان یکی از بهترین فرماندهان نظامی هفت پادشاهی یاد می شد، هر آنچه در توان داشت برای تربیت فرزندش بعنوان جانشینی مناسب انجام داد ولی سمول با عدم تغییر در طبعش همواره وی را ناامید و سرخورده کرد. او به عنوان پادو به آربر فرستاده شد ولی دوقلوهای ردواین او را مورد آزار و اذیت قرار داده و لرد پاکستر او را به هورن هیل بازگرداند. یک دو جین استاد آموزش های نظامی در سر سخت کردن وی شکست خوردند. تلاش هایی همچون پوشاندن لباس های مادرش به وی، مجبور کردنش به خوابیدن با زره و حتی استحمام کردن در خون گاو وحشی توسط ساحران کارثی برای پروراندن دلاوری در وی بیهوده بودند. او حتی هنگام ذبح یک مرغ نیز گریه می کرد.
پس از اینکه لیدی ملیسا سه دختر برای همسرش به دنیا آورد، برادر سمول دیکان متولد شد. دیکان تمام توان جسمانی که سمول از آن بی بهره بود را نشان می داد و تلاش های رندیل معطوف به بزرگ کردن پسر کوچکترش به عنوان جانشینش شد. سمول مدت زمانی رها شده بود تا از موسیقی، غذا و دیگر علایق لطیفش لذت ببرد گرچه رندیل تارلی او را از سفر به اولد تاون برای استاد شدن منع کرده بود. چرا که تصور به گردن انداختن زنجیر توسط یکی از اعضای خاندانش او را به وحشت می انداخت.
وقتی سم به بلوغ رسید، پدرش با صراحت به او گفت که لایق شمشیر اجدادی خاندانشان نیست و اینکه باید به نگهبانان شب بپیوندد و نام خانوادگیش را کنار بگذارد تا سد راه وراثت برادر کوچکترش نباشد. در صورت موفق نشدن، رندیل یک حادثه ناگوار حین شکار در صبح فردا را به وی وعده داد. سم سیاه پوشیدن را برگزید.[۱]
حوادث اخیر
بازی تاج و تخت
سمول اندکی بعد از جان اسنو پا به کسل بلک می گذارد و به سرعت بخاطر چثه و طبیعت بزدلش مورد تمسخر واقع می شود. سر آلیسر تورن، استاد آموزش های نظامی ، در تمسخر همراه می گردد و به او نام مستعار «سر خوکه» را می دهد و هیچ اقدامی برای جلوگیری از آزار و اذیت های دیگر تازه واردان و زورگویی هایشان به سم انجام نمی دهد. سم درمانده و بدبخت با جان دوست می شود و داستانش را با او در میان می گذارد. جان برای او دلسوزی می کند و برای رنجاندن سر آلیسر بر خود می بیند تا دیگر تازه واردان را برای دست برداشتن از بد رفتاری با سم متقاعد (و در صورت لزوم تهدید) کند.[۱]
سمول از آموزش های سر آلیسر سودی نمی بیند و یک جنگجوی نالایق باقی می ماند. بدین دلیل او در ابتدای امر آماده برای ادای سوگند همراه جان و دیگر نوآموزان در نظر گرفته نمی شود. جان با ترس از آنچه، وقتی او برای محافظتش نباشد، بر وی خواهد رفت، استاد ایمون را برای ملحق شدن سم به پیشکاران متقاعد می سازد و با متقاعد کردن او در اینکه گرچه او به عنوان یک سرباز بلا استفاده است ولی سواد و هوشش ممکن است برای نگهبانان ارزشمند باشند. استاد ایمون موافقت کرده و جایگاهی به جای چت در پرنده خانه و کتابخانه کسل ببلک به سمول می دهد. با وجود به دنیا آمدن و بزرگ شدن به عنوان یک پیرو هفت، سمول تصمیم می گیرد تا سوگندش را به همراه جان و مقابل یک درخت قلب ادا کند. وی با اشاره به برخی از جزئیات عجیب اجساد آتر و جیفر فلاورز، لرد فرمانده مورمونت را تحت تاثیر قرار می دهد. او عضوی از گروهی است که جان را از ترک نگهبانان شب و شکستن سوگندش باز می دارند.[۳]
نزاع شاهان
سم به گشت بزرگ به شمال دور می پیوندد و به عنوان دستیار لرد فرمانده مورمونت مسئول کلاغ ها گردیده است.[۴] وقتی که گشت شبی را در قلعه کرستر می گذراند، وی با گیلی که یکی از دختر-همسران کرستر است، آشنا می شود. گیلی که آبستن است، می ترسد اگر پسری به دنیا آورد کرستر او را برای آدرها قربانی می کند. سمول نامطمئن از اینکه چه باید بکند برای کمک نزد جان می رود ولی کاری از دست جان ساخته نیست.[۵]
یورش شمشیرها
ضیافتی برای کلاغ ها
نقل قول های سم
نقل قول هایی درباره سم
خانواده
رندیل تارلی | ملیسا فلورنت | ||||||||||||||||||||||||||||
سمول تارلی | تالا تارلی | دو دختر دیگر | دیکان تارلی | ||||||||||||||||||||||||||
همچنین ببینید
- مدخل سمول تارلی در ویکی سریال تلویزیونی
منابع و یادداشت ها
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ بازی تاج و تخت، فصل 26، جان.
- ↑ HBO:بازی تاج و تخت:عوامل و بازیگران
- ↑ بازی تاج و تخت، فصل 70، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 6، جان.
- ↑ نزاع شاهان، فصل 23، جان.